کامیل احمدی؛ فارغالتحصیل رشته مردم شناسی اجتماعی از دانشگاه کنت انگلستان و صاحب تالیفات و مقالات بسیاری در حوزه آسیبهای اجتماعی و تجربه کاری در جوامع دیگر است،
اما از آن میان آنچه بهانه این گفتوگو شد پژوهشی است جامع درباره ازدواج کودکان در ایران که احمدی برای انجام آن، با در نظر گرفتن این نکته که بیشترین درصد ازدواج کودکان زیر 18 سال مربوط به جوامع روستایی است،
هفت استان کشور را که به گواهی آمار سازمان ثبت احوال کشور بیشترین تعداد کودکهمسری در آنها رخ میدهد، دستمایه یک پژوهش علمی بر مبنای مشاهدات میدانی حقرار داده است و همراه با تیم پژوهشیاش سختی سفر به روستاهای بسیاری را در استانهای خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، هرمزگان و اصفهان به جان خریده تا پس از دو سال حاصل کار را در قالب کتابی به نام «طنین سکوت» پژوهشی جامع بر باب ازدواج کودکان در ایران تدوین و منتشر کند.
حاصل گفتگوی ما را با کامیل احمدی درباره مشاهدات و نتایج پژوهشش از نظر میگذرانید.
در کتاب «طنین سکوت» گفتهاید ازدواج زودهنگام یک بیماری اجتماعی است و نمیشود همه بیماریها را با یک روش درمان کرد. سوالی که با خواندن این جمله برای ما پیش آمد این بود، این بیماری یا معضل اجتماعی، صورتهای گوناگون دارد یا دلایل گوناگون؟
شکل و شیوه این معضل اجتماعی و یا ازدواج کودکان دراین هفت استان با یکدیگر متفاوت بود. مثلا در آذربایجان شرقی بُعد فرهنگی و سنتهای رایج آن منطقه خیلی پررنگ بود. در شهری مثل سراب و نهچندان دور از تبریز که یکی از کلانشهرهای صنعتی ایران است، خانوادههایی را دیدم که بضاعت مالی داشتند، اما سنت «نافبُری» در آنها وجود داشت.
البته در اردبیل، زنجان و بخشی از آذربایجان غربی – اگرچه سنت و فرهنگ در آنها یکدست نبود – مسأله فقر را نمیشد نادیده گرفت، مخصوصا فقر فرهنگی که از کمسوادی یا بیسوادی خانوادهها ناشی میشد.
از آن طرف در آن سوی کشور، بهویژه در خراسان رضوی و شمالی، جدا از فرهنگ و سنت رایج، بحث فقر مطرح است و وجود اتباع خارجی که بیشتر افغان هستند یا بلوچهایی که از پاکستان میآیند و یا ارتباطاتی که بر مبنای ازدواج میان طوایف و عشیرههای دو سوی مرز وجود دارد.
در ازدواج کودکان در خراسان رضوی بُعد اقتصادی پررنگ است، گرچه این هم نسبی است. مثلا در منطقه پشتکوه استان اصفهان که لرها در آنجا زندگی میکنند، ازدواج کودکان سنتی است که نسل به نسل منتقل شده و بهعنوان یک امر عادی به آن نگاه میشود. در هرمزگان و مناطق کردنشین استان آذربایجان غربی اساسا بهندرت به معنای کودکی فکرمیشود.
کودکی به معنای دوران خردسالی، کودکی و نوجوانی در این جوامع تفکیک نشده است و سنین کودکی، بلوغ و رشد فیزیکی و عقلی گاها با معیارهای از قبیل جسه و قد، شروع حیض دختر و سبیل در آوردن پسر سنجیده می شود.
البته در این جوامع فشار اجتماعی هم در ازدواج کودکان تاثیرگذار است. حتی بعضی خانوادهها گلهمند هستند از اینکه دختر یا پسرشان زود ازدواج کرده، اما چاره دیگری ندارند.
در این مناطق به خاطر هجمه یا فشار اجتماعیای که وجود دارد، نوجوانها خودشان میخواهند که در سنین پایین ازدواج کنند و رقابتی بین دخترها برای عروس شدن وجود دارد و پسرها هم میخواهند زودتر زن بگیرند تا بهعنوان یک فرد بالغ در جامعه پذیرفته شوند.
از طرف دیگر، در بررسیهای میدانی که داشتم، بعضی خانوادهها میگفتند که راضی نیستند دخترشان در 12، 13 سالگی یا پسرشان در 15 سالگی ازدواج کند اما اگر از کودکی کسی را برای آنها کاندیدای ازدواج نکنند و دیر بجنبند، ممکن است دیگر سه روستا آنطرفتر هم کسی برای ازدواج با فرزندانشان پیدا نشود.
این دلایل از نظر آنها محکم و منطقی است چون این فشار اجتماعی است که پدر و مادر را به این فکر میاندازد که بهترین گزینه را برای زندگی آینده فرزندشان انتخاب کنند.
در بعضی مناطق دیگر، نبود امکان تحصیل باعث ازدواج کودکان میشود. در بعضی از روستاها ما برای بالاتر از مقطع ابتدایی مدرسه نداریم و خانوادهها نگران رفتوآمد روزانه بچههایشان به چند روستا آنطرفتر هستند.
البته اگر مدارس مقاطع تحصیلی بالاتر دیگر هم در روستا ایجاد شود، برخی از خانوادهها میگویند بچهها برای ادامه تحصیل در دانشگاه باید به شهر بروند و در نهایت به اینجا برگردند. اما مخصوصا برای دخترها شغلی در روستا وجود ندارد و آنها نهایتا باید ازدواج کنند و چه فایدهای دارد که درس بخوانند.
پس باید توجه کنیم که اگر امکان تحصیل در روستا وجود ندارد، امکان اشتغال مناسب هم برای بعد از تحصیل در آنجا وجود ندارد.
در یک نگاه کلی به تجربه جهانی و مقایسه ایران با کشورهایی که در آنها ازدواج کودکان وجود دارد، میبینیم که این پدیده با فقر اقتصادی، فقر فرهنگی و کمسوادی یا بیسوادی و سنتهای رایج ارتباط مستقیم دارد.
دیگر مقالات ازدواج کودکان را ببینید
این سه مؤلفه سرآمد همه دلایل و شناختهشدهترین در فهرست دلایل ازدواج کودکان هستند. همانطور که گفتم، در بعضی از استانها یکی از این سه مؤلفه ممکن است از بقیه پیشی بگیرد اما معمولا مخلوطی از همه آنهاست که به ازدواج کودکان میانجامد. ممکن است ازدواج کودکان را در کلانشهرها و میان افراد ثروتمند هم ببینید. مخصوصا قشر بازاری سنتی یا خانوادههای مذهبی ترجیح میدهند بچههایشان زود ازدواج کنند.
در ادامه مقاله ی ازدواج زودهنگام پسران میخوانید که …
شما در کتابتان به نکتهای اشاره کردهاید و آن مؤنثسازی فقر و ارتباطش با کودکهمسری است. اینجا مشخصا دارید از چه نوع فقری صحبت میکنید؟
خب، بیشتر ازدواجهای کودکان از نظر جنسیتی در جمعیت دختران صورت میگیرد. این مسأله هم دلایل مختلف در حوزه علوم انسانی و مردم شناسی دارد. معمولا در جوامع روستایی و سنتی دختر عضو ثابت خانواده به حساب نمیآید.
این نگاه عامیانه وجود دارد که دختر مال مردم است و باید به جای او بهعنوان نیروی کار عروس بیاوریم و روی عروس سرمایهگذاری میشود زیرا پسر باید در حلقه خانواده بماند، گرچه این سنت حتی در جامعه مدرن ایران هم ادامه دارد هنوز به نحوی که خانواده در قبال فرزند پسر مسئولیت بیشتری دارد چراکه همچنان مردان نان آور خانواده هستند و باید تامین کننده باشند.
نکته دیگر اینکه در جوامع نیمهمدرن روستایی الان به دلیل دسترسی به موبایل و اینترنت ارتباط دختر و پسر از قبل آسانتر شده و خیلی از پدر و مادرها میگفتند خوب است دخترها را تا چشم و گوششان باز نشده زودتر شوهر بدهند چون نمیتوان روابط آنها را کنترل کرد به این دلیل که هر کسی یک گوشی موبایل دارد و معلوم نیست با چه کسی در ارتباط است.
ترس واقعی هم این بود که دختران وارد رابطه جنسی خارج از ازدواج شوند و در محیط کوچک و روستای آبروریزی شود.
اگر با نگاه مردم شناسی وارد موضوع ازدواج کودکان شوید، میبینید که ازدواج زیر 18سال در چندصد سال اخیر در دنیا امری معمول بوده است، حتی در طبقه الیت یا شاهنشاهی جوامع مترقی کنونی. پس نمیتوان آن را به ایران منحصر دانست.
از قرن بیستم بود که ازدواج کودکان به عنوان یک مسأله مطرح شد.
بله و ممنوعیت آن قانون شد و با کشمکشهای طولانی قانونی در جوامع تعدیل شد. هماکنون در بسیاری از ایالتهای آمریکا میبینید که قوانین مربوط به ازدواج زیر 18سال را قبول ندارند و از قوانین داخلی خودشان در این مورد پیروی میکنند و ازدواج زیر این سن، حتی 15سال را دارند.
تبصره مادهای در خیلی از جوامع مترقی وجود دارد و قانون به نوعی به دختر زیر 18سال اجازه میدهد که رابطه جنسی داشته باشد، بدون پیامدی از لحاظ قانونی برای شریک جنسیاش، به شرط اینکه تفاوت سنی آنها از چهار تا پنج سال بیشتر نباشد.
ولی از آنجا که در کشورهای اسلامی هرگونه روابط جنسی دختر و پسر فقط در قالب ازدواج شکل رسمی و قانونی دارد، نسخهای که در کشورهای مورد اشاره پیچیده و در قانون گنجانده شده است قاعدتا از منظر قانونی و شرعی به درد اینجا نمیخورد.
نکته دیگری که فکر میکنم خیلی کم به آن پرداخته میشود، ولع و اشتیاقی است که برخی از مردان از دیرباز در یک سنی و در مقطعی از زندگی به دختر بچهسال دارند. البته این مسأله با بیماری پدوفیلیا یا کودکآزاری یکی نیست، گرچه خیلی میتوان به آن شک کرد که وجود دارد یا نه.
در پژوهش بنده و جاهای دیگر مواردی بودهاند و از لحاظ علمی هم ثابت شده است که مردان بعد از ازدواج اولشان اگر بخواهند همسر دیگری اختیار کنند، انتخاب اولشان خیلی جوانتر از خودشان و یا دختران کم سن و سالند.
در ادامه مقاله ی ازدواج زودهنگام پسران میخوانید که …
شما براساس پژوهشتان میتوانید یک بازه سنی برای مردانی که این تمایل را دارند، بیان کنید؟
نه. من نه آماری در این زمینه در دست دارم و نه قصد داشتهام که چنین آماری را دربیاورم. اما اگر بهطور کلی نگاه کنید، میبینید که مردان در ازدواج دومشان – بهخصوص مردان میانسان و پیرمردانی که همسرشان فوت میکند – همسر بسیار جوانتر از خود اختیار میکنند.
حتی تمایلی هم از دیدگاه سنتی در زنان خانواده داماد در مورد این ازدواجها وجود دارد و آنها فکر میکنند عروس هرچقدر بچهسالتر باشد، بهتر است. این هم چند دلیل دارد. اول اینکه عروس بچهسال را بهتر میتوان رام و تربیت کرد و در چارچوب موردنظر خود بار آورد و اینکه از لحاظ جنسی جذابتر وفعالتر است.
نکته دیگر اینکه عروس هرچقدر بچهسالتر باشد، میزان بارآوریاش بیشتر است. البته از لحاظ پزشکی و علم نوین این نظر کاملا غلط است.
من هنوز جواب سوال قبلیام را نگرفتهام. وقتی میگویید یکی از نتایج ازدواج دختربچهها مؤنثسازی فقر است، منظور شما از فقر در اینجا چیست؟
ببینید، اگر بخواهید دو جنس زن و مرد را در چارچوب اقتصادی بسنجید، میبینید که اقتصاد از آن مرد است و هرآنچه در ساز و کار اقتصادی و مالی اتفاق میافتد، در تاریخ متعلق به مرد بوده است.
زیرساختهای کنونی که اقتصادها در آنها شکل گرفتهاند، چه در جوامع توسعهیافته و چه در جوامع در حال ترقی، مردانه است، همچنان که سیاست مردانه است.
در خیلی از جوامع زنان به قصد و عمد از شرکت دادن در فعالیتهای عمده اقتصادی و برخورداری از دستمزد برابر با مردان، مشارکت در سیاست در سطوع بالا و تقصیم و استفاده برابر از منابع ثروت و قدرت باز نگداشته شده اند بر این اساس وقتی به ازدواج کودکان نگاه میکنید، میبینید که جنس مؤنث در ازدواجهای ناشی از فقر حضور بارزتری دارد.
فقر از دلایلی است که باعث میشود خانوادهها دختران خود را به نوعی به سمت ازدواج زودهنگام هُل بدهند، برای اینکه یک نانخور کمتر شود. این نگاه هم وجود دارد که آن سرمایهگذاری که روی تحصیل و اشتغال آینده دختر صورت میگیرد، متعلق به خانواده دیگری است.
وقتی به عروس بهعنوان یک سرمایه نگاه میشود که به خانواده وارد میشود، چطور این نگاه در مورد دختر خانواده وجود ندارد؟
در همه موارد اینطور نیست که حتما به عروس بهعنوان سرمایه نگاه شود. در مناطقی که کارهای سنتی و کشاورزی و صنایع دستی زیاد است، خانوادهها عروس را یک نیروی کار میبینند به همین دلیل دختر خود را زود شوهر میدهند و در عوض عروسی میآورند که بتواند هم نسل خانواده را ادامه بدهد، هم کار کند و هم امور خانه را بهخوبی اداره کند.
یعنی خانوادهها کاملا حسابگرانه عمل میکنند.
نه واقعا. فکر میکنم همیشه اینطور نیست. اگر شما بخواهید با نگاه علمی – تحلیلی وارد موضوع بشوید، اینجوری به نظر میآید.
اما شما در جایی از کتابتان آوردهاید که مادری درباره دخترش میگوید من دخترم را مفت دادم، و ناراحت بود که پولی بابت ازدواج دخترش نگرفته است.
بله، حسابگری وجود دارد اما بحث مقایسه هم هست، اینکه شما دخترتان را چقدر میدهید یا فلانی دخترش را فلانقدر داده است. چشم و همچشمی در اینجا هم وجود دارد. یا مثلا در خراسان رضوی آب مسأله مهمی است و خانوادههایی که چاه آب یا قنات دارند، خان یا ثروتمندترین خانواده روستا هستند.
اینها معمولا برای پسرهایشان زیباترین و بچهسالترین دختر را انتخاب میکنند و در قبال او پول یا امتیازات زراعتی و آبی میدهند.
پسرانی که وارد ازدواج زودهنگام میشوند، در معرض چه آسیبهایی قرار دارند؟ آیا احتمال دارد بعضی از این پسران بعدها عامل ناهنجاریهای اخلاقی یا اجتماعی شوند؟
متاسفانه به قشر مذکر – چه پسر و چه مرد – در بررسی آسیبهای اجتماعی خیلی کم پرداخته میشود و در موضوع ازدواج کودکان هم همینطور است.
در موضوع ازدواجهای زودهنگام، جدا از اطلاعاتی که در کارهای دیگر دیده بودم، مردان را هم دخیل کردم. حتی در کارهای قبلیام مثلا ختنه زنان که یک امر کاملا زنانه بود، نظرات مردان را هم پرسیده و به تحلیل کشیدم چون خیلی مهم است که در یک جامعه آماری شما به عاملیت این جنس هم بپردازید.
ازدواج کودکان میان دختر و پسر اتفاق میافتد و ممکن است این خیلی عمومیت نداشته باشد که مثلا دختر 12 ساله با مرد 50 ساله ازدواج کند. این موردی است که باید به آن منصفانه نگاه کرد و به نوعی نسبی است و در بعضی از مناطق هم ممکن است بهندرت اتفاق بیفتد.
حتی انصافا در خانوادهها این مقاومت هست که دختر کمسن را به مرد مسن ندهند، مگر مواردی که خیلی فکرشده این کار انجام شود و با خودشان بگویند که بعد از مدتی مرد در قید حیات نخواهد بود و میراثش به دختر آنها میرسد و یا بخاطر فقر مالی و حتی باز پرداخت قرض پدر و گاها به دلایل وجود سو مصرف مواد مخدر والدین ممکن نوعی دختر معاله مالی و یا به نوعی به فروش برسد. ولی خب، این خیلی معمول نیست.
اما درصد قابلتوجهی از این ازدواجها با پسرهای زیر 18 سال صورت میگیرد.
برخی از دلایل عمدهای که خانوادهها تاکید میکنند پسرشان در سن پایین ازدواج کند، با دلایل ازدواج زودهنگام دخترها قرابت دارد، مثلا وارد رابطه خارج از ازدواج نشوند که ابروریزی و جنگ و دعوای طایفهای به وجود نیاورند.
مورد دیگری که خانوادهها به آن اشاره میکردند این بود که اگر پسرمان زود ازدواج کند، دیگر هوای رفتن به شهر به سرش نمیافتد و همینجا میماند. آنها نگران این بودند که همه پسرها دارند به شهرها مهاجرت میکنند و از دستشان میروند.
مسأله دیگر سربازی پسرها بود که خانوادهها میگفتند اگر پسر زیر 18 سال ازدواج کند محل خدمتش به محل سکونتش نزدیک خواهد بود و اگر بچه هم داشته باشد، در مدت سربازی تخفیف میگیرد.
وقتی پسری را در 13، 14 سالگی – و حالا بالاتر یا پایینتر از این سن – وارد مقوله ازدواج میکنید، فردای بعد از عقدش فشار زیادی را به این بچه وارد میاید چون جامعه انتظار دارد که مرد شود. این بچه از فردای عروسی زیر بار مسئولیت خانواده میرود، نانآور خانواده خود میشود و باید در مناسبات اجتماعی نقش ایفا کند، مثلا در مجالس ترحیم و عروسی در نقش یک شخصیت بالغ حاضر شود و مهمتر انکه همانند دختر از ادامه تحصیل باز می ماند.
یعنی پسربچه بهسرعت و بهشدت و بالاجبار وارد دوره بزرگسالی میشود و در حالی که به زندگی بزرگسالی عادت ندارد، انجام تمام مسئولیتهای یک مرد بالغ از خواسته میشود.
ما میتوانیم از تجربیات جهانی استفاده کنیم و از طریق مراکز بهداشتی که در اکثر روستاها هست و ایران رکورد خوبی در این زمینه دارد، آموزشهای لازم را به والدین و بچهها بدهیم. همچنین رهبران دینی و اجتماعی میتوانند در فرهنگسازی برای پیشگیری از ازدواج کودکان خیلی موثر باشند. بنابراین، به نظر من، قانون و فرهنگسازی در کنار هم میتوانند این مشکل را تا حدود زیادی حل کنند.
اگر به موضوع دقیقتر نگاه کنیم، به نظر شما در مناطق مرزی نقش رهبران دینی و اجتماعی نسبت به قانون و آموزش و پرورش و خانههای بهداشت و غیره پررنگتر نیست؟
نه در همه جا ولی در برخی مناطق – مثلا در شرق کشور، در سیستان و بلوچستان، در جنوب غرب کشور و در هرمزگان – مسائل مختلف خیلی بیشتر از قانون به رهبران مذهبی یا بزرگان قبایل ارجاع داده میشود و آنها تاثیر بیشتری دارند.
قاعدتا در این مناطق گرفتن فتواهای محلی و پذیرش بالا بردن سن ازدواج و تبلیغ آن و تشویق رهبران دینی و چهبسا اجتماعی میتواند خیلی موثر باشد.
این یک کار همگانی است که بخشی از آن بر عهده رهبران دینی و اجتماعی و فعالان مدنی است و بخشی هم بر عهده سیستم قانونگذاری، به اضافه سیستم سیاستگذاری که دولت است با بهرهگیری از امکانات نهادها، وزارتخانهها و سازمانهایی از قبیل آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت و درمان.
یک موضوع کلیدی در اینجا وجود دارد و آن این است که ازدواج زیر 18 سال خاستگاهش در جامعه وجود دارد. هر سیاستگذاری در این حوزه غافل از این موضوع یا منکر آن باشد، شکست خواهد خورد.
با توجه به اینکه شما از نزدیک هفت استان را بررسی کردهاید که ازدواج کودکان در آنها اتفاق میافتد، چقدر به اصلاح این فرهنگ امیدوارید؟
خیلی امیدوارم چون دنیا در حال تغییر است و جامعه ایران به شدت محتاج آموزشهای از این دست است و بر گرفته از تجربیات پیشین بنده در خصوص آموزش های مرتبط با مضرات مثلا ختنه زنان و صیغه محرمیت به جامع هدف دریافتم که مردم آموزش پذیرهستنند مخصوصا موقعی که بعد از کسب آگاهی در خصوص آسیب های ناشی از سنت های آسیب زا (HTP) که ازدواج کودکان یکی از این سنتها برشمرده می شود متوجه ضررهای ان به کودکانشان می شوند.
یک بحث زیستمحیطی هست که میگوید تا چند دهه های آینده کمتر روستایی در اکثر دنیا باقی نمیماند و فرهنگ همه جوامع شهری میشود. بنابراین همه چیزهایی که الان در شهرها اتفاق میافتد، برای آنها هم اتفاق میافتد.
موضوع دیگر این است که مناسبات قبل از ازدواج که در جوامع روستایی در مورد آن سخت گرفته میشود، کمکم دارد منعطف میشود.
البته باید از معدود دخترانی که فروخته میشوند یا به هر شکلی هل داده میشوند به سمت ازدواج زودهنگام صرفنظر کنیم چون به هر حال آنها بخشی از اجتماع هستند و خواهند ماند. اما قریب به اتفاق ازدواجهای کودکان که الان در ایران دارد اتفاق میافتد، خاستگاه اجتماعی دارد.
یعنی رضایت والدین و بعضی از دختران و پسران وجود دارد هر چند خواستگاه هر دز ناشی از فقر فرهنگی و کم سوادی همراه به موضوعات تاثیر گرفته از عدم توسعه اقتصادی و در کل فقر باشد.
وقتی شما میگویید زیر 18سال، درباره مثلا دختر 16سالهای حرف میزنید که ممکن است رشد عقلی نداشته باشد اما از نظر عاطفی و جنسی آماده ازدواج باشد. ولی وقتی از ازدواج زیر 13سال میگوییم، وارد مقوله کودکی میشویم. وقتی شما میگویید خاستگاه این مسأله در جامعه وجود دارد، درباره چه بازه سنیای حرف میزنید؟ شاید اصلا یک دختر 12ساله دوست داشته باشد ازدواج کند، اما باید به او فهماند که این کار درست نیست.
منظورم از خاستگاه اجتماعی سنتهای دیرینه در این زمینه است. شما اگر به ازدواج پدر و مادرها و نسلهای قبل از خودمان نگاه کنید، میبینید که معمولا در سن پایین صورت گرفتهاند و البته امید به زندگی و طول عمر نیز پایین بوده که هم اکنون بالاتر رفته است.
یعنی ازدواج در سن پایین پذیرفتهشده است و ناآشنا نیست و خیلی با فرهنگ ما عجین است. شما باید نگاه کلانشهری را کنار بگذارید و از منظر یک روستایی به قضیه نگاه کنید. با این حال پیشبینی میشود که در آینده خیلی از عوامل دست به دست هم بدهند و سن ازدواج در جوامع روستایی بالا برود، همچنان که الان هم دارد این اتفاق میافتد.
ممکن است در این بازه زمانی طرح فراکسیون زنان مجلس به کلی از دستور کار خارج شود و عجالتا قانونی در باب ممنوعیت ازدواج دختران زیر 13سال وضع نشود. در این صورت ما با چه وضعی مواجه خواهیم بود؟
موضوع ازدواج زیر 18 سال یا کودکان را باید به دو بخش تقسیم کرد. یک بخش ازدواجهای پرخطر هستند که زیر 14، 15 سال صورت میگیرند و بخش دیگر ازدواجهای خطرناک هستند و در 15 تا 18 سالگی رخ میدهند. فکر میکنم، با وجود رد شدن طرح فراکسیون زنان از سوی کمیسیون قضایی در مجلس، با توجه به علاقهای که فعالان مدنی به این موضوع نشان میدهند و با در نظر گرفتن مواردی که وجود دارد،
از توسعه پایدار بگیرید تا مضرات پزشکی ازجمله زایمانهای زودرس و آسیبهای جسمی و روانی که بیشتر هم به دختران وارد میشود، در هر حال و حتی بدون تصویب قانون هم اندکاندک سن ازدواج در گروه پرخطر افزایش پیدا خواهد کرد.
اما با توجه به آنچه در کشور وجود دارد، اگر چنین قانونی تصویب شود و به موضوع مهم آموزش و بستر سازی فرهنگی نیز توجه شود و مخالفان و موافقان با تعامل به نقطه مشترکی درباره حداقل سن ازدواج برسند، میتواند مفید باشد و نشاط و امید را به کل جامعه تزریق کند.
یعنی حرکت خیلی مثبتی خواهد بود چون موافقان بالا بردن حداقل سن ازدواج از مخالفانش خیلی بیشترهستند. شاید کار به جایی برسد که همه متوجه شوند مضرات این ازدواجها بیشتر از محسناتش است.
با توجه به اینکه جامعه بهسرعت در حال تغییر است و فقه پویای شیعه هم اجازه میدهد در جاهایی متناسب با وضع اجتماع فتواهایی داده شود که به نفع عامه باشد،
فکر میکنم در این موضوع خاص میتوان به یک جمعبندی و نقطه عطف رسید و در مرحله اول ازدواج زیر13 سال را بکلی ممنوع و در وهله اول ازدواجهای بالاتر از ان را تا سن 16 سال را محدود کرد و با اعمال شرایط سخت تر و نظارت بیشتر سن ازدواج را افزایش داد که در برگیرنده نیازهای جامعه در حال رشد و تغیر ایران و همه طیفهای فکری بود.
ممنون که تا پایان مقاله ازدواج زودهنگام پسران با ما همراه بودید