دانلود PDF
چکیده
قشر جوان در مناطق مرزی ایران درگیر و دربند مسائل مهمتری از سیاست منطقهای و جهانی است و با ترس و بدگمانی نهفته و فراگیری دستوپنجه نرم میکند که فضای عمومی «خطرناک» و فراموششدۀ این مناطق آن را پدید آورده است. موضوع ترس دربارۀ امنیت کودکان، که تفکر والدین را شکل میدهد و درعوض بر نحوۀ دریافت جوانان از محیطهای فیزیکی و اجتماعی نیز تأثیر میگذارد، در بافت گفتمانهای سطح حاکمیت حول عناصر «مشکوک» (متکدیان، دگراندشان سیاسی و دزدها) و خطرات بالقوه رشد مییابد.
به نظر میآید که این امر و اعتقاد به توطئه و تأثیرات منحط «خارجی» و «مدرن» را میتوان مستقیماً به جوّ بیواسطۀ موجود و گفتمان تقابل با غرب و مخصوصاً تحریمها یا هجوم نظامی احتمالی آمریکا به ایران مرتبط دانست. هرچند زیر سایۀ پیشرفتهای اخیر کردهای عراق به همکاری آمریکا، شاید کردهای ایرانی با دیدۀ تردید به این مسئله نگاه کنند، ولی لحظاتی هم هست که ازسوی آنها، احساس همبستگی با ایران و دفاع از آن ابراز میشود.
مقدمه
پژوهش میدانی این تحقیق در اردیبهشت ماه 1385 شمسی (برابر با می 2006 میلادی) در جنوب استان آذربایجان غربی واقع در شمالغربی ایران و در شهر کردنشین مهاباد (که از نظر جغرافیایی، به مناطق جنوبی این استان و استانهای کردنشین مجاور «کردستان یا کردستانات» نیز اطلاق میشود) آغاز شد.
این فرایند با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام شد و درطیِ سه ماه کار با کودکان و نوجوانان و نیز اعضای کادر این مرکز و والدین و مسئولان محلی، دادههای عکاسی و متنی و مصاحبهای جمعآوری شد.
هدف اولیۀ این پژوهش بررسی عواملی در بین جمعیت نوجوان / جوان مهاباد بود که احساس تعلق به مکان را پدید میآورد. یکی از اهداف پژوهش آن بود که بر مصرف اشکال رسانهای محلی، ملی، و فراملی در میان گروه هدف نگاهی داشته باشد و نحوۀ تأثیر این مسئله بر نگاه جامعۀ هدف از وقایع و فضای محلی و نیز روشی که برای روایت این دو مورد برمیگزینند بررسی شود. با استفاده از روشهای عکاسی بازتابانه، از گروه هدف خواسته شد تا عکسهایی با این مضمون تهیه کنند که به نظرشان با جریان وقایع محلی و جایگاه خودشان در این فرایندها مرتبط بود.
سپس محصول کارشان در نمایشگاهی عمومی در مهاباد بهمدت یک هفته درمعرض نمایش گذاشته شد و در این محل، بهدلیل ثبت واکنش مخاطبان نمایشگاه در یک دفتر یادبود و نیز یادداشتهای خودِ شرکتکنندگان که در لحظۀ مشاهدۀ سوژۀ عکاسی نوشته شده بود، دادههای بیشتری جمعآوری گردید. کارهای تولیدشده بهوسیلۀ افراد نوجوان دختر و پسر نشاندهندۀ نیروهای تأثیرگذار چندگانه و گاه متعارضی است که در زندگی قشر جوان ایران حضور دارد، جایی که تصاویر آرمانی از «غرب» میتواند حسّ شخصی آنها از مکان را بهچالش کشد یا تحکیم کند.
قواعد رسانهای و «داستانگویی» فرهنگ عامه، یعنی گفتمانهایی که برای توصیف امور جاری و شرایط اجتماعی در تلویزیونهای ماهوارهای آسیا و اروپا، فیلمها، رسانههای مجازی و چاپی مثل روزنامهها و نشریهها، و نیز رویههای محلی مورد استفاده قرار میگیرند، نهتنها در انتخاب مضامین متقدم ازسوی قشر جوان مؤثر بودهاند، بلکه نحوۀ نگرششان به این مضامین و ارتباط آنها با زندگیشان را نیز شکل دادهاند.
بهویژه با توجه به مسئلۀ جنسیت، بهنظر میرسد که میل شدیدی برای مباحثات عمومیتر و در عین حال، تردید دربارۀ نقش مثبت یا منفی تأثیرات مختلط (چندگونه) وجود دارد. بهعلاوه اشکال محلی هویت، که بر مقاومت کردها دربرابرِ ملیگرایی حاکم مبتنی است، و بافت غالب در ارتباط با وقایع اخیر جهانی، که ایران را در تقابل سیاسی مستقیم با قدرتهای غربی قرار داده است، در پارهای مواقع قابلتشخیصاند.
پیشینه تحقیق ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
کامیل احمدی پژوهشی با عنوان “از مرز تا مرز” « بررسی صلحمدار چالش هویت قومی در ایران (مطالعهای به شیوۀ GT در بین پنج گروه قومی ایران)» انجام داده است که در سال 2021 توسط نشر مهری در لندن منتشر گردیده است.
در دوران معاصر، ایران شاهد تداوم تکثرات هویتی / قومیتی بوده است که با رشد فرایندهای جهانیشدن، مناقشات بینقومی جدیای را حول تبعیض و نابرابریها در راستای هویتخواهی و عدالتطلبی با صبغهای صلحمحور بروز داده است. در این تحقیق، با امعاننظر به جوانب حکومتهای اسلامی و غربی، تأثیرپذیری تمدنی ایرانی ارکان (سرزمینی، زبانی، و دینی) در پنج گروه قومی فارس، ترک، کرد، عرب، و بلوچ بررسی شده است.
برکشیدن انحصاری ارکان هویت قومی فارس به هیئت هویت ملی ایرانی وضعیتی تقلیلی به هویت تاریخی ایرانی بخشیده است و مطالبات هویتخواهانۀ سایر اقوام ایرانی را رقم زده است. این تحقیق در 13 استان با روش کیفی تلفیقی (GT) و پیمایش و ابزار مصاحبۀ عمیق، مستندات کتابخانهای، و پرسشنامۀ باز دادهها را در حوزههای «هویت دینی و هویت ملی (تعامل یا تقابل)»، «مرزهای فرهنگی بینقومی»، «بنبست جنبشهای قومی و ملی»، «حذف فرهنگها»، «رویکرد صلحمدار برای عبور از بحران» استخراج و دستهبندی کرده است و به مدلی مفهومی دست یافته است که در آن، عوامل اصلی (اقتصادی و ایدئولوژیک)، عوامل مداخلهگر (رسانهها و سبک زندگی) و عوامل زمینهای (پارامترهای قانونی، فرهنگی، و سوءمدیریت)، پدیدهمحوری (مطالبۀ عدالت / گسست اجتماعی) شکل گرفته است و کنش راهبردی (کنش صلحآمیز، پذیرش وضعیت موجود و تعامل دولت و ملت) و پیامدهای آن (ثبات و زوال سرمایۀ اجتماعی) ارائه شده است.
گودرزی(۱۳۸۹) پژوهشی با عنوان «تغيير ارزش هاي جوانان و عوامل مرتبط بر آن» انجام داده است.
قابل ارزش هاي فرهنگي غرب با ارزش هاي اسلامي يا به عبارت ديگر تضاد سنت و مدرنيته سر فصل بحران هويت و تغيير ارزش ها در جامعه ايران است. با اقدامات رضاشاه، سنت و مدرنيته، ارزش هاي اسلامي ايرانيان روياروي يكديگر قرار گرفت و اين چالش و جدال نظام، فرهنگ جامعه را دچار تغيير و بحران كرد كه تاكنون نيز ادامه دارد. پژوهش با هدف بررسي تغيير ارزش هاي جوانان (مطالعه موردي جوانان استان همدان) و عوامل موثر بر آن انجام گرفته است.
نتايج تحقيق نشان مي دهد تغيير ارزش ها با متغيرهاي تحصيلات، جنسيت، وضعيت تاهل، طبقه اجتماعي، تعداد اعضاي خانواده، ميزان استفاده از وسايل ارتباط جمعي، ميزان تقديرگرايي، ميزان فردگرايي، ميزان تضاد خانوادگي، ميزان تشتت ارزشي در جامعه از ديد پاسخ گويان و عمل كرد مسوولين از ديد پاسخ گويان رابطه معنادار دارد. نتايج حاصل از تحليل چندمتغيري نيز بيان گر اين است كه 0.47 واريانس متغير تغيير ارزش ها به وسيله متغيرهاي مستقل اين تحقيق تبيين مي شوند.
تغيير ارزش هاي جوانان، معلول شبكه پيچيده اي از عوامل رواني اجتماعي است كه نيازمند مطالعات تحليلي بيش تر و تقويت نهادهاي حمايتي و ارتقاي آگاهي جوانان درباره ارزش هاي سنتي ايراني و اسلامي است.
خمسه ای(1386) پژوهشی با عنوان« بررسي نقش عوامل فرهنگي – اجتماعي بر طرحواره هاي نقشي جنسيتي در دو گروه قومي از دانشجويان در ايران» انجام داده است. در اين پژوهش، پرسش نامه نقش جنسي بم و پرسش نامه اطلاعات فردي به كار گرفته شد.
نتايج نشان مي دهد كه طرحواره هاي نقش جنسيتي زنانه و مردانه در دو گروه از دانشجويان دختر فارس و كرد تفاوتي با يكديگر ندارند؛ در حالي كه بين دانشجويان پسر فارس و كرد از لحاظ كليشه هاي زنانگي تفاوت معني دار است (t=2.5)، ولي از لحاظ طرحواره هاي ذهني مردانه و نقش هاي مردانگي، تفاوت معني دار نيست.
همچنين نتايج نشان مي دهد كه در بين دانشجويان دختر فارس و كرد از لحاظ نقش هاي جنسيتي چهارگانه، تفاوت معني دار نيست، ولي در ميان دانشجويان پسر فارس و كرد، از اين لحاظ تفاوت معني دار است (c2=7.1). به علاوه هر دو گروه قومي صفات مردانه را مثبت تر و صفات زنانه را منفي تر ارزيابي كرده اند. نتايج بر اساس نظريه هاي موجود درباره طرحواره هاي نقش جنسيتي، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
روش تحقیق ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
روشهای مورداستفاده در این تحقیقِ میدانی شامل رویکردهای مشارکتی است که مستقیماً با جامعه و منابعش درگیر میشود و مشارکتکنندگان را به شناسایی موضوعات موردعلاقۀ خودشان دربارۀ هویت محلی و بازنمایی آنها تشویق میکند.
به همین جهت، در این تحقیق، از کارگاهها و گروههای متمرکز و نیز مصاحبههای غیررسمی و چند کار تحقیقی مختصر استفاده شد تا دادههای موردنیاز برای هماهنگسازیِ «چارچوب تحقیق» محلی با موضوع متغیر تحقیق حاضر گردآوری شوند. ضمناً یادداشتهای مفصلی نیز از مشاهدات درحینِ برپایی نمایشگاه در سالن شهرداری و ملاحظات شخصی پژوهشگر دربارۀ تأثیرات فرهنگ عامه بر فضاهای عمومی شهر تهیه شده است. کارگاهها به دو دورۀ عکاسی خبری و داستانگویی تصویری اختصاص یافته بودند.
محقق برای دریافت مجوز از کانون جهت برگزاری این کلاسها، مجبور به پیشنهاد کار آموزشی داوطلبانه بوده تا بچهها را بهسوی یادگیری مهارتهای جدید رهنمون سازد و کانون نیز بتواند در گزارش سالیانهاش این دوره را در قالب یک فعالیت ذکر کند و درواقع پیشینۀ کاریاش را ارتقا دهد. به این ترتیب، روش تحقیق شامل کار با سازمانها و یافتنِ ترتیبِ کاریای نیز میشد که برای هردو طرف سودمند باشد و برای تمام طرفهای درگیر نتیجهای داشته باشد. احساس میشد که بین کانون و وزارت آموزشوپرورش ـ که کانونِ خودش (کانون پرورشی) را اداره میکرد ـ نوعی رقابت وجود دارد.
بیشترِ بچهمدرسهایها، در قالب سفرهای روزانه، به کانون پرورشی برده میشدند و غالباً مجبور بودند در فعالیتهای روزانه و گاه هفتگی آنها، مثل فعالیتهای اردویی، شرکت کنند.
میدان تحقیق ناسازگاری و مقاومت در مهاباد : مهاباد و مؤسسۀ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مهاباد شهری در جنوب شمالغربی ایران است و در درۀ باریکی در جنوب دریاچۀ ارومیه، در ارتفاع 1300 متری از سطح دریا قرار گرفته است. نام مهاباد (مه + آباد) ترجمۀ فارسی نامی مانوی به معنای مکان ماه است که البته با کلمۀ کردی مانگ همریشه است. البته در فرهنگ فارسی برهان قاطع، درباره واژه مهاباد چنین نوشته شده است که نام اولین پیغمبری است که به عجم مبعوث شد و کتابی آورد که آن را دساتیر خوانند. در منابع دیگر نیز دربارۀ این نام چنین آمده است:
«بعضی نیز بر این اعتقاد هستند که مهاباد به معنای جایی است که بزرگان آنجا را آباد کردهاند. این منطقه قدیمی در زمانهای پیشین مرکز نواحی کردنشین بوده و بطلیموس آن را داروشاه و راولیستون به نام داریاس نامیده است. مانویها شاخهای از تاریخ رنگارنگ مهاباد هستند که حتی امروزه هم بهسبب نقش پیشگامانه در مقاومت جنبشهای ملیگرایانۀ کردی و اهمیت تاریخی و سیاسی، درکنارِ ارائۀ برخی از شناختهشدهترین شاعران و نویسندگان سنت ادبی کردی بهیاد آورده میشوند (Van Bruinessen, 1992, p. 28).
ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
اهمیت تکنیکهای بَصری
همانطورکه پیشتر عنوان شد، کار حاضر با این هدف اجرا گردید که تحقیقی مبتنی بر کنش اشتراکی باشد که هم مهارتهای موجود در جامعه را شناسایی کند و هم بهسمت آنها متمایل شود و نیز نگاهی به تعابیر محلی، از آنچه که یک «تحقیق» کارآمد را شکل میدهد، داشته باشد.
در رسانههای ایران، فرصت ناچیزی برای صداهای مستقل بهمنظور بحث روی مسائل اجتماعی وجود دارد و مخصوصاً به همین دلیل است که قشر جوان احساس میکند در زیربناهای دولتی چندان صدایی ندارد یا سرمایهگذاریای بهنفعش انجام نمیگیرد؛ بهویژه دختران جوان بیصدا به حاشیه رانده شدهاند یا بهشکلی از فضاهای عمومی طرد گردیدهاند.
بنابراین عکاسی و مشخصاً روشهای مشارکتی که پژوهشگر با عکاسی تلفیق کرده برای کودکانی که این تحقیق به آنها میپردازد، به روشی برای منعکس ساختنِ فضای عمومی به طریقی جدید، که شاید پیشتر به آن نپرداخته بودند، تبدیل شد. همچنین این کارْ ابزار جدیدی برای ابراز خود در اختیار این گروه گذاشته بود که از مصاحبۀ صرف، که شاید نمیتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند، کمتر هراسانگیز و بیشتر در دسترس بود.
برای دخترها، مخصوصاً، این فرصت پیش آمده بود که در یک فضای عمومی مشارکت کنند و به روایت همان فضا بپردازند که احساس میکردند از آن طرد شدهاند. نوجوانان به رشد و بسط دادن مضامین شخصیای ترغیب میشدند که به نظرشان، با بحث متناسب بود.
این تکنیک همان کار پشگامانۀ فیلمساز و انسانشناس بَصری، جین روچ (2003)، بود که در خلال اشتیاق به دنیای زندگی روزمرۀ سوژههای مطالعهاش گسترش یافته بود و به این ترتیب، درهمتنیدگیها، پیچیدگیها، و کاستیهای زندگی آنها را ضبط و ثبت میکرد. طرفداری او از رویکرد شدیداً غیرحرفهایاش به تکنیک بصری و فیلمسازی، که در آن مهارتهای تکنیکی اهمیت کمتری نسبتبه رنگ و حرکت معمولی و روزمره دارند، به درک ما از ارزشهای قومنگارانهای کمک میکند که در عکسهای بهظاهر آماتورِ تولیدشده بهوسیلۀ شرکتکنندگان جوان وجود دارد.
از آنجا که شیوۀ کار مستقیم با کودکان / نوجوانان به همین روش بود، برای افزایش حسّ مالکیت آنها بر فرایند کار، مهم بود که عکسهای گرفتهشده درحینِ مقطعِ کارِ میدانی نیت و معنایی «واضح» داشته باشند. باوجودِ اینکه عکسها میتوانند برای مخاطبهای متفاوت معانی مختلف داشته باشند و همانطور که پینک (2001, p. 51) میگوید «معانی عکسها دلبخواهی و ذهنی هستند»، در مرحلۀ کار مشترکمان، تلاشم بر این بود که آن تفاسیر ذهنی را بهدقت از کار خارج کنم تا گروهِ هدفْ عکسها را به خدمتِ «سخن گفتن» از زبان تجارب خود درآورند.
با این حال، بعداز فعلوانفعال بین محقق و بچهها، نمایشگاهی که در سالن شهرداری مهاباد برگزار شد جان تازهای به عکسها بخشید، زیرا ازسوی مخاطبان، معانی و تفاسیر جدیدی به آنها نسبت داده میشد. این تصاویر، با مضامینی مربوط به جامعه و فضای عمومی، اینک در یک فضای عمومی بهنمایش درآمده بودند و از برداشت و شناختی ـ موجود در ذهن بچهها ـ دربارۀ فرهنگ محلی پرده برمیداشتند که پیشاز آن، برای بزرگسالان مسلط بر حوزۀ عمومی ناشناخته مانده بود.
این مسئله به بینندگان کمک میکرد تا محیط اطرافشان را از زوایای تازهای ببینند و به این ترتیب، باب گفتوگو را بین بخشهای مختلف جامعه باز میکرد. از دیدگاه آنها، «معانی قومنگارانۀ» عکسها نهتنها به محقق بهعنوان یک قومنگار بلکه به جامعهای گستردهتر کمک میکرد تا برداشت جدیدی از فرهنگ نوجوانان در مهاباد داشته باشم. کُلیر و کُلیر (1986, p. 108) به این رویکرد بهعنوان یک روش کار میدانی ویژه، تحت نام «عکس ـ مقاله» اشاره دارند:
«وقتی مقالۀ عکسی توسط یک فرد محلی قرائت شود، این قابلیت را دارد که به بخشی پرمعنا و معتبر در یادداشتهای میدانی مردمشناس تبدیل شود» تجربۀ کمک به سازماندهی نمایشگاه نیز همینگونه بود. مثلاً یکی از حاضران در دفتر میهمان نمایشگاه چنین نوشت:
خیلی جالب بود. شکل جدیدی از دیدنِ شهر به من نشان داد؛ خیابانهایی که هر روز از آنها میگذریم معنی متفاوتی پیدا کردند. خیلی جالب است که مناظر مختلف مهاباد را از دیدِ افرادِ جوان ببینیم. به نظر من، فقر برجستهتر از هرچیز دیگری، اینکه چطور آن را میبینند.
لیدال و استرکر (2006, p. 138) دربارۀ قابلیتهای بصری در کار قومنگاری برای خلق «آگاهی از دیدگاه جنسیتزدگی و بهکارگیری آن، چه جلوِ دوربین و چه پشت آن» سخن میگویند. برای دختران حاضر در پروژه، بیان دیدگاهشان از مسائل و بیعدالتیهایی که در فرهنگ محلی و سنتهای اجتماعی تجربه میکردند، رویدادی منحصربهفرد و نمایشگر یک کنش مقاومتی شجاعانه بود. شاهد این مسئله برخی اظهاراتِ آشکارِ افراطیِ بازدیدکنندگان نمایشگاه عکس نوجوانان است:
نمایشگاهِ بسیار جالبی بود. هرچند که به نظر من، کارهای مربوط به تفاوتهای جنسیتی مناسب نبودند. من اعتقاد دارم که نباید به زنها نقش عمومی بیشتری در جامعه داده شود، چون جای آنها در خانه است و مردها باید کار کنند و نان بیاورند. از عکسهایی که اهمیت خانواده و احترام به والدین را نشان میدادند بسیار لذت بردم.
جالب اینکه دفتر یادداشت میهمانان نمایشگاه شکل غیرمنتظرهای به خود گرفت و حتی شاید به گزارشی دربارۀ طبیعت روابط جنسیتی در حوزۀ عمومی تبدیل شد. مردان جوان از این دفتر برای انتقال پیامهای عاشقانه و شاعرانه به یار آیندهشان استفاده کردند تا هم این پیام در محلی عمومی ابراز شود و هم از مرزهای پذیرفتهشدۀ روابط جنسیتی تخطی نکنند.
درواقع پساز پایان نمایشگاه، فهمیدم که بهواسطۀ همین پیغامهای ممنوعشده،بین چندین زوج رابطۀ دلخواهشان شکل گرفته است. سروصدای برپایی این نمایشگاه در شهر باعث شد مردان جوان و دختران و پسران نوجوان زیادی در سالن شهرداری حاضر شوند تا فرصت شیطنت با کارآموزان را بهدست آورند. در همین زمینه، بقیه هم این فرصت را یافتند تا طبیعت روابط زنانه / مردانه را بیشتر مورد نقد قرار دهند، چه دربارۀ مسائل بازنماییشده در عکسها و چه رفتار جوانان درحینِ برگزاری نمایشگاه. مثلاً دو زن جوان در دفتر میهمان چنین نوشتند:
از دیدنِ تولیدِ این کارها در مهاباد واقعاً غافلگیر شدم. مخصوصاً اینکه غالباً توسط دخترها انجام شده و درمورد زندگیِ ما دختران صحبت میکند، خیلی خوب است. اما از شما خواهش میکنم لطفاً، لطفاً، لطفاً در روابطتان با پسرها زیادهروی یا افراط نکنید، چون باعث میشود به روابط نامناسب با پسرها و روابط جنسی برای لذتهای کوتاهمدت کشیده شوید که بعدها از روی همین، درمورد شما قضاوت خواهد شد.
فکر میکنم نمایشگاه هیچ مشکلی نداشت. تنها موردی که ما داریم فقدان آزادی است و چون محدودیتهای زیادی در زندگیهایمان وجود دارد، مردم دنبال راههایی برای تقلب هستند. اگر این محدودیتها وجود نداشت، اصلاً درمورد این مسائل بحث نمیکردیم. اگر شما فردی را بهخاطر انجام کاری زندانی کنید و او هم واقعاً دلش بخواهد که آن کار را انجام دهد، یک راهی برای انجامش حتی از زیر سنگ پیدا میکند. در رابطه با روابط بین دختران و پسران، اعتقاد دارم که نوجوانان باید بیشتر حواسشان جمع باشد، چراکه تجربۀ بزرگسالان را ندارند.
کارهایی که بچهها با این روش تولید کردند شامل بیست و هشت پروژۀ عکاسی خبری شد که متمرکز بر مضامینی مثل مدیریت فضای عمومی و کشمکش بر سر آن و نمایش جنسیت و هویت در این فضا بود.
قومنگاریِ پروژههای عکاسی کودکان ونوجوانان
در ادامه، هفت پروژۀ مفصلتر را انتخاب شد که به نظر، بیشتر نمایانگر دغدغههای زندگی نوجوانان مهابادی بود و با آنها کار تحقیق و تحلیل دادهها را ادامه داده شد. در این کارها، بهطور مستقیم از دولت و خانواده و جنس مخالف انتقاد شده است و در مواردی، از روشهایی زیرکانه برای دوری از محدودیتهای سانسور استفاده شده است.
در بخش آخر، محتوای این کارها با جزئیات بیشتر تحلیل خواهند شد و سعی در برجستهسازی مضامینی خواهیم داشت که این کارها را با یکدیگر مرتبط میسازند تا بفهمیم چه قواعدی از گزارش و روایت «امور جاری» تأثیر بیشتری بر گروهِ هدف داشته است.
بهمنظور سهولت دسترسی، پروژهها را به سه مضمون اصلی تقسیم کردهام:
- آنهایی که به مصرف میپردازند؛
- آنهایی که به رفاه اجتماعی و خدمات دولتی پرداختهاند؛
- آنهایی که جنسیت را مدنظر داشتهاند.
درواقع این مضامینْ نکات مشترک بسیاری با یکدیگر دارند و گویی در یکدیگر نفوذ میکنند، مخصوصاً دربارۀ مسائلی چون الزامات تحمیلشده بر رفتار و آزادی بیان جوانان ازسوی خانواده و / یا دولت.
ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
تأثیر فرهنگ قومی بر مصرفگرایی
یکی از دختران گروه تصمیم گرفت گزارشی دربارۀ اهمیت طلا در فرهنگ و اقتصاد کردها، مخصوصاً هدیههای ردوبدلشده در مراسم عروسی تهیه کند. بهطور سنتی، در فرهنگ برخی از قومیتها ازجمله کردها، زن بودن معادل مقدار طلایی قلمداد میشود که فرد دارد.
در مهاباد و شهرهای مشابه نیز معمولاً هر خانواده عرفاً یک جواهرفروشی ثابت دارد و روابطش را با آن مغازه تنظیم میکند و برای تعویض قطعات جواهر و طلای خود با مدلهای جدیدتر و خریدِ شرایطی و نسیه به همان طلافروشی مراجعه میکند.
برای زنان، آویختن زیورآلات و جواهر در رویدادهای عمومی، بهویژه عروسیها، بسیار مهم است و این امر نشاندهندۀ نقش محوری این کالا در زندگی و اعتبار اجتماعی خانوادههاست. بهطور روزانه، روزنامهها قیمت طلا در بازار را چاپ میکنند و در رسانهها، بحثهای زیادی دربارۀ این مسئله و بهطور کلی تأثیر وقایع بینالمللی بر ثبات اقتصادی و تورم، ازجمله تحریمهای پیشنهادی ازسوی سازمان ملل برای اعمال بر ایران، شکل میگیرد.
از لحاظ اجتماعی، وقتی دختران و زنان بههنگام غروب، چهبسا برای معاشرت عادی، از خانه بیرون میروند، همواره برای نگاه کردن و بدون قصد خرید، جلوِ طلافروشیها متوقف میشوند و در مکالمات و مراوداتشان از طلا و جواهر بسیار سخن میگویند و از قیمت روزِ طلا آگاه هستند.
عکس شمارۀ 1: تغییرات قیمت روزانۀ طلا که در روزنامه آمده و توسط یکی از عکاسها ثبت شده است.
در عکس (۱) مادر و دختری را میبینیم که مشغول خرید طلا هستند و در ویترین بزرگ مغازه، کالاهای مصرفی با تمام ارجاعاتشان به ایدهآلهای زنانه و عشق شاعرانه دیده میشوند، مثل موردی که شبیه به قلب است.
زنان جوان با نگاهی آمیخته به احترام نظارهگر اشیای عرضهشده هستند که این، خود، ارزش اعتباری قطعات جواهر را برجسته میکند. یکی از زنان مصاحبهشونده در این پروژه گفته بود که دلش میخواهد طلا داشته باشد تا شیک بهنظر بیاید و ثابت شود که موقعیت اجتماعی خوبی دارد، مخصوصاً در گردهماییهای اجتماعی مثل عروسیها، اما این را هم ذکر کرده بود که طلا برای او شکلی از امنیت و استقلال اقتصادی است.
عکس شمارۀ 2: یک گردنبند زیبای عروس با قیمت حدوداً 570 هزار تومان
در عکس بعدی (عکس شمارۀ 3)، دختری را در لباس قرمز میبینیم که چهرهاش در تصویر دیده نمیشود و دستهایش را به شکلی نمایشی و برجسته بر دامنش نهاده است تا انگشترها و دستبندهای متعددش را نمایش دهد.
از یکسو، ژست موقر و هویت ناآشکار این پرتره تصویری سنتی از رفتار زنانه ارائه میکند و ازسوی دیگر، رنگ قرمز شاد پیراهن تضاد مشخصی با مدلهای ملایمتر پیراهن در فضای عمومی دارد و این موضوع نکتهای است که در عکسهای نوجوانان دیگر نیز دیده میشود و قابلارجاع است. از این مجموعهعکسها میتوان چنین نتیجه گرفت که طلا، همانطور که در مراسم ازدواج، نقشهای سنتی خانوادگی را تثبیت میکند، در فراهم آوردن میزان مشخصی استقلال برای زنان نیز کارکرد دارد.
عکس شمارۀ 3: هویت پنهان سوژۀ عکاسی دیدگاه سنتی دربارۀ رفتار زنانه
مضمون روابط سنتی و محدودیتهایشان در سبک و کالاهای مصرفی در عکسهای یک دختر دیگر نیز تکرار شده است. او تصمیم گرفته بود پروژۀ تصویریاش را با انجام چند مصاحبه با والدین، معلمها و چند فرد جوان دربارۀ آنچه مردم برای پوشیدن انتخاب میکنند و چرایی آن اجرا کند.
او همچنین، به گفتۀ خودش، سعی داشت بفهمد چرا حجاب نقش محوری مهمی را در پوشش زنان ایفا میکند. سؤالهای کار او، با این ترتیب، بهطور تلویحی به اضمحلال هویت سنتی بهواسطۀ تجلی مد و در تضاد با پذیرفتن مدل پوشش «غربی» مدرن میپرداخت. او تعدادی عکس از افرادی گرفته بود که لباسهای سنتی کردی بر تن دارند و در ادامه، از آنها میپرسد که چرا این پوشش را بهجای مدل غربی برگزیدهاند. انتخاب عکس نشان میدهد که احتمالاً یافتن افرادی که لباس کردی بر تن داشته باشند برایش مشکل بوده است، چنانکه این لباس بهخودیخود دربردارندۀ یک بیانِ فرهنگی یا سیاسی است.
رفاه اجتماعی و خدمات عمومی
در پروژۀ بعدی، یکی از دختران تصمیم گرفته بود که روی وضعِ بدِ متکدیانِ خیابانی کار کند و به بحث دربارۀ موقعیت آنها در کشور بپردازد. مهاباد هم مانند دیگر شهرهای ایران درگیر مشکل روند فزاینده و حضور چشمگیر متکدیانِ خیابانی است و این مشکل تا حدّ زیادی ریشه در مهاجرتهای اخیر روستایی ـ شهری دارد.
این افراد که در تمام خیابانها حضور دارند مکانهایی برای استقرار معمول خود درنظر میگیرند که عمدتاً اطراف مراکز شهر و مشخصاً جلوِ در مساجد بههنگام نماز است تا از نمازگزاران درخواست کمک کنند. در واکنش به این پدیدۀ فزاینده، رسانههای چاپی و تلویزیون ایران توجه خود را به این متکدیانِ خیابانی در جامعه معطوف کردهاند. باور عمومی در این مستندها، که گاهی ازسوی عموم نیز حمایت میشوند، این است که متکدیان مزاحمانی هستند که نباید به آنها اعتماد کرد و درواقع گاهی نیز وضع مالی خوبی دارند.
در مواردی هم گزارشهای رسانهای از ثروتمند بودن متکدیانی حکایت دارد که پساز مرگ، ثروتشان کشف شده است. تعبیر رایج این است که نباید به متکدیانِ خیابانی اعتماد کرد، زیرا آنها افراد تنبل و پولداری هستند که معمولاً از «معلولیت»هایشان سوءاستفاده میکنند.
حتی چند بازیگر کمدی نیز در سالهای اخیر این افسانۀ عامهپسند را وارد برنامههایشان کردهاند. اما بخش بزرگی از جامعه نیز با موقعیت این متکدیان، مخصوصاً زنان و سالمندان، همدردی میکنند. کمیتۀ امداد امام خمینی، که با هدف تحت پوشش دادن بیوهها و سالمندانِ بدون درآمد تأسیس شده است، مقدار کمی غذا و پول نقد در اختیار مراجعان قرار میدهد. این پروژۀ عکاسی نیز بیشک از بحثهای عمومیای الهام پذیرفته است که نهتنها در رسانههای خبری بازتاب مییابند، بلکه جای خود را نیز در فرهنگ همگانی و درک جامعتر دربارۀ نگهداری از فضای عمومی و خیابانها باز کردهاند.
شرکتکنندۀ جوانی که این بخش را کار کرد، چند مصاحبه با افراد پلیس، کارکنان کمیتۀ امداد، کارمندان تأمین اجتماعی و افراد جامعه ترتیب داده بود. با این حال، تصمیم گرفت بهجای گنجاندن تصاویری از این مصاحبهها، از چهرۀ آشکار این پدیده در خیابانهای مهاباد عکاسی کند.
عکس شمارۀ ۴ زوج نابینای متکدی که روبهروی آنها (سمت چپ تصویر) صندوق آبیرنگ صدقات کمیتۀ امداد امام خمینی قرار دارد. در زیرنویس عکس، چنین میخوانیم: «اگر مردم به متکدیان بدون واسطه کمک میکنند، وجود این صندوقها چه لزومی دارد؟!»
درعکس شمارۀ ، زوج نابینایی را میبینید که با هم در یکی از بزرگراههای شلوغ مهاباد کار میکنند.
آنها کنار یک بانک جا گرفتهاند. روبهرویشان (در سمت چپ عکس) صندوق آبیرنگ صدقات کمیتۀ امداد هست و از مردم خواسته شده است که کمکهایشان را در این صندوقها بیندازند. عکاس خبری جوان این بحث را پیش میکشد که عابران به این مؤسسۀ خیریه اعتماد ندارند، زیرا فکر میکنند صدقاتشان خرج افراد فقیر نمیشود و به جیب دولت میرود تا در امور دیگر مصرف شود و یا خرج دیگر کشورها شود. او در مصاحبههایش از مأموران پلیس پرسیده بود که چرا مطابق قانون، با جمع کردن این افراد از خیابانها با این «مشکل» برخورد نمیکنند.
گویا او با نقدی طعنهآمیز اینطور تلقین میکند که دولت برای اطمینان از رسیدگی به این موضوع اقدامات کافی انجام نمیدهد و درنتیجه شاهد نمایش فقر در منظر عمومی هستیم، امری که موردپسند شهروندان طبقۀ متوسط نیست. در عین حال، شرح میدهد که صدقهدهندگان احتمالی به خودِ متکدیان نیز اطمینانی ندارند و برخلاف این مسئله، شهروندان ازروی انتخاب ترجیح میدهند به خودِ متکدیان کمک کنند تا به سیستم دولتی.
عکس شمارۀ۵ زنی متکدی که با سنّ بالا قادر به تأمین مایحتاج خود نیست و مجبور است تکدی کند.
در عکس شمارۀ، پیرزنی را میبینیم که مستقیماً به دوربین نگاه میکند و لباس ژنده و مندرسی بر تن دارد. نگاه خیره و چهرۀ بیاحساسش گویی برای جلب همدردی عابران پیاده است. در پیادهرو، جلوِ خود، پارچۀ کوچکی پهن کرده است که روی آن پولهای جمعآوریشدهاش را گذاشته است، چند سکه و اسکناس.
زیرنویس نوشتهشده توسط دانشآموز جوان چنین است: «زنی که در عکس مشاهده میشود با این سنوسال به تکدیگری پرداخته است و این نکته روشن است که یک زن آنهم در این سنوسال قادر به اختیارِ شغل برای کسب درآمد و درنتیجه تهیۀ مایحتاج زندگی نیست.
باوجود این، این فرد برای تأمین نیازهای مادی خود باید دست بهسوی هر کس و ناکس دراز کند.» آنچه که بهنظر میرسد در این عکس، مستقیم و تقریباً اعتراضی مشهود باشد احساس همدردیای است که نسبتبه این زن ابراز شده است، ورای دیگر متکدیان که به نظرِ مجریِ پروژه، تحت چنین شرایط دشوار و بیشاز همه تحقیرآمیزی در خیابانها جای دارند.
از لحاظ فرهنگی، زنی که در چنین حالت فلاکتبار و نیازمندی در منظر عمومی ظاهر میشود، تمام تحقیرها را بهجان خریده است. عکاسِ خبریِ جوان نیز، برخلاف عدم اعتماد به دیگر متکدیان و دولت و مؤسسههای خیریه، برای این مسئله که یک «زن» بهعلت سن و جنسیتش نمیتواند کار پیدا کند، دلایلی مطرح میکند و به باورهایی اشاره دارد که چنین پیامدی را بهدنبال دارند.
ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
تفاوتهای جنسیتی
یکی از دخترها پروژهاش را دربارۀ دیگر دختران نوجوان و با تمرکز بر این مسئله انجام داد که دختران چه نظری دربارۀ پسران دارند. وی در مقدمهاش بر این پروژه چنین نوشته است: «هدف من از انجام این پروژۀ گزارش خبری این است که بگویم دخترها و پسرها نباید با هم رابطه داشته باشند.
اگر واقعاً دلشان میخواهد، عیبی ندارد ولی اگر نمیخواهند که آبروی خود و خانوادهشان را بهباد بدهند، نباید این کار را بکنند. من نمیدانم چرا یک دختر یا پسری که در یک خانوادۀ مرفه رشد کرده چنین کاری میکند. آیا فقط برای تفریح است؟ یا برای لذت است؟ چرا تکالیف مدرسهشان را انجام نمیدهند و به خانوادهشان احترام نمیگذارند؟ از پدر و مادرشان نمیترسند؟ من میدانم که نمیترسند. خب، حداقل از خدا که باید بترسند. همۀ این کارها گناه هستند. از شما میخواهم که به حرفهایم فکر کنید. اگر سود بردید، خیلی خوب، اگر نه… .»
عکس شمارۀ ۶ تصوبر دختری بعداز «تراژدی» بههم زدن رابطهاش با دوستپسرش که ازسوی دوستانش دلداری داده میشود.
اگرچه این گفتهها و نوشتهها تا حدودی افراطی بهنظر میآیند و شاید بتوان آنها را نمایندۀ طرز فکر محافظهکار و سنتی جامعۀ شهری دانست که با مدرنیسم فاصله دارد، ولی گزارشگر نوجوان در کارش ذوق نمایشی برجستهای نشان داده است که تحت تأثیر قواعد فرهنگی عامهپسند تلویزیون است.
رویکرد او به ماجرا پرسیدنِ سؤالهای مربوط به آن و درنظر گرفتنِ جایی محدود برای پاسخها بود. سؤالهای متفاوتی مطرح شده بود که برخی مطابق معیارها و استانداردهای عرفی کاملاً شخصی طراحی شده بود، مثل «آیا شما دوستپسر دارید؟ کجا و چگونه با اوملاقات کردید؟ آیا او شما را دوست دارد و چقدر؟» سپس گزارشگر نظر افراد را دربارۀ اینکه چرا به دوستپسر «احتیاج دارند» جویا شده بود، همچنین این موضوع را پرسیده بود که اگر والدینشان از این موضوع مطلع شوند، چه میشود. تقریباً در تمام موارد، او پرسیده بود:
«چرا بههم زدید؟» و «آیا میخواهید فرد دیگری را ملاقات کنید و چرا؟» پیامِ زیرِ متن گویا یک نوع حکایت اخلاقی است. او هر مصاحبه را با درخواست نصیحتی برای دیگر دختران که تاکنون دوستپسر نداشتهاند بهپایان برده است
تحلیل عکسهای ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
از مطالعۀ تحلیلی پروژهها مشهود است که چندین عامل فرهنگی قشر جوان را تحت تأثیر قرار میدهند و گاهی به شکل فرایندهای متناقض وارد زندگیشان میشوند. مثلاً تصاویر کلیشهای از «فرهنگ غربی» با دموکراسی و برابری جنسیتی فراگیرش ازسوی باورهای مختلف مورد بحث و تقلید قرار میگیرد.
گویی نوعی تردید اصیل دربارۀ دنیای غرب وجود دارد و غرب در قالب ابزاری نمادین در زندگی این نوجوانان و جوانان ظهور و بروز دارد که بهوسیلۀ آن، آنها جامعۀ خود را میسنجند و بهعنوان سرچشمۀ رهایی و برتری نگریسته میشود که البته فساد اخلاقی و فقدان ارزشها را درپی دارد. این مخمصهای نیست که مختص جامعۀ ایران باشد، ولی با درک افزایش سوءاستفاده از موادّ مخدر و الکل در ایران و کردستان معاصر، بهنظر میرسد موضوعی دارای اهمیت فزاینده است. همانطور که جونز و والاس اشاره کردهاند، در سالهای اخیر در کشورهای غربی نیز یک احساس کلی برای درک رفتار و معاشرت جوانان در قالب مفاهیمی چون «خطر» و «آسیبشناسی» وجود داشته است:
تحت «قوانین جدید» آرایی احیا شدهاند که افزایش میزان تولد در نوجوانان، بزهکاری و خشونت یا مصرف الکل و موادّ مخدر در نوجوانان را شاخصهای زوال اخلاقیای میدانند که در سقوط ارزشهای سنتی ریشه دارد، ارزشهایی که در زندگی خانوادگی سنتی بهطور معمول ازطریق اقتدار والدین نهادینه میشد.
«منطق» این بحث به سیاستهایی منجر شده است که طراحی شدهاند تا از «ارزشهای خانوادگی سنتی» حمایت کنند، از سقوط خانواده جلوگیری نمایند، و حافظ اقتدار و تعهد خانوادگی والدین باشند (Jones & Wallace, 1992, p. 45).
با توجه به این مطلب، رسومی که شاید «سنتی» تلقی شوند ازجمله افزایش محدودیتها بر جوانان و بهویژه آزادی عمل زنان خارج از محدودۀ خانه را میتوان نه در قالب تحکیم ارزشهای سنتی خانوادگی بلکه واکنشی تازه و درحال شکلگیری نسبتبه خطر درکشدۀ مدرنیته بر فرهنگ جوانان دانست.
برخلاف اینکه در مناطق کردنشین ایران، همواره کنترل والدین بر جوانان و مشخصاً دختران سنگینتر و مستقیمتر بوده است، درحال حاضر، به همین دلیل، این کنترلْ رشد فزاینده پیدا کرده است. درطیِ دورانی که در مهاباد بودم، هرگاه فرصت گفتوگو با والدینی را مییافتم که نوجوانانشان را برای شرکت در کلاسها همراهی کرده بودند، همواره بخش بزرگی از بحث دربارۀ گرداب مشکلات ناشی از سوءاستفادۀ موادّ مخدر و الکل در جامعۀ کرد بود. این یک پدیدۀ نوظهور است و خیلی از همصحبتهایم اعتقاد داشتند که این سیاست دولت ایران است که موادّ مخدر ارزان را وارد مناطق کردنشین میکند تا طغیان جمعیت جوان منطقه را کنترل کند.
صرفنظر از نظریههای توطئۀ سیاسی، مسائل پیشروی جوانان همچنانکه در بحث جونز و والاس (1992) مطرح میشود، غیراز مورد بارداری نوجوانان (البته این شامل بارداریهای حاصل از ازدواج کودکان است. سنّ ازدواج در ایران برای دختران نُه سال و برای پسران پانزده سال است)، در ایران نیز درحال پدیدار شدن هستند که البته در گفتمانهای اجتماعی، احتمالاً این مسائل همچنان با عنوان مشکلات فساد اخلاقی «مدرن» و «غربی» ارائه میشوند و در رسانههای خبری محلی نیز برنامههایی در قالب مناظره به این موضوع اختصاص مییابند.
این برنامهها غالباً به شکلگیری ذهنیتی از «فرهنگهراسی» کمک میکنند که هدفش اصطکاک با خود جوانان است، بهویژه نوجوانانی که از خودآگاهی رشدیافته بهرهمندند و دربارۀ مسائل اجتماعی نقد دارند.
این مسئله، برای مثال، در کاری که به آزادی زنان در فضای عمومی میپردازد مشهود است (مشخصاً Error! Reference source not found.). در این کار، دختر جوان به توصیف نبود امنیتی میپردازد که گمان میرود در یک خیابان خالی باشد و پسران جوانی که وقتشان را صرف پرسه زدن در فضاهای عمومی میکنند اینطور توصیف میکند که به موجوداتی «شبگرد» تبدیل میشوند.
در کاری که به موضوع دختران و دوستپسرهایشان میپرداخت، تمامی افراد ازسوی پسرها «مورد سوءاستفاده قرار گرفته» و «دروغ شنیده» بودند اینجا همان جنس مخالف است که بزرگترین تهدید را اعمال میکند، هرچند بازهم در بافت روابط جنسیتی «مدرن» این رابطه خارج از چارچوب ازدواج است. همانطور که کاپلان(کاپلان،2000: 201). عنوان میکند، رابطۀ بین استیلا بر محرومیت از فضای عمومی و حقّ جنسیتی برای زنان در ایدههایی از ترس و «امنیت عمومی» «رمز گذاری» میشود.
دربارۀ مصرفگرایی مادی نیز بهواسطۀ آگاهی از هویتِ اقلیتِ متمایزِ کرد و مولفۀ فرهنگی منتسب به آن، تنشهایی بین تأثیرات مصرفگرایی «سنتی» و «مدرن» نمایان میشود. این مورد در پروژههایی مشهود است که به نوع پوشش (هم نوع سنتی کردی و هم نوع مذهبی اسلامی) و سلبریتیهای محلی در مهاباد میپردازند.
مثلاً در یکی از پروژهها دخترها طرفدار استفاده از حجاب بودند، منتها درکنارِ پوشش مدل غربی، و لباس سنتی کردی را قبول نداشتند، ولو اینکه این پوشش ممکن است فرصت نادری برای رهایی از محدودیتهای پوشش اسلامی فراهم آورد. عکسهای این کار نیز نقدی بر محدودیتهای پوشش اسلامی و رفتار پسندیدۀ زنان است.
اما درکنارِ اینها، شاهد یک حسّ عدم رضایت نیز هستیم که دربارۀ رویکرد آزادیِ بیشازحدّ پسران و مردانی ابراز میشود که ابزار و ادوات مدرن (موتورسیکلت و ماسک هیولا) را بهنمایش میگذارند. توحیدی (1994)، با اشاره به جامعۀ ایران، نشان میدهد که جنبههای «سنتی» و ازپیش انگاشتهشدۀ جامعه، بهویژه با فرصتهایی برای رهایی زنان، درواقع از زمان انقلاب اسلامی 1357 چگونه عرضه شدهاند و چه پیشرفتهایی داشتهاند.
به نظر او، مقاومت دربرابرِ اشکال دخالتجویانۀ غربی درپیِ آشنایی با مفهوم «غربزدگی» است و وفور ارزشهای بیشازحدّ آزادیخواهانه و غربی به تنزل اخلاقی میانجامد. این مسئله ازسوی برخی از مراجع بهعنوان بخشی از گفتمان سیاسی عرضه شده است.
توجه به این امر که افکار اینچنینی تنها در سالهای اخیر پیش کشیده شدهاند، ما را بهسمت مسئلۀ مخالفتهای علنیای سوق میدهد که بین شرق و غرب یا سنت و مدرنیته وجود دارد و به فهممان از رویکرد مبهمی کمک میکند که در پروژههای عکاسی بچه ها و مضمونهای برآمده از آنها دیده میشود. این ایده در قالب مفهوم بومی «دختران ماهوارهای» بهچالش کشیده میشود، عبارتی که در توصیف زنان جوان، هم مفهوم تعریف و تمجید و هم تقبیح و تنبیه دارد.
دختران ماهوارهای کسانی هستند که راه و روشِ فردی آنان به نظر تحت تأثیر تلویزیونهای ماهوارهای است. آنها شیک و چشموگوش بازتر و در عین حال، صمیمیتر هستند و «راحتتر وارد جمعهای پسرانه» میشوند. در مکالمات مردم که اتفاقی به گوشم میخورد، گاه از این اصطلاح عامیانه استفاده میشد.
با این حال، باورها دربارۀ جنسیت در جامعۀ ایران ناگزیر تحت تأثیر ایدههای «غربیِ» برخورد با جنسیت قرار دارد که در پارهای موارد، آرمانی هم شدهاند. در شرایط حاضر، حتی این اتفاق نیز رخ میدهد که در مواردی، این افکار درکنارِ باورهایی چون «مردمِ عاشقِ آزادی» قرار میگیرد که در آمریکا و بریتانیا، در گفتمانهای رسانهای بینالمللی و در واکنش به جنگ علیه تروریسم پدید آمدهاند. یک نمونه از این مورد در صحبتهای پسر جوانی دیده میشود که در نمایشگاه حاضر بود:
به نظر من، در جامعۀ ایرانی، امروزه زن مساوی است با کنیز، کلفت و رعیت. در جامعهای که دموکراسی وجود نداشته باشد، نباید آن را به نام کشور حساب کرد. به نظر من، باید اسلام را از آن جدا کرد تا بتوان همۀ افراد، چه مذکر و چه مونث، را با یک دید و یک نگاه مقایسه کرد.
میتوان شاهد خطوط موازی بین «دموکراسی» باشیم که تلویحاً به غرب و بهویژه آمریکا و نظراتی دربارۀ بهرهمندی دولتهای سکولار از آزادی جنسیتی اشاره دارد. اطلاعات زمینهای این قبیل نظرها بیشک از رسانههای مجازی و خبریای به دست آمدهاند که از آن سوی مرزها و ازطریق ماهوارهها و اینترنت به نوجوانان و جوانان ایرانی عرضه میشود و مشخصاً درمورد قشرِ جوانِ کرد، شاید کسانی را شامل میشود که در خانه به رسانههای ماهوارهای کردهای مهاجر و عمدتاً سیاسی دسترسی دارند و والدینشان در سایۀ پیشرفتهای اخیر همزبانان کردشان در کردستان عراق، برخلاف اکثریت جامعه، چندان منتقد ارزشهای غربی یا «آمریکایی» نیستند.پروژهای که دربارۀ سلبریتیهای مهاباد بود نیز نشاندهندۀ تأثیرات چندگانۀ اشکال رسانهای متنوع است. باوجودِ اینکه موسیقی عامهپسند فارسی رایجترین شکل موسیقی مصرفی قشر جوان است (Shay, 2000, p. 69).
حتی در مناطق کردنشین نیز تجلیل از موفقیتهای کردها، که هم طبیعتاً محلی است و هم ازطریق رسانههای ماهوارهای به شکل فراملی مصرف میشود، نشاندهندۀ اختلاط اشکال فرهنگی منطقهای، ملی، و بینالمللی است. با اشاره به رابطۀ بین مصرفگرایی و فرهنگ محلی، درواقع دربارۀ فضایی صحبت میکنیم که محلّ تلاقی دیدگاههای جمعی مختلفی است که هرکدامْ مجموعۀ توقعات و نیازهای فرهنگی متفاوتی را به این فضا تحمیل میکنند.
این دیدگاهها در فرایند مذکور، به طرق ویژهای، سازندۀ هویت محلی نیز هستند. این روند با بهکارگیری همان دانش پایهای دربارۀ امر محلی، سازمان اجتماعی، و فضاییاش آغاز میشود و البته باید این دانش را با ارزشهای همگانی خود غنی سازند و درجهتِ خلق روایتهای ویژه از آن محل بهکار برند. از نظر جوانان، یکی از منابع کلیدی برای تسهیل این روایتها موسیقی عامهپسند و سازوکارهای سبکی پیرامون آن است (Bennett, 2000, p. 66).
به نام خدا
با عرض سلام
در این نمایشگاه، عکسهای زیبایی وجود داشت، ولی تزئین آنها خوب نبود و اکثر کارها هم از کامپیوتر دانلود شده بود.
با تشکر
رامین سراجی؛ فرزین عربی
اول از این، نمایشگاه واقعاً جالب بود، بهخصوص تابلوهای نقاشیشده. بعداً، از همه جالبتر برای من، عکسهای آقای احمدی بود که در میان آن، تفاوت بین دختران و پسران بود که در حدّ جالبی بود، ولی نظر و عقیدۀ شخصی من این است که اصلاً نباید دختران هیچگونه آزادی بیان و ذهنی داشته باشد، چون در میان رسم است که مرد برای کار و تلاش و زن مخصوص خانه و خدمت به همسر و فرزندانش است. موضوع جالب دیگری این عکسهای خدمت به پدر و مادر و مناطق فقیرنشین میباشد.
هیمن یزدانی
25/2/85
من پسر = به نظر من، در جامعۀ ایرانی، امروزه زن = کنیز، کلفت، و رعیت. در جامعهای دمکراسی وجود نداشته باشد، نباید آن را به نام کشور حساب کرد. به نظر من، باید اسلام را از دمکراسی جدا کرد تا بتوان همۀ افراد، چه مذکر و چه مؤنث، را با یک دید و یک نگاه مقایسه کرد.
من یک همشهری مهابادی هستم. من یک پسر هستم. من در منطقهای فقیرنشین زندگی میکنم. ما همیشه در وضعیت نابسامانی قرار داریم، آنهم به دلیل سیاستهای نادرست و غلط این حکومت حاکم است و هماکنون در تحریم اقتصادی بهسر میبریم.
نتیجه گیری ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
جوانان و نوجوانان کرد، درعینِ قرار گرفتن در میان این دیدگاههای متقاطع، انواع متنوعی از تصاویر را در زمینههای مختلف بهکار میگیرند، کنشی که شاید با دیگر جوانان دنیا در آن اشتراک داشته باشند.
یکی از این مواردْ استفاده از کلیشههای جنسیتی ثابت زن ـ مرد است که بدون شک به همان میزان، بهواسطۀ ایدههایی دربارۀ فرضیات غربی جنسیتی و در محور آنها پدید آمده است که توسط ساختارهای جنسیت در بافت کردی، ایرانی یا اسلامی وجود دارد. بحث نادر (1989) دربارۀ رابطۀ بین کلیشههای مختلف نشاندهندۀ تأثیر آنها بر نقش زنان است.
به اعتقاد او، نظریههای سنتی دربارۀ شرقگرایی باید مورد بازنگری قرار گیرد «تا دربرگیرندۀ این اندیشه نیز باشد که غرب نیز برای دنیای اسلام وجود دارد و در آن قیاس، تضادی که مقاومت زنان را کنترل و محدود میکند نقش مهمی ایفا میکند… و ساختار جنسیت را به شکل محصولی از بیناکنش بین دو دنیای مذهبی بزرگ، یعنی غرب اروپایی و شرق عرب، شرح میدهد» این نکته از آن نظر نیز اهمیت دارد که نشاندهندۀ نحوۀ نادیده گرفته شدن تأثیرات متنوع فرهنگی و اقلیتی در زندگی روزمرۀ مردم ازسوی دیدگاه تقابلانگارانۀ شرق ـ غرب، «عرب» و «اروپایی» است.
با این حال، جنسیت مضمون فراگیری است که تقریباً در تمام پروژههای جوانان جریان دارد، همان محور اخلاقیای که در پروژۀ متکدیان خیابانی نیز دیده میشود و برخلاف اینکه در ابتدا به سوءمدیریت دولتی اشاره دارد، ولی تمایل به ترسیم مرز بین نقشهای زنانه و مردانه مناسب در فضای عمومی و خصوصی نیز در آن بهچشم میآید. این دیدگاه مسلماً مختص جامعۀ اسلامی یا ایرانی نیست و شبیه آنچه است که پاسارو از قیدوبند رفاه در جامعۀ آمریکا نقل میکند:
«بزرگداشت خانوادۀ هستهای و ایدئولوژیهای حول جنسیت بهگونهای همگرایی دارند که فردِ بیخانمان را بیشتر، موضوعِ تحقیر قرار دهند تا اینکه ایجاد همدلی کنند» و با توجه به این گرایش که متکدیانْ متقلب یا حتی ثروتمند دیده میشوند، در اینجا نیز مسئله همین است. ازسوی دیگر، متکدی زن در قالب نقشی که باید در جامعۀ ایرانی برعهده گیرد و چالشهای پیشرویش در مقام یک زن، توصیف میشود. آیا این انتقاد نیز یکی دیگر از عرفهای اجتماعی برای بیان رفتار جنسیتی است یا مقررات تبعیضآمیز دولتی دربارۀ منطقهای محروم؟
روابط جوانان با نهادهای قدرت، یعنی خانواده و جامعه و دولت، تثبیتشده نیست و همین موضوع شاید یکی از دلایلی باشد که آنها نسبتبه جایگاه خودشان در جامعه و آرای «مناسبی» که بهعنوان بخشی از این نقش میتوانند و باید ابراز کنند، تردید دارند. مید (1964) در کار کلاسیکش از قومنگاری جوانان، بلوغ در سامائو، به این بحث میپردازد که انتقال از شرایط کودکی به بزرگسالی لازم نیست با احساس بیم و بهطور اغراقآمیز نشان داده شود.
درواقع او اعتقاد دارد که این امر با هنجارهای فرهنگیای ساختاربندی میشود که در جوامع غربی، نسبتبه نقش و مسئولیتهای اجتماعی که بزرگسالی بههمراه دارد، موضع چندان واضح و قاطعی ندارد. نوجوانان کرد، خصوصاً از همان سنّ کم، مشارکت فعالانهای در امور منزل دارند که همسو با نظر مید دربارۀ مسئولیتهای تعریفشدۀ آشکار و مواجه شدن با آنها در دوران جوانی است. به جوانان خانواده، وظایف مشخصی دربارۀ انجام امور خانه یا خرید محول میشود که معمولاً درمورد جنسیتهای متفاوت فرق دارد.
مثلاً دخترها یاد میگیرند که چطور غذا حاضر کنند یا سفرۀ شام و نهار را بچینند، خانه را تمیز کنند و کارهایی از این قبیل، درحالیکه وظایف پسرها بیشتر خارج از خانه است، مثل ایستادن در صفهای ارزاق عمومی محل و خرید نان و گوشت و دیگر مایحتاج غذایی. بهنظر میرسد که نقشهای تثبیتیافتۀ مردان و زنان در مهاباد بهچشم میآید. ضمناً پسران وظایف بیشتری، و نیز آزادی بیشتری، دارند که موجب خروج بیشتر آنان از محیط خانه میشود و به این ترتیب، از کودکی با فضای خیابان و خارج از خانه ارتباط بیشتری برقرار میکنند.
ازاینرو، شاید چندان تعجبآور نباشد که مضمون فضای عمومی و استیلای مردان بر آن در بسیاری از کارهای دختران جوان جریان دارد. آنگونهکه لابلان نشان داده است، «محیطهای تفریحی شبهعمومی و شخصی، مثل باشگاهها و بارها، قواعدی را تحمیل میکنند که بهطور ویژه، بهگونهای طراحی شدهاند که زنان را طرد کنند. هرچند این هنجارهای آشکار تبعیض جنسیتی به میزان زیادی ازبین رفتهاند، ولی فضای عمومی همچنان انگارۀ مردانۀ خود را حفظ کرده است. امروزه فضاهای عمومی، مثل خیابانها و پارکها، همچنان حوزۀ مردانه قلمداد میشود و بیشتر این فضاها «تحت مدیریت» مردان قرار دارد، زیرا مردان بیشتر و آزادانهتر از این فضاهای عمومی استفاده میکنند»
دربارۀ نویسنده
کامیل احمدی، مردمشناس اجتماعی و پژوهشگر، برندۀ جایزۀ «ناموس» دانشگاه حقوق لندن از آیکرو (IKWR) و برندۀ جایزۀ «صلح» بنیاد جهانى صلح بخش ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه جورج واشنگتن است. وی دانشآموختۀ رشتۀ مردمشناسی اجتماعی از دانشگاه کنت انگلستان است و مدارک روش تحقیق، سیاست در خاورمیانه و مطالعات صلح از دانشگاهای مدرسۀ اقتصاد لندن، و برکبک را نیز دریافت کرده است. پژوهشهای این محقق در حوزۀ توسعۀ اجتماعی، اقلیتها، و مسائل مرتبط با جنسیت و کودکان است و به زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی، فارسی، و کوردی چاپ شدهاند که بهقرار ذیلاند:
کتاب نگاهی دیگر به شرق و جنوب شرق ترکیه “نگاهی مردمشناسی به آداب و رسوم مزوپوتامیا” که ازسوی انتشارات Etkim press در سال 2009 در استانبول ترکیه منتشر شد. کتاب به نام سنت “پژوهشی جامع درباب ختنه زنان در ایران” که ازسوی انتشارات Un Cut Voices Press در سال 2015 به زبان انگلیسی در آلمان و ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1395 به زبان فارسی در تهران چاپ شد و در سازمان ملل از آن رونمایی گردید.
کتاب طنین سکوت “پژوهشی جامع درباب ازدواج زودهنگام کودکان در ایران“که ازسوی انتشارات Nova Science Publisher, Inc در سال 2017 در نیویورک به زبان انگلیسی و ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1396 به زبان فارسی در تهران منتشر شد و در دانشگاه اکسفورد از رونمایی به عمل آمد. کتاب خانهای بر روی آب “پژوهشی جامع درباب صیغه محرمیت و ازدواج موقت در ایران” که ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1398 در تهران منتشر شد. کتاب یغمای کودکی” پژوهشی درباب شناخت، پیشگیری و کنترل پدیدۀ زبالهگردی کودکان در تهران که حاصل کاری مشترک با انجمن حمایت از حقوق کودکان بود در سال 1398 منتشر گردید.
در سالهای اخیر حوزه مطالعه کامیل احمدی کودکان کار و اقلیتهای قومی و جنسی بود و در همین راستا پژوهشهای همسو را انجام داده است که کتاب شهر ممنوعه “پژوهشی درباب دگرباشان در ایران” که ازسوی انتشارات مهری در سال 2019 در لندن به زبان های فارسی و انگلیسی منتشر شد ه است از آن جمله است.
کتاب های از مرز تا مرز “پژوهشی جامع درباب هویت و قومیت با محوریت صلح” ، خانه ای با در باز “پژوهشی جامع بر باب ازدواج سفید در ایران” و کتاب سازگاری و مقاومت دربین نوجوانان مهاباد “مصرف رسانهها، تفاوتهای جنسیتی و مقاومت – قومنگاری تصویری از کردستان ایران” که توسط انتشارات مهری در سال های 2020 و2021 در لندن به زبان های فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است از دیگر این پژوهشها می باشد. کتاب ردپای استثمار در جهان کودکی “پژوهشی جامع درباب اشکال، علل و پیامدهای کار کودکان” که در سال 2021، همزمان با روز جهانی مبارزه با کار کودکان ازسوی آوای بوف بهصورت نسخۀ الکترونیکی و به زبان فارسی منتشر شد.
از این نویسنده پژوهشهایی درخصوص ختنۀ مردان، زنا با محارم، و آزار جنسی در کودکی درحال تدوین است که بهزودی در دسترس علاقهمندان و دغدغهمندان حوزههای اجتماعی قرار خواهد گرفت. همچنین مقاله های متعددی از ایشان در نشریههای مختلف فارسی و انگلیسی زبان منتشر شده است.
فهرست منابع ناسازگاری و مقاومت در مهاباد
احمدی، کامیل، (1398)، از مرز تا مرز، نشر مهری، لندن.
گودرزی، سعید، (1389)، تغییر ارزش های جوانان و عوامل مرتبط بر آن، رفاه اجتماعی، دوره 10، شماره 39.
خسمه ای، اکرم، (1386)، بررسي نقش عوامل فرهنگي – اجتماعي بر طرحواره هاي نقشي جنسيتي در دو گروه قومي از دانشجويان در ايران، مطالعات روان شناختی، دوره 3، شماره 2.
احمدی، کامیل، بررسی صلحمدار چالش هویت قومی در ایران (مطالعهای به شیوۀ GT در بین پنج گروه قومی ایران)، قابل دسترس در سایت:
منابع لاتین:
Van Bruinessen, Martin. (1992). Agha, Sheik and State: The Social and Political Structures of Kurdistan, London: Zed Books.
Rouch, Jean. (2003). Cine-Ethnography Minneapolis (ed. and translated by Steven Feld). University of Minnesota Press
Jones, Gill and Claire Wallace. (1992). Youth, Family and Citizenship Buckingham. Open University Press
Kaplan, Danny. (2000). The Military as a Second Bar Mitzvah: Combat Service as Initiation into Zionist Masculinity (in M. Ghoussoub and E. Sinclair-Webb eds.). Imagined Masculinities: Male Identity and Culture in the Modern Middle East London: Saqi Books, pp. 127-145
Shay, Anthony. (2000). The 6/8 Beat Goes On: Persian Popular Music from Bazm Qajariyyeh to Beverly Hills Garden Parties (in W. Armbrust ed.) Mass Mediations: New Approaches to Popular Culture in the Middle East and Beyond, Berkeley: University of California Press, pp. 47-72.
Bennett, Andy. (2000). Popular Music and Youth Culture: Music, Identity and Place. London: MacMillan Press.
ناسازگاری و مقاومت در مهاباد