کامیل احمدی
چکیده
نقض حقوق کودکان و کودک آزاری، در تاریخ بشر، سابقه ای طولانی دارد که در هردوره ای از تاریخ، تعریف مفهومی آن، متفاوت و معمولا فاقد بار معنایی منفی بوده است. کودکان آسیب پذیرترین گروه جامعه انسانی، نخستین کسانی هستند که در معرض هجوم مستقیم انواع ناگواری ها، فشارها و مشکلات ناشی از زندگی بزرگترها قرار می گیرند و آن را تحمل می کنند.
امروزه میلیون ها کودک در سراسر جهان به خاطر بی سرپرستی، آواره گی های ناشی از جنگ و بلاهای طبیعی، تغذیه نامناسب، آلودگی به انواع بیماری های خطرناک، اعتیاد والدین و مشکلات ناشی از طلاق، یا در شرایط دشواری به سر می برند یا درچنگال افراد پلید به انواع سوءاستفاده های انسانی مانند توزیع مواد مخدر، خودفروشی و کار اجباری تن می دهند و به تعبیری بهتر، حقوق آنها نقض می شود.
البته چگونگی نقض حقوق کودکان، در نقاط مختلف جهان متفاوت است. در کشورهای در حال توسعه، کودکان، بیشتر با فقر و پیآمدهای ناشی از آن مانند سوءتغذیه، کمبود امکانات بهداشتی، درمانی و تحصیلی درگیرند. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، مشکلات اخلاقی و ضعف بنیاد خانواده گریبانگیر کودکان است.
مقدمه
در جهان امروز که اهمیت عدالت اجتماعی بر همگان اثبات شده و جامعۀ جهانی به این باور رسیده است که یکی از مهمترین ملزومات توسعۀ پایدار در جوامع برقراری عدالت و رفع نابرابریهاست، کار کودکان و تلاش برای کاهش و توقف آن اهمیت بسیار دارد، زیرا کودکان بهعنوان بیپناهترین قشر جامعه، که قدرت دفاع از خود را ندارند، درصورتیکه قربانی نابرابریهای اجتماعی گردند و به دلایلی، ازجمله فقر، از تحصیل محروم و وارد چرخۀ کار اجباری شوند، مسیر جامعه نیز برای پیشروی بهسمت توسعۀ پایدار با موانع دشوار روبهرو خواهد شد.
باوجود درک این موضوع که کار کودکان به سلامت فرد و جامعه آسیب وارد میکند و بهدور از حقوق انسانی است، هنوز همچنان کودکان بسیاری در سراسر جهان قربانی کار زودهنگام میشوند. کار کودکان معضلی است که در بستر جامعهای ایجاد میشود که برنامهریزان و تصمیمگیرانش از ایجاد کردن فرصتهای برابر برای تمامی اقشار و همچنین کاهش فقر ناتواناند یا چنین مسئلۀ بسیار مهمی را قربانی منافع سیاسی خود میکنند.
برای همین است که مشاهده میشود، برخلاف قوانین مصوب در عرصههای ملی و فراملی برای توقف کار کودک و همچنین کنوانسیونهای جهانی، همچنان کودکان در چرخۀ کار اجباری آسیب میبینند، بهخصوص آنکه بسیاری از این اشکال کار جزو کارهای طاقتفرسا محسوب میشوند که در فرایند رشد طبیعی کودک خلل ایجاد میکنند و سلامت جسم و روان او را بهخطر میاندازند. تلاشهای جهانی برای کاهش و توقف کار کودک از سالها پیش آغاز شده است؛
در سال 1999 میلادی سازمان جهانی کار کنوانسیونِ حداقل سن استخدام را تصویب کرد که بهموجب آن، بهکارگیری کودکان زیر پانزده سال ممنوع اعلام شد و برای مشاغل زیانآور نیز کودکان زیر هجده سال نباید استخدام میشدند. پساز تصویب این قانون، کشورهای بسیاری، ازجمله بریتانیا، قوانین داخلی خود را برای مبارزه با کار کودک اصلاح کردند. در سال 1973 سازمان جهانی کار نیز کنوانسیونِ حذفِ فوری بدترین اشکال کار کودک را تصویب کرد که بهموجب این کنوانسیون، که با عدد 182 شناخته میشود، بهکارگیری کودکان در مشاغل سخت و زیانآور ممنوع اعلام شد.
در سال 2020 میلادی با پیوستن تمامی کشورهای جهان به این کنوانسیون، سازمان ملل سال 2020 را نقطۀ عطف تاریخی برای تلاش جهانی درجهت توقف کار کودک اعلام کرد و سال 2021 را سال توقف کار کودک نامید. پیشتر سال 2015 میلادی نیز سال تلاش برای حذف کار کودک اعلام شده بود. با همۀ این تلاشها، یونیسف و بسیاری دیگر از سازمانهای مدافع حقوق کودکان اعلام کردهاند تا زمانیکه فقر وجود دارد، پایان دادن به کار کودکان امکانپذیر نیست.
این گفته بدان معناست که درست است قوانین و مقررات بینالمللی و داخلی برخی کشورها کار کودکان را منع کردهاند، اما از منظری دیگر جنبۀ اجباری داشتن درآمد و تأمین معاش برای کودکان را نیز باید درنظر گرفت. از همین رو پرسشهایی به ذهن خطور میکند: کودک تحت چه شرایطی مجبور به کار کردن است؟ چه عواملی در تعیین نوع کار وی دخالت دارند؟ اگر کار فعلی را کنار بگذارد، چه جایگزینهای مناسبی خواهد داشت؟
در بسیاری از کشورهای جهان کار کردن کودکان تا یک سن خاص ممنوع شده است. با این حال، در بعضی از نقاط دیگر جهان ممنوعیت چندانی برای کار کردن کودکان وجود ندارد. مسئلهای که درخصوص کار کردن کودکان از اهمیت بالایی برخوردار است وضعیت تعریفشده برای کار آنهاست. در بعضی از کشورهای جهان کودکان بدترین شرایط را درحین کار تجربه میکنند.
مثلاً ممکن است به آنها کارهایی طاقتفرسا و، بهاصطلاح، یکی از «بدترین اشکال کار کودک» محول شود یا اینکه کودک را بهسمت رفتارهای ناپسند تحریک کند. کودکان کار براساس دو مؤلفه، بهصورت رسمی، در کشورهای مختلف تعریف میشوند: نخست نوع کار است و دوم حداقل سن مناسب برای آن کار.
«کودک کار» به کودکی اطلاق میشود که به فعالیتی اشتغال داشته باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی، و شخصیتی او مضر باشد و امکان رشد طبیعی را ـ که شامل حق آموزش و بازی است ـ از او سلب کند. مؤلفۀ دومْ سن مناسب برای هر شغل و کار است که آثار و پیامدهای آن بر سلامت و رشد کودک نمود مییابد. بر این اساس، قرارداد شمارۀ ۱۳۸ سازمان بینالمللی کار یک حداقل سنی را برای مشاغل مختلف تعیین کرده است که اگر کودکی با سنی پایینتر از سن آن شغل در آن حیطه فعالیت کند، آن کودکْ کودکِ کار خوانده میشود.
در ایران نیز، براساس مادّۀ ۷۹ قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر پانزده سال ممنوع است و درصورتیکه کارفرمایی افراد زیر پانزده سال را بهخدمت بگیرد، متخلف شمرده میشود و مشمول مجازات از جریمۀ نقدی و حبس تا پلمپ کارخانه و ابطال پروانۀ کار خواهد شد.
مادّۀ ۸۴ قانون کار نیز پیشبینی کرده است که در مشاغل و کارهایی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن کار هجده سال تمام خواهد بود که تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است. براساس مادّۀ 80 قانون کار، «کارگری که سنش بین 15 تا 18 سال تمام باشد کارگر نوجوان نامیده میشود و در بدو استخدام باید توسط سازمان تأمین اجتماعی مورد آزمایشهای پزشکی قرار گیرد».
براساس مادّۀ 80 تا 84 قانون کار، کارفرما میتواند تحت شرایط خاصی از نیروی کار نوجوان استفاده کند که این شرایط عبارتاند از: انجام دادن آزمایشهای پزشکی برای کارگر نوجوان الزامی است؛ ساعات کار روزانۀ کارگر نوجوان باید نیم ساعت کمتر از ساعات کار معمولی کارگران باشد؛ ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام دادن کار در شب و نیز ارجاع انواع کارهای سخت و زیانآور و خطرناك و حمل بار با دست، بیشازحد مجاز، و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است؛ همچنین فعالیت در مشاغلی که ازنظر اخلاقی برای نوجوان سخت و زیانبار باشد ممنوع است.
پیشینه تحقیق
علاوهبر سازمانهای جهانی، همچون یونیسف و سازمان بهداشت جهانی و سازمان جهانی کار که هرساله دربارۀ وضعیت کودکان کار در جهان تحقیقات گستردهای میکنند، پژوهشگران و محققان بسیاری نیز بودهاند و هستند که در زمینۀ کار کودک و علل بهوجود آمدن و تداوم آن مطالعات و تحقیقات بسیاری انجام دادهاند که یافتههای تمام این پژوهشها، با توجه به موضوع موردبررسیشان، قابلتوجه است. در ادامه به برخی از این پژوهشها و نتایج آنها اشاره میشود:
پژوهش آه. انگ، با عنوان «کار کودکان در صنایع با مقیاس کوچک در پنانگ اندونزی»، کار کودکان را محصول شرایط اقتصادی و اجتماعی جهان سوم میداند. بر این اساس، در یک سازمان اجتماعی، که افراد آن بهمنظور امرارمعاش و بقای گروه فعالیت میکنند، کار کودکان بخشی از جامعهپذیری و نیاز به نیروی کار در آینده و همچنین مرتفع شدن نیازهای اقتصادی آنان بهحساب میآید. باوجود این، فقر عامل اصلی کار کودکان است.
بویدن در تحقیق خود دربارۀ «زندگی روزمرۀ کودکان کارگر در کشورهای جنوب» نشان داده است که ضرورت اقتصادی کل ماجرا نیست و تعداد زیادی از والدین، با این تصور که یادگیری زودهنگام یک حرفه بهترین روشی است که با آن میتوان کودکان را برای مقابله با الزامات زندگی آینده مجهز کرد، کودکان خود را به کارهای مختلف میگُمارند.
بویدن چنین استدلال میکند که واکنشهای نامناسب نسبتبه مسئلۀ کار کودکان بهجای اینکه راهحلهایی را که برای تنزل واقعی درجه و موقعیت اجتماعی کار اجباری ارائه میشوند بهبود ببخشند، برعکس، آنها را بدتر و اوضاع را وخیمتر میکنند.
اخراج کودکان کارگر از صنعت پوشاک در بنگلادش و شرایط اسفناک بهوجودآمدۀ بعداز آن برای کودکان در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ نمونهای از چنین عکسالعملهاست. برخلاف موضع قانونی در بنگلادش، حدود یکدهم از ۷۵۰ هزار کارگری که در کارگاههای پوشاک کار میکنند را کودکان زیر چهارده سال تشکیل میدادند که از این رقم نیز سهم عمده به دخترانی اختصاص داشت که کارهای غیربدنی تقریباً سبک، ازقبیل برش نخهای شل و اضافی از لباسها و چرخ کردن قسمتهای مختلف لباس با استفاده از چرخهای بافنده را انجام میدادند.
دولتْ مدیرانِ این کارگاهها را به تحریم بینالمللی آن دسته از کالاهایی که با استفاده از نیروی کار کودک تولید میشد تهدید کرده بود و مدیران نیز در پاسخ به این تهدید کودکان را از کارگاهها اخراج کردند. نتیجۀ این عمل، همانطور که تحقیقات بعداز آن نشان داد، این بود که کودکان اخراجشده به کار کردن ادامه دادند و هیچیک از آنها مجدداً تحصیل را ازسر نگرفتند، اما این بار آنها در شرایطی بهمراتب خطرپذیرتر ازقبل و در کارهای غیررسمی و خیابانی (ازقبیل فساد جنسی) به کار مشغول شده بودند.
این گروه در مقایسه با آن اقلیت کودکانی که کار در صنعت پوشاک را ازدست نداده بودند از شرایط بهداشتی ضعیفتر، تغذیۀ نامناسبتر، و درآمدهای پایینتری برخوردار بودند. خودِ این کودکان ـ برخی در جواب به سؤال مطبوعات ـ اظهار داشتند که کار سبک کارگاهی درکنار دو تا سه ساعت حضور در مدرسه و کار درسی بهترین راهحل برای رفع فقر آنهاست. این اظهارنظرها به طرحی جدید منجر شد، طرحی که در آن کارفرماها استخدام مجدد کودکان را با تعلیموتربیت و چشماندازهای کاری آیندۀ آنها مرتبط ساختند.
پژوهش بونت، با عنوان «کار کودکان در آفریقا»، نشان میدهد بحران بیکاریْ والدین را به این نتیجه رسانده است که آموزشوپرورش صرفاً مسیری برای کسب دیپلم است و شیوۀ مناسبی برای تضمین شغل در آینده نیست، بلکه بقا در محیط اقتصادی به کار در بخش غیررسمی منوط است.
فوراستیری در کتابِ کودکان در کار: خطرات سلامتی و ایمنی به مطالعۀ اشکال متفاوت کار کودک پرداخته است. در این کتاب اشکال و گونههای خطرناک کار کودک بررسی شده است. بنابر آنچه در این کتاب آمده است، کار کودک به کار در بخش کشاورزی، کار در صنایع کوچک، کارهای خانگی، و کارهای مربوط به فعالیتهای غیررسمی تقسیم میشود. همچنین در این کتاب به ارزیابی شرایط کار کودک نیز پرداخته شده است.
وال در سال 2006 در کتاب کودکان کار در صنایع مختلف به مطالعۀ شرایط کاری کودک در صنایع مختلف در هند پرداخته است. در این کتاب، در ابتدا، بررسی کمی از کار کودکان در صنایع انجام شده است و در ادامه شرایط کاری کودکان در صنایع مختلف، مانند شیشهگری، کشاورزی، مرغداری، صنایعدستی، و غیره، بیان شده است.
پیام روشنفکر و دلارام علی در سال 1390 در مقالۀ «پهنهبندی آسیبهای اجتماعی تهدیدکنندۀ کودکان در شهر تهران» به مطالعۀ آسیبخیزترین مناطق برای کودکان پرداختند و بر این اساس، مناطق ۱۷و ۱۸و ۱۹ شهرداری تهران ازنظر تعداد زیاد مهاجران داخلی و خارجی و شایعترین آسیبهای کار کودک، اعتیاد، و خشونت علیه کودکان در صدر قرار دارند. در این مقاله بیان شده است که عمدۀ تمرکز انجمنهای غیردولتی بر کار کودک و کودکآزاری است و در زمینۀ اعتیاد کمتر سازمانی به آن پرداخته است.
پیشنهاد بسترسازی و حمایت از راهاندازی سازمانهای غیردولتی و اجتماعمبنا با هدف توانمندسازی اجتماع محلی، آگاهسازی جامعه، و مسئولیتپذیر کردن نهادهای دولتی ذیربط درخصوص حمایت از کودکان دربرابر اعتیاد ارائه شده است.
در پژوهش پرنفر در سال 1391 با عنوان «سیاستهای اجتماعی مناسب کودکان کار و خیابان» به سیاستهای مختلف پیشگیرانه، حمایتی، و ساختاری پرداخته شده است. برای مثال در بخش سیاستهای پیشگیرانه شناسایی خانوادههای کمدرآمد و درمعرض آسیب ازطریق نهادهایی همچون بهزیستی، کمیتۀ امداد، سازمان زندانها، و مدارس پیشنهاد شده است.
شناسایی محلههای فقیرنشین، حمایت و توانمندسازی خانوادهها، پررنگ کردن نقش مدارس و نظام آموزشوپرورش، اصلاح قوانین، اجرای مؤثر سیاستهای کلان در جامعه مانند فقرزدایی، ایجاد فرصتهای کاری دربرابر بیکاری و رفع آن، ارائۀ خدمات اجتماعی و حمایتی مناسب، درنظر گرفتن بیمه و تأمین اجتماعی، اجرای وسیع و دقیق برنامههای طرح جمعی، آموزش برای همه، اجرای برنامههای فرهنگی و توسعۀ اجتماعی روستاها و مناطق محروم، و توجه به اقتصاد بومی و محلی بهنحوی که موجب کاهش مهاجرت به کلانشهرها شود از دیگر راهکارهای ارائهشده در این پژوهش است.
روش تحقیق نقض حقوق کودک
این پژوهش برپایۀ روششناسی کیفی و با استفاده از روش زمینهای در سطح کارگاهها و سایر محلهای کار کودکان در شهر تهران و شهر ری انجام شده است. با توجه به اینکه پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ زمینهای انجام گرفته است، در ابتدا تعداد افراد موردمصاحبه مشخص نبود، زیرا محقق از مسیر پژوهش مطمئن نبود و با استفاده از مفهوم اشباع نظری تعداد مصاحبهها در روند پژوهش مشخص شد.
بنابراین تعدادی مصاحبه با کودکان کار در کارگاههای مختلف انجام شد و تعدادی مصاحبه نیز با کارفرمایان و با متخصصان امر انجام شد. این متخصصان شامل فعالان حوزۀ کار کودک و فعالان حوزۀ کارگری و افرادی از وزارت رفاه و بهزیستی بودند.
با توجه به گسترش کارهایی که کودکان انجام میدهند و همچنین گستردگی مفهوم کارگاه، یعنی اطلاق به مکان کاریای که دستکم یک کارگر و یک کارفرما در آن وجود دارد، و همچنین شرایط متفاوت کودکان در کارگاهها در این پژوهش سعی شد، بهمنظور جامع بودن پژوهش، به کارگاههای مختلفی مراجعه شود، زیرا شرایط کاری کودکان در کارگاههای مختلف متفاوت است و کودکی که در مغازهای، بهاصطلاح، پادویی میکند با کودکی که پای دستگاه کار میکند متفاوت است. بنابراین در این گزارش سعی شده است کار کودکان و شرایط کاری آنها در کارگاههای مختلف نشان داده شود.
روش مورداستفاده در مصاحبهها روشِ نیمهساختاریافته و نیمهعمیق و گاه عمیق با استفاده از مصاحبهنامه بود. مصاحبهنامه صرفاً در نقش راهنمایی برای مصاحبهگر عمل میکرد و برای شناخت شرایط کاری و زندگی کودک، مصاحبهگر به مصاحبه عمیق با کودک و شناخت ابعاد مختلف کار کودک پرداخت. مصاحبههای پژوهش ازطریق گروه چهار تا شش نفرۀ حاضر در میدان انجام شد. زمان مصاحبه تابستان 1399 و همزمان با شرایط ویروس کرونا بود. نوع کارگاهها برای مراجعه و مصاحبه با کودکان بهصورت تصادفی انتخاب شد.
کودکان کار
یونیسف در گزارشهای سالانۀ خود با عنوان «وضعیت کودکان جهان» بخش ویژهای به نام «محافظت از کودکان» دارد که در آن آمار کودکان مشغول به کار را به تفکیک سن و جنس در بیشتر کشورهای جهان ـ کشورهایی که آمار رسمی کودکان کار آنها ازسوی دولتهایشان منتشر شده است ـ اعلام میکند. در همین گزارشها نیز کودکان مشمول «کار کودک» ازنظر سن و ساعات کاری به دستههای زیر تقسیمشدهاند:
ـ کودکان پنج تا یازدهسالهای که درطی یک هفته حداقل یک ساعت فعالیت اقتصادی یا حداکثر ۲۸ ساعت در هفته کار خانگی انجام میدهند.
ـ کودکان دوازده تا چهاردهسالهای که درطی یک هفته حداقل ۱۴ ساعت فعالیت اقتصادی داشته یا حداکثر ۴۲ ساعت فعالیت اقتصادی همراه با کار خانگی انجام میدهند.
پیماننامۀ ۱۳۸ سازمان بینالمللی کار در مادّۀ هفت خود تأکید دارد که کار سبک باید دو ویژگی زیر را داشته باشد: نخست آنکه به سلامتی و رشد کودک آسیب نرساند، و دوم آنکه با حضور کودک در مدرسه و آموزشهای حرفهای و بهطور کلی با تحصیل و تواناییهای آموزشی او تداخل نداشته باشد. در اصطلاح آماری، کار سبک برای کودکان دوازده تا چهارده ساله کاری است که دارای ماهیت خطرناک و بیشاز ۱۴ ساعت در هفته نباشد.
آنچه در استانداردهای تعیینشده ازسوی سازمان بینالمللی کار باید درنظر داشت حداقل سن مجاز برای انجام کارهای سبک است که میتواند دوازده یا سیزده سال باشد، اما کودکان میتوانند کارهایی را انجام دهند که ازسوی قانون برای گروه سنی خاصی مستثنا شدهاند. برای مثال مشارکت در کارهای خانه و کار در مشاغل خانوادگی که بهعنوان بخشی از آموزش کار درنظر گرفته میشود. همچنین حداقل سن استخدام یا کار ازسوی قانون ملی تعیین میشود و میتواند چهارده، پانزده، یا شانزده سال باشد.
به همین ترتیب باید اشاره کرد که تمام کارهای خطرناک و بدترین اشکال کار کودک، که ازسوی سازمان بینالمللی کار تعیین شده است، برای تمام کودکان در هر سنی ممنوع است.
رویکردهای جامعهشناسانه در بررسی مسائل اجتماعی
بیسازمانی اجتماعی ، نقض حقوق کودک
بیسازمانی اجتماعی زمانی پدید میآید که تمام اجزای سیستم اجتماعی بهطور هماهنگ درمقابل نیازهای کارکردی و تغییرات محیطی انطباق نمییابند و ازسوی دیگر در جریان تحولات سریع اجتماعی، امکانات و شرایط مساوی برای همۀ اقشار جامعه در انطباق با تغییرات محیطی فراهم نمیشود و بنابراین در چنین شرایطی پدید آمدن اقشار آسیبپذیر جامعه اجتنابناپذیر مینماید ازنظر مرتو ، آنومی درهمشکستگی یک ساختار فرهنگی است و این وضعیت زمانی پیش میآید که بین اهداف و هنجارهای فرهنگی نیازها و ارزشهای اجتماعی و امکانات موجود در بستر هر قشر اجتماعی تفاوتی فاحش وجود داشته باشد.
در یک جامعۀ پایدار تعادلی بین اهداف اجتماعی ـ فرهنگی و راههای پذیرفتهشده ازسوی عموم مردم برای دستیابی به آنها وجود دارد.
آنومی وقتی شروع میشود که این رابطۀ متعادل بههم بخورد نیزبت نیز بر اجتنابناپذیری مسائل اجتماعی بهعنوان هزینههای اجتماعی ـ فرهنگی فرایند رشد و توسعۀ شتابان اشاره میکند. بنابر این دیدگاه، خارج شدن و بهحاشیه رانده شدن بخشی از اقشار و گروههای جامعه از گردونۀ پرشتاب رشد و توسعه امری اجتنابناپذیر است.
جوامع درطی گذار شتابان خود بهسوی آنچه مدرنیته و مدرنیزاسیون نام دارد با رواج ارزشهای پیشرفت و عقلانیت ابزاری در جامعه روبهرو میشوند و بهدنبال آن تحولاتی نظیر تقسیمکار پیچیده، رشد سریع جمعیت و شهرگرایی، تمایزپذیری اجتماعی، و رشد فردیت پدید میآید که موجب ظهور و بروز مسا ئل و مشکلات اجتماعی متعددی میشوند
جریان تحولات جوامع و رشد ارزشهای شهرنشینی به سرازیر شدن سیل جمعیت در شهرهای بزرگ و تراکم شدید جمعیت و نامتوازن شدن توسعه در جوامع درحالتوسعه منجر میشود و مسائلی همچون ترافیک، آلودگی محیطزیست، حاشیهنشینی، سرقت، قتل و خشونت، فحشا، فقر، اعتیاد، و گهگاه بیماریهای جسمی و روانی و انواع جرائم و انحرافات اجتماعی را موجب میشود.
از آنجا که در کشورهای درحالتوسعه ساختارهای لازم برای تولید، اشتغال، و تعلیموتربیت نیروی انسانی فراهم نیست، این جمعیتِ رو به رشد جامعه را با مشکلاتی همچون پایین بودن درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی، عدم رشد بخش صنعت و تولید بهواسطۀ صَرف هزینههای هنگفت برای تعلیموتربیت و مصرف کودکان، وابستگی اقتصادی ـ اجتماعی، بیسوادی یا کمسوادی، بیکاری، و مشکل مسکن روبهرو ساخته است.
نظریۀ کنش متقابل نمادین
دیدگاه کنش متقابل نمادین دیدگاهی دیگر در تبیین مسائل اجتماعی است. این دیدگاه اولین بار در بررسی مسائل اجتماعی ناشی از گسترش بیرویۀ شهرنشینی در شهر شیکاگوی آمریکا مطرح شد و توسعه یافت و به همین سبب گاهی از آن با عنوان «مکتب شیکاگو» نیز یاد میکنند. در این دیدگاه، برخلاف نظریههای کارکردگرایان ساختی و تضاد که بر ساختارها و کارکردها تأکید میکنند، بر کنش متقابل افراد و گروههای اجتماعی تأکید میشود.
این دیدگاه بر ابعاد ذهنی و بینالاذهانی کنشگرانی تأکید میکند که سازندۀ واقعیت اجتماعی هستند و مسائل اجتماعی را ناشی از تعابیر و تفاسیر ذهنی کنشگران از وضعیتها و شرایط اجتماعی میداند که این معانی و تفاسیر ذهنی کنشگران از واقعیتها و شرایط اجتماعی نیز امری نسبی و پیوسته در حال تغییر و تحول است.
همچنین از آنجا که این رهیافت بر انگیزههای هدفمند و انتخابهای کنشگران در بهوجود آوردن واقعیتهای اجتماعی و ازجمله آسیبها و مسائل اجتماعی تأکید دارند، بنابراین بررسی انگیزهها و علل روی آوردن کودکان به کار، از دیدگاه خود آنان و وضعیت و کنشهای فردی و گروهی آنان در محیط، در پرتو این رهیافت امکانپذیر است.
حال براساس نظریۀ کودکمحوری، این سؤال مطرح میشود که کار کودکان چگونه صورت میپذیرد و این کار صورتپذیرفته چگونه اداره و بامعنا میشود. این نظریه همچنین میتواند به گزارشهای خودِ کودکان بیشتر توجه کند و برای نسبت توانایی و شایستگی آنها در تصمیمگیری دربارۀ زندگی و آیندۀ خود جایگاه خاصی قائل شود. کودکمحوری بر عاملیت در سازمانهای اجتماعی کار تکیه دارد.
نظریۀ تضاد
برپایۀ رهیافت تضاد، دو نظریۀ مارکسیستی و نئومارکسیستی دربارۀ مسائل اجتماعی وجود دارد که نظریۀ مارکسیستی بر تضاد اقتصادی تمرکز دارد و نظریۀ نئومارکسیستی بر تضاد اجتماعی ناشی از ارزشها و علایق متعارض گروههای اجتماعی تأکید میورزد. در پرتوِ چنین دیدگاهی تضاد و تعارضْ ذاتیِ جوامعِ بشری محسوب میشود.
طرفداران نظریۀ تضاد بر نابرابری ثروت و قدرت در جامعه دربین طبقات اجتماعی، نژادها، قومیتها، جنسیت، و حتی سن و نسل تأکید میکنند. چنانکه کارل مارکس منشأ مسائل اجتماعی را مالکیت شخصی و طبقات اجتماعی استثمارگر اعلام میکند که راه برونرفت از چنین وضعی برچیده شدن نظام سرمایهداری، تحقق یک جامعۀ بیطبقه، و رهایی انسان از بند اسارت آن است.
ازنظر صاحبنظران تضاد، بروز و ظهور آسیبهای اجتماعی در گذار جوامع به توسعهیافتگی اجتنابناپذیراست و واقعیت اجتماعی امری متضاد و درحال تحول از وضع موجود بهسمت وضع مطلوب است و بسیاری از مسائل و آسیبهای اجتماعی ناشی از فرافکنی بحرانهای درونی نظام سرمایهداری است. نظام سرمایهداری مانع خلاقیت، نوآوری، و آزادی انسان شده است. بنابراین مسائل اجتماعی دراصل ریشه، ماهیت، و خصلتی «اقتصادی» دارند برپایۀ این نظریه، کار کودک بهدلیل مسائل اقتصادی و بحرانهای ایجادشده ازجانب نظام سرمایهداری بهوجود آمده است.
دلایل کار کودک
اگرچه تقریباً تمام مطالعات انجامشده در حوزۀ کار کودک فقر را عامل اصلی دلایل کار کودک معرفی کردهاند، اما بهنظر میرسد این مشکل اجتماعی در جوامع مرفه نیز (هرچقدر هم کم و ناچیز) وجود دارد. دلایل کار کودک از دو جنبۀ عرضه و تقاضا قابلبررسی است. در بخش عرضه تمام مطالعات و پژوهشهای انجامشده فقر را عامل اصلی میدانند. دربین عوامل مربوط به تقاضای کار کودک نیز خانوادههای کودکان کار مهمترین نقش را (بهویژه در جوامع روستایی) ایفا میکنند. ILO در سال ۲۰۰۷ درطی یک بررسی به عوامل عرضه و تقاضای کار کودک اینگونه اشاره میکند:
عوامل مربوط به عرضه عبارتاند از: فقر، وضعیت معیشتی در خانواده، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی، نظریۀ خطر سیل، زلزله، بیماری، بیکاری، جنگ و …، وام و بدهی خانواده، توزیع نادرست درآمد و نابرابری.
عوامل مربوط به تقاضا عبارتاند از: فرضیۀ انگشتان فرز و چابک بهویژه در بهکار گرفتن کودکان در معادن طلا و الماس، ساختار بازار کار، سود کارفرمایان، و دستمزدهای کمتر.
از دیدگاهی جامعتر، دلایل کار کودک به سه دستۀ کلی زیر تقسیم میشوند که ILO در مقالهای با عنوان «آیندهای بدون کار کودک» به آنها اشاره کرده است:
دلایل بیواسطه: کمبود یا نداشتن پول یا غذا، افزایش قیمت کالاهای اساسی، مقروض بودن خانوادهها، شوکهای خانوادگی همچون مرگ یا بیماری سرپرست خانواده، کمبود برداشت محصول، نبود مدرسه یا وجود مدارسی با سطح کیفی پایین و ضعیف یا مواد درسی نامربوط، تقاضا برای کارگر ارزان در کارگاههای کوچک غیررسمی، عدم توازن کسبوکار و درآمد مزرعۀ خانوادگی با هزینۀ نیروی کار.
دلایل نهفته: ازهمپاشیدگی خانوادههای گسترده و سیستمهای حمایت اجتماعی غیررسمی، والدین تحصیلنکردۀ بیسواد یا کمسواد، نرخ باروری بالا، انتظارات فرهنگی از کودکان دربارۀ کار و آموزش، دیدگاههای تبعیضآمیز براساس جنسیت، طبقه (کاست)، قومیت، ملیت، مذهب، نژاد، طرز تلقی از فقر، آرزو برای مصرف کالا و استانداردهای زندگی بهتر، احساس فشار کودکان ازسوی خانوادههایشان و افراد فقیر ازسوی ثروتمندان.
دلایل ساختاری: کاهش درآمد ملی، نابرابری بین ملیتها و مناطق مختلف و وضعیت نامطلوب تجارت کسبوکار، شوکهای اجتماعی مانند جنگ، بحرانهای مالی و اقتصادی، مهاجرت و ایدز، تعهدات سیاسی یا مالی ناکافی برای آموزش خدمات اساسی و حمایت اجتماعی، حکمرانی بد و ضعیف، محرومیت اجتماعی گروههای حاشیهای، و کمبود قانونمندی یا عدم تقویت مؤثر آن. برخلاف آنچه اغلب بهنظر میرسد، کار کودک فقط مشکل کشورهای درحالتوسعه نیست.
کودکان کار در تمام مناطق جهان یافت میشوند. با اینهمه گزارشهای ILO و مطالعات محققان نشان داده است که هرچه سطح توسعهیافتگی بالاتر باشد، کار کودکان کمتر است. در بخشهای بعدی بهطور مفصل چرایی کار کودکان و عوامل و دلایل تداومبخشی آن بررسی خواهد شد.
جدول شماره (۱) برآورد منطقهای فعالیت اقتصادی کودکان پنج تا چهاردهساله در سال 2000
میزان شیوع نرخ کار کودکان |
تعداد کودکان کار (میلیون) |
منطقه |
2 |
5٫2 |
کشورهای توسعهیافته |
4 |
4٫2 |
اقتصادهای درحالگذار |
19 |
3٫127 |
آسیا و اقیانوسیه |
16 |
4٫17 |
آمریکا لاتین و کارائیب |
29 | 0٫48 |
صحرای جنوبی آفریقا |
15 | 4٫13 |
خاورمیانه و آفریقای شمالی |
18 | 211 |
کل جهان |
تقسیمبندی کار کودک
راجرز و استندینگ مقولۀ کار را بخشی از حوزۀ گستردۀ فعالیتهای کودکان بهشمار میآورند. آنها دربارۀ فعالیتهای کودک دَه بخش را معرفی میکنند: کار خانگی، کار غیرخانگی، کار بدون مزد، کار گروهی یا دستهای، کار مزدوری، فعالیتهای اقتصادی حاشیهای، تعلیموتربیت، تنپروری و بیکاری، تفریح و فراغت، و فعالیتهای تولیدی و بازتولیدی.
درست است که این حوزههای فعالیت برای کودکان گسترده بهنظر میرسد و بنابراین میتواند دامنۀ وسیعی از فعالیتهای کودکان را شامل شود، اما تمامی این مقولهها کاملاً غیررسمی و دلبخواهیاند. علاوهبر این، هیچکدام از اینها متقابلاً انحصاری نیستند. ازطرف دیگر یونیسف شاید بیشازحد محدود و نسبتاً تقلیلگرایانه در این زمینه عمل میکند و در این حوزه برای کودکان فقط سه بخش عمده را درنظر میگیرد:
1) کار بدون مزد در داخل خانواده: این بخش خود به زیربخشهای کار خانگی، کارهای کشاورزی و شبانی ازقبیل کشت و درو و گلهداری، و هنرهای دستی یا صنایع مربوط به کلبهسازی ازقبیل نجاری، یا چرمسازی و چرمبافی تقسیم میشود.
2) کار درون خانواده اما بیرون از منزل: کار در این بخش شامل کارهای شبانی یا کشاورزی ـ که ممکن است تماموقت، فصلی، یا مهاجرتی باشد ـ، خدمات خانگی زمانیکه یک کودک در مناسبات خانوادگی یک خانوادۀ دیگر جایی برای خود پیدا میکند اما باید کارهای خانهداری نیز انجام دهد، کار تولیدی و کار استخدامی یا شخصی در اقتصاد غیررسمی میشود.
3) کار بیرون از خانواده: این بخش ممکن است استخدام شدن و بهکار گرفته شدن ازسوی دیگران را شامل شود، همچون کارهای نوکری و کارهای اجباری که بهمنظور استهلاک قرض صورت میگیرند، شاگردی کردن، بازرگانی حرفهای، تجارت، کارهای غیرحرفهای صنعتی و مشابه آن در معادن و غیره و کار خانگی. این بخش همچنین ممکن است گدایی یا تن دادن به ارتکاب اعمال جنسی اخلاقی و مستهجن را نیز شامل شود. در این گروه همچنین ممکن است کودکان در بخشهای غیررسمی و در کارهای متنوع گستردهای، ازقبیل واکس زدن و شستوشوی ماشینها، بهطور شخصی مشغول باشند.
همانطور که بلافاصله از ظاهر این تقسیمبندی میتوان فهمید، ملاک تقسیمبندی کار در این طبقهبندی، یعنی انجام کار درون یا بیرون خانواده، دیدگاهی است که بسیار منازعهبرانگیز است و همانطور که وایت در سال ۱۹۹۵ به آن اشاره کرده است، به هیچ وجه معلوم نیست که در تمام حالاتی که کودکان با خانواده یا برای خانواده کار میکنند، درمعرض خطرهای کمتری قرار داشته باشند. افرادی که تلاش میکنند وضعیت و موقعیت کودکان شاغل در یک مکان فرضی را بفهمند باید با عوامل متنوع بسیاری دستوپنجه نرم کنند:
آیا کار در یک منطقۀ شهری یا در روستا انجام میشود؟ آیا کار همراه با دریافت حقوق است یا خیر؟ این حقوق بهصورت نقدی پرداخت میشود یا غیرنقدی؟ و پرسشهای بسیار دیگر. جیمز تقسیمبندی دیگری دربارۀ کار کودکان ارائه میدهد که شامل موارد ذیل است:
1) کار خانگی ازقبیل تمیز کردن خانه، تهیۀ غذا و مراقبت از خواهران و برادران کوچکتر؛
2) کار برای امرارمعاش در مزارع یا مغازهها که از این راه کالاهایی بهدست میآورند که میتوان آنها را در بازار با کالاهایی دیگر مبادله کرد؛
3) کار بهعنوان شاگرد که کودک را ملزم میدارد بههنگام یادگیری یک هنر در خانهای یا مکانی دیگر دیگران کار کند؛
4) بهعنوان برده یا نیروی کار پیمانی که به دیگران فروخته میشوند و برای منافع آنها کار میکنند؛
5) بهعنوان گداهایی که برای خودشان یا بهعنوان بخشی از یک گروه، خواه خانواده خواه گروه یا باند، در خیابانها کار میکنند؛
6) بهعنوان کارگرانی که در مزارع، کارخانهها، یا مغازهها کار میکنند و حقوق میگیرند.
سازمان جهانی کار برآورد کرده است که حدود 250 میلیون کودک کار در کشورهای درحالتوسعه وجود دارد. نسبت ارائهشده برای کودکانی که در کار خانگی فعالیت دارند مشخص نیست، اما قطعاً تعدادشان زیاد است. براساس شواهد سازمان بینالمللی کار، کودکان دختر زیر شانزده سال بیشاز هر گروه دیگری در این بخش فعالیت دارند.
با توجه به ماهیت پنهان کارهای خانگی، داشتن آماری قابلاعتماد از تعداد کودکانی که در کار خانگی هستند دشوار است. آمارهای برگرفته از پژوهشهای موجود فقط نوک این کوه یخ را نشان میدهند که آن نیز نشاندهندۀ نگرانیهایی دربارۀ این پدیده در بسیاری از کشورهای جهان است.
منع بدترین اشکال کار کودک
سازمان جهانی کار در سال 1999 در هشتادوهفتمین اجلاس جهانی خود کنوانسیونِ حذف فوری بدترین اشکال کار کودکان را تصویب کرد. این قانون، که پساز مصوبۀ سال 1973 مبنی بر تعیین حداقل سن استخدام در کشورهای جهان بهتصویب رسید، بر آن بود که با اقدامات ملی و فراملی از استثمار کودکان جلوگیری کند و مانع بهکارگیری آنها در مشاغل سخت و زیانآور شود.
ازجمله موارد مهمی که در این کنوانسیون بر آن تأکید شد آموزشوپرورش رایگان و توجه به نیازهای اساسی کودکان و خانوادۀ آنها بهمنظور جلوگیری از کار کودکان بوده است. این کنوانسیون در آبان ماه سال 1380، شامل 16 مادّه، توصیهنامه، مقدمه، و مادّهواحدۀ منضم در مجلس ایران تصویب و به تأیید شورای نگهبان رسید.
کنوانسیونِ اقدام فوری برای محو بدترین اشکال کار کودک
براساس مادّۀ یک تا سه این کنوانسیون، هر عضوی که این کنوانسیون را تصویب میکند باید اقدامات فوری و مؤثری را برای تأمین ممنوعیت و محو بدترین اشکال کار کودک بهعنوان موضوعی فوری اتخاذ کند. ازنظر این کنوانسیون، اصطلاح «کودک» دربارۀ تمام اشخاص کمتر از هجده سال بهکاربرده میشود. ازنظر این کنوانسیون، اصطلاح «بدترین اشکال کار کودک» شامل موارد زیر است:
الف) کلیۀ اشکال بردگی یا شیوههای مشابه بردگی، ازقبیل فروش و قاچاق کودکان، بندگی بهعلت بدهی و رعیتی و کار یا زور یا اجباری، ازجمله استخدام بهزور یا اجباری کودکان برای استفاده در درگیری مسلحانه.
ب) استفاده، فراهم کردن، یا عرضۀ کودک برای روسپیگری، تولید زشتنگاری (پورنوگرافی) یا اجراهای زشتنگارانه.
پ) استفاده، فراهم کردن، یا عرضۀ کودک برای فعالیتهای غیرقانونی، بهویژه برای تولید و قاچاق موادمخدر، بهگونهای که در معاهدات بینالمللی مربوط تعریف شدهاند.
ت) کاری که بهدلیل ماهیت آن یا شرایطی که در آن انجام میشود، احتمال دارد برای سلامتی، ایمنی، یا اخلاقیات کودکان ضرر داشته باشد.
برنامههای اقدام کنوانسیون ممنوعیت و اقدام برای محو بدترین اشکال کار کودک
برنامههای اقدام موضوع مادّۀ 6 کنوانسیون بهعنوان موضوعی از این برنامهها باید به موارد زیر معطوف باشد:
الف) تشخیص و محکوم کردن بدترین اشکال کار کودک؛
ب) دور ساختن یا جلوگیری از اشتغال کودکان در بدترین اشکال کار کودک، محافظت از آنها درمقابل اعمال تلافیجویانه و پیشبینی بازپروری و سازگاری اجتماعی آنها ازطریق اقداماتی که نیازهای آموزشی، جسمانی، و روانشناختی آنها را درنظر میگیرد؛
پ) توجه خاص به کودکان کمسنوسالتر، کودکان دختر، مشکل موقعیتهای کار پنهان که در آنها دختران درمعرض خطر خاص قرار دارند، سایر گروههای کودکانِ درمعرضِ آسیبپذیری یا نیازهای خاص، تشخیص و دستیابی و کار با جوامعی که در آنها کودکان درمعرض خطر خاص قرار دارند، آگاهسازی، حساس کردن، و بسیج افکار عمومی و گروههای مرتبط خصوصاً کودکان و خانوادههایشان.
کار خطرناک برای کودکان
کار خطرناک، براساس مواد کنوانسیون کار کودک، کاری است که کودکان را درمعرض سوءاستفادۀ جسمانی، روانی، یا جنسی قرار میدهد. همچنین شامل این کارهاست:
کار در زیر زمین، زیر آب، در ارتفاعات خطرناک یا در فضاهای بسته، کار با ماشینآلات و تجهیزات و ابزارهای خطرناک، کارهایی که در آنها بارهای سنگین با دست جابهجا یا حمل میشوند، کار در محیط ناسالم که ممکن است کودکان را مثلاً درمعرض مواد و عوامل یا فرایندهای خطرناک یا درمعرض دما، صدا، یا ارتعاشهای مضری قرار دهد که سلامت کودک را بهخطر اندازد، کار تحت شرایط بسیار مشکل برای ساعات طولانی یا درخلال شب یا کار درجایی که کودک بهنحو غیرمتعارفی محدود به محیط کارگاه است.
براساس آییننامۀ اجرایی تبصرههای یک و دو مادّهواحدۀ قانون تصویب کنوانسیون ممنوعیت و اقدام فوری برای محو بدترین اشکال کار کودک و توصیهنامۀ مکمل آن، فهرست کارهای مضر برای افراد زیر هجده سال بهشرح ذیل است:
1) کار در معادن، اعم از تحتالارضی یا سطحالارضی، و کار در تونلها و راهروها یا میلههای معدن؛
2) کار در مخازن سربسته؛
3) کار در کارگاههای دباغی، سالامبورسازی، و رودهپاککنی؛
4) کار در گندابروها، بخش جمعآوری، حمل و دفن زبالۀ شهری؛
5) سمپاشی باغات و اشجار و مزارع و ضدعفونی اماکن و طویلهها و آشیانههای مرغداری؛
6) غواصی.
7) کار در ارتفاع بیشاز پنج متر از سطح زمین روی دکلها، اتاقکهای متحرک، داربستها، و اسکلتها؛
8) کار در محیطهایی با سروصدای بالا (بیشازحد مجاز)؛
9) کار روی خطوط و پُستهای انتقال برق با فشار 63 کیلوولت و بالاتر؛
10) مشاغل شنپاشی، پخت آسفالت دستی، قیرپاشی، و مالچپاشی؛
قانون کار ایران
براساس مادّۀ 96 قانون کار و بهمنظور اجرای صحیح قانون و ضوابط حفاظت فنی، ادارۀ کل بازرسی وزارت کار و امور اجتماعی با «نظارت بر اجرای مقررات ناظر به شرایط کار بهویژه مقررات حمایتی مربوط به کارهای سخت و زیانآور و خطرناک، مدت کار، مزد، رفاه کارگر، اشتغال زنان و کارگران نوجوان» وظیفۀ نظارت را برعهده دارند. بازرسان کار و کارشناسان بهداشت کار در حدود وظایف خویش حق دارند، بدون اطلاع قبلی و در هر موقع از شبانهروز، به مؤسسات مشمول مادّۀ 85 این قانون وارد شده و به بازرسی بپردازند، اما ورود بازرسان کار به کارگاههای خانوادگی به اجازه کتبی دادستان محل منوط خواهد بود.
قانون کار ایران اصلیترین و مهمترین قانونی است که در آن بهتفصیل به موضوع کار کودکان اشاره شده است. در این قانون، علاوهبر تعیین حداقل سن قانونی اشتغال، شرایط استفاده از کارگر نوجوان و نیز موارد استثنا در این زمینه ازسوی قانونگذار مشخصشده است.
قانون کار ایران، به پیروی از قوانین بینالمللی کار، اجبار افراد به کار معیّن و بهرهکشی از دیگری را ممنوع اعلام کرده است و در این زمینه همۀ افراد جامعه با هم برابرند. قانون کار ایران، به پیروی از قوانین بینالمللی کار، در مادّۀ ۷۹ حداقل سن مجاز اشتغال را تعیین کرده است و بهموجب این مادّه، حداقل سن مجاز برای اشتغال به کار در ایران پانزده سال است و بهکارگیری و استخدام کودکان زیر پانزده سال ممنوع است. در قانون کار ایران در مبحث دوم به بازرسی کار میپردازد که در ذیلْ مادّههای مهم این مبحث مرور میشوند.
ماده 96- به منظور اجرای صحیح این قانون و ضوابط حفاظت فنی، اداره کل بازرسی وزارت کار و امور اجتماعی با وظایف ذیل تشکیل میشود:
الف) نظارت بر اجرای مقررات ناظر به شرایط کار به ویژه مقررات حمایتی مربوط به کارهای سخت و زیانآور و خطرناک، مدت کار، مزد، رفاه کارگر، اشتغال زنان و کارگران نوجوان.
ب) نظارت بر اجرای صحیح مقررات قانون کار و آییننامهها و دستورالعملهای مربوط به حفاظت فنی.
ج) آموزش مسائل مربوط به حفاظت فنی و راهنمایی کارگران، کارفرمایان و کلیه افرادی که در معرض صدمات و ضایعات ناشی از حوادث و خطرات ناشی از کار قرار دارند.
د) بررسی و تحقیق پیرامون اشکالات ناشی از اجرای مقررات حفاظت فنی و تهیه پیشنهاد لازم جهت اصلاح میزانها و دستورالعملهای مربوط به موارد مذکور، مناسب با تحولات و پیشرفتهای تکنولوژی.
ه) رسیدگی به حوادث ناشی از کار در کارگاههای مشمول و تجزیه و تحلیل عمومی و آماری اینگونه موارد به منظور پیشگیری حوادث.
ماده 98‑ بازرسان کار و کارشناسان بهداشتکار در حدود وظایف خویش حق دارند بدون اطلاع قبلی در هر موقع از شبانهروز به موسسات مشمول ماده 85 این قانون وارد شده و به بازرسی بپردازند و نیز میتوانند به دفاتر و مدارک مربوطه در مؤسسه مراجعه و در صورت لزوم از تمام یا قسمتی از آنها رونوشت تحصیل نمایند.
تبصره- ورود بازرسان کار به کارگاههای خانوادگی منوط به اجازه کتبی دادستان محل خواهد بود.
ماده 99- بازرسان کار و کارشناسان بهداشت کار حق دارند به منظور اطلاع از ترکیبات موادی که کارگران با آنها در تماس میباشند و یا در انجام کار مورد استفاده قرار میگیرند، به اندازهای که برای آزمایش لازم است درمقابل رسید، نمونه بگیرند و به روسای مستقیم خود تسلیم نمایند.
ماده 104- کارفرمایان و دیگر کسانی که مانع ورود بازرسان کار و کارشناسان بهداشت کار به کارگاههای مشمول این قانون گردند و یا مانع انجام وظیفه ایشان شوند یا از دادن اطلاعات و مدارک لازم به آنان خودداری نمایند، حسب مورد به مجازات مقرر در این قانون محکوم خواهند شد.
ماده 105- هرگاه در حین بازرسی به تشخیص بازرس کار یا کارشناس بهداشت حرفهای احتمال وقوع حادثه و یا بروز خطر در کارگاه داده شود، بازرس کار یا کارشناس بهداشت حرفهای مکلف هستند مراتب را فوراً و کتباً به کارفرما یا نماینده او و نیز به رئیس مستقیم خود اطلاع دهند.
نقض حقوق کودک
شرایط کار کودک و نوجوان در ایران
امروزه چالش کار کودک همچنان در بسیاری از کشورهای جهان معضلی دامنهدار است. جدای از حمایتهای اقتصادی و رفع مشکلات مالی در جامعه برای فایق آمدن بر این چالش، وجود قوانین حمایتی از کودکان نیز نقش مهمی در مبارزه با معضل کار کودک ایفا میکند. قوانین داخلی ایران در زمینۀ مبارزه با کار کودک و حمایت از آنچه بهعنوان کودکان کار شناخته میشود در این بخش بررسی میشود. همچنین بهصورت اجمالی به لایحۀ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان و مواد مرتبط با موضوع کار کودک خواهیم پرداخت.
اگرچه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بهطور مستقیم و صریح اشارهای به حقوق کودکان و زیرمجموعههای مربوط به آن، بهویژه حقوق مرتبط با کودکان کار، نکرده است، اما در دو اصل، بهطور ضمنی، بر نقش عوامل تأثیرگذار در محو کار کودک تأکید کرده است. این دو عامل عبارت از «حق بهرهمندی از آموزشوپرورش رایگان» و «ممنوعیت کار اجباری و بهرهکشی از انسانها» است.
در بند سوم اصل 3 قانون اساسی، حق آموزشوپرورش رایگان و در دسترس برای تمام افراد جامعه شناسایی شده و فراهم آوردن آن جزو وظایف دولت قرار داده شده است. همچنین بند چهارم اصل ۴۳ نیز با شناسایی حق انتخاب آزاد شغل، کار اجباری و بهرهکشی از انسانها را ممنوع دانسته و اقتصاد جمهوری اسلامی را بر این ضوابط استوار کرده است.
برپایۀ قانون کار در جمهوری اسلامی، کودکِ بین پانزده تا هجده سال کارگر نوجوان بهشمار میآید و قوانین مندرج در مادّۀ 79 و مادّۀ 84 قانون کار دربارۀ کارگر نوجوان لازمالاجراست. در این مواد قانونی آمده است که بهکار گماردن افراد کمتر از پانزده سال تمام ممنوع است. کارگری که سنش بین پانزده تا هجده سال تمام باشد کارگر نوجوان نامیده میشود و در بدو استخدام باید تمامی آزمایشهای پزشکی موردتأیید سازمان تأمین اجتماعی را انجام دهد.
کار کودکان در قوانین ایران
در قانون کار جمهوری اسلامی ایران نیز دربارۀ بهکارگیری کودکان و نوجوانان حدودی تعیین شده است. در فصل سوم این قانون و براساس مادّۀ 80، بهکار گرفتن و استخدام هر فرد زیر پانزده سال ممنوع است.
در کنوانسیون جهانی حقوق کودک هر فرد زیر هجده سال کودک محسوب میشود، اما با توجه به اینکه ایران با شروطی این کنوانسیون را امضا کرده است، حدود سن کودکی براساس قوانین شرع مشخص میگردد و برپایۀ آن، کودک به فردی گفته میشود که به سن بلوغ نرسیده است.
در تبصرۀ یک مادّۀ ۱۲۱۰، سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نُه سال تمام قمری تعیین شده است. قوانین کار مربوط به کودکان نیز براساس حدود سن کودکی در قانون مدنی ایران مشخص شده است و برپایۀ مادّۀ 80 قانون کار، هیچ کارفرمایی نمیتواند افراد زیر پانزده سال را استخدام کند و هر کارفرمایی که از این قانون تخطی کند، به پرداخت جریمه 200 تا 500 برابر حداقل دستمزد روزانۀ یک کارگر محکوم خواهد شد.
اما اگر کارگری زیر پانزده سال باشد، بهصورت عملی نمیتواند دعوای خود با کارفرما را در مراجع قانونی ثبت کند و عملاً امکان شکایت برای او وجود ندارد، زیرا بهکارگیری کودکان زیر پانزده سال ممنوع است. البته دربارۀ بهکارگیری افراد پانزده تا هجده سال نیز شرایط خاصی وجود دارد. برپایۀ مادّۀ 81 قانون کار، کارگر نوجوان در بدو استخدام باید آزمایش پزشکی بدهد و این آزمایشها باید سالی یک بار تجدید شود و مدارک آن در پروندۀ شخص ثبت گردد.
همچنین پزشک دربارۀ تناسب نوع کار با توانایی کارگر نوجوان اظهارنظر میکند و چنانچه کار مربوط را نامناسب بداند، کارفرما مکلف است در حدود امکانات خود شغل کارگر را تغییر دهد. در مادّۀ 82 قانون کار نیز ساعات کار روزانۀ کارگر نوجوان نیم ساعت کمتر از ساعات کار معمولی کارگران است.
براساس مادّۀ 83 قانون کار، ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام دادن کار در شب و نیز کارهای سخت، زیان آور، خطرناک، و حمل بار با دست بیشاز حدِ مجاز و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است و درنهایت اینکه براساس مادّۀ 84، در مشاغل و کارهایی که بهعلت ماهیتشان یا شرایطی که کار در آن انجام میشود برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن هجده سال تمام خواهد بود. تشخیص این امر با وزارت تعاون، رفاه و امور اجتماعی است.
برخی از این مشاغل عبارتاند از: کار در معادن، کار در مخازن سربسته، کار در کارگاههای دباغی و رودهپاککنی، کار در گندابروها، کار در بخش جمعآوری و حمل و دفن زبالۀ شهری، سمپاشی باغات و اشجار و مزارع و ضدعفونی اماکن و طویلهها و آشیانههای مرغداری، غواصی، کار در ارتفاع بیشاز پنج متر از سطح زمین روی دکلها و اتاقکهای متحرک و داربستها و اسکلتها، کارهای ساختمانی، ریختهگری فلزات، شیشهگری، حمل و جابهجایی مواد مذاب از کورههای فعال، کار در مجاورت کورههای پخت چینی و سفال، کار در دامداریهای صنعتی و کشتارگاهها، کار در غسالخانه و دفن اموات، کار در کورهپزخانهها، و کار در نانواییها.
باوجود اینکه قوانین ایران استخدام افراد زیر پانزده سال را ممنوع اعلام کرده و بهکارگیری نوجوانان پانزده تا هجده سال نیز بهصورت مشروط پذیرفته شده است، همچنان دیده میشود که کودکان بسیاری در ردههای سنی مختلف در بخشهای متعدد، از کشاورزی و مزارع گرفته تا کارگاههای تولیدی، بهکار گرفته میشوند.
دلیل مهم و عمدۀ استفاده از کودکان در مشاغل مختلف عدم نظارت جدی بر شرایط کودکان و محیطهای کار آنان است، بهگونهای که کارفرمایان بهراحتی و بدون ترس از قوانین میتوانند کودکان را بهکار بگیرند و خانوادهها نیز فرزندان خود را زودهنگام به چرخۀ کار میفرستند. درصورتیکه این کودکان ازسوی کارفرما آزار و استثمار شوند یا کارفرمایان حقوق آنها را پرداخت نکنند، تصور میکنند امکان شکایت و پیگیری قانونی را ندارند، زیرا کار را در سنی زیر سن قانونی شروع کردهاند و کارشان قانونی نیست.
این وضعیت دربارۀ کودکان اتباع و مهاجر که بدون مجوزهای قانونی در کشور کار میکنند نیز وجود دارد و آنها هم بهسبب نداشتن مدارک قانونی، درصورتیکه در کار با مشکلی مواجه شوند، نمیتوانند به مراجع قانونی مراجعه کنند.
آزاردیدگی، بنابه تعاریف مختلف، بهطور کلی چهار شکل به خود میگیرد که عبارتاند از: بیتوجهی، آزار عاطفی، آزار جسمانی، و آزار جنسی. کودکآزاری جسمی به هر عملی که سبب جراحت جسمی شود، نظیر کتک زدن، مشت زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، و سوزاندن، اطلاق میشود. کودکآزاری روانی یعنی سوءرفتار هیجانی یا روانشناحتی و زمانی روی میدهد که فرد این پیام را به کودک منتقل کند که وی بیارزش، معیوب، و دوستنداشتنی است.
سوءرفتار هیجانی عبارت است از پرخاش کلامی (مانند تحقیر، فریاد زدن، تهدید کردن، سرزنش کردن، یا طعنه زدن) مواجه کردن کودک با خشونت خانگی، وارد کردن آزار بر کودک ازطریق انتظارات بیشازحد، تشویق یا آموزش کودک برای شرکت در فعالیتهای ضداجتماعی. کودکآزاری جنسی طیف وسیعی از رفتار جنسی را شامل میشود، ازجمله مالش یا لمس یا بوسیدن دستگاه تناسلی کودک، وادار کردن کودک به لمس دستگاه تناسلی بزرگسالان و …
نقض حقوق کودک
کودک آزاری
کودکآزاری مسامحه یا غفلت از کودک شایعترین شکل بدرفتاری با کودکان است و عبارت از فقدان ارائۀ مراقبت و محافظت کافی از کودکان است.
غفلت از کودک به معنای کوتاهی در اِعمال مراقبتهای کافی و موردنیاز متناسب با سن کودک، مانند تأمین سرپناه، غذا، لباس، آموزش، سرپرستی و مراقبتهای پزشکی است که برای رشد ظرفیت جسمی، عاطفی، و احساسی کودک ضروریاند.
بیشترین موارد غفلت یا مسامحه دربارۀ کودکان نوزاد، نوپا، و کودکان پیشدبستانی اتفاق میافتد. مسامحه انواع گوناگونی دارد، مانند غفلت یا مسامحۀ فیزیکی، مسامحۀ آموزشی، مسامحۀ احساسی، و مسامحۀ پزشکی.
مسامحۀ جسمی یا فیزیکی شامل رها کردن، اخراج از منزل، نظارت ناکافی، و بیتوجهی به امنیت و رفاه کودک از شایعترین موارد مسامحه است کودکان کار و کودکان خیابانی بهدلیل شرایط پیچیدۀ خود ممکن است با موارد متعدد و متنوعی از کودکآزاری روبهرو شوند. فرض اساسی این مبحث این است که انواع آزارها علیه کودکان با یکدیگر رابطه دارد و در نوعی ساختار شبکهای هر نوع آزاری انواع دیگر آزار را بازتولید میکند.
آنچه جای تأمل دارد این است که شکلهای متنوعی از حمله و تهاجم فیزیکی علیه کودکان کار در جامعه وجود دارد. این مسئله طیف وسیعی از رفتارهای خشونتآمیز جسمی، از هل دادن و کوبیدن و سیلی زدن تا ضربات مهلک با اشیای سنگین و برنده، را دربر میگیرد.
درکنار این مسئله، کودکان خیابانی با گروههای متفاوتی از افراد روبهرو هستند که ممکن است به آزار جسمی آنها اقدام کنند. والدین (اعم از والدین فعال در محل کار کودک یا غیرفعال در محل کار کودک)، اعضای خانواده، همکاران بزرگسال، کارفرما، رقبای کاری (بهویژه در مسیر افرادی همچون دورهگردان، متکدیان، و دستفروشان) همچنین گروهها و افراد دیگر نیز در وقوع این نوع آزارها نقش دارند که ازجملۀ آنها میتوان به ساختار فرهنگی جامعه و نگاههای ترحمآمیز یا تحقیرگونه به این کودکان اشاره کرد.
این گروه، برخلاف سایر گروههای قابل رؤیت و شناسایی، قابل بررسی و شناسایی نیستند و به آنها کمتر توجه میشود، اما زخمهای ناشی از نگاهها و انواع آزارها، خصوصاً آزارهای جنسی، برای همیشه به آنها آسیب وارد میکند.
کودکآزاری روانی تنوع بسیاری از انواع آزار را شامل میشود، همچون آزارهای کلامی، غیرکلامی، تهدید، تمسخر کردن، ترساندن، انتظارات و برخوردهای نامتناسب با سن کودک، ناسزا گفتن، تحقیر، و غیره. آنچه باعث تأثیر این نوع رفتار بر ذهن کودکان خیابانی میشود تغییر فضای ذهنی، عاطفی، و شناختی این افراد است بهنحوی که عملکرد فردی و اجتماعی آنان را تحت تأثیر سوء قرار میدهد. از کودکان خیابانی ممکن است بیشاز دیگر کودکان سوءاستفاده شود.
نقض حقوق کودک
نقش سازمان های مردم نهاد
در ادبیات این حوزه تقریباً هیچ تعریف گسترده و پذیرفتهشدهای از سازمانهای مردمنهاد وجود ندارد. تنوع آنها، اهداف و ساختارهای متنوع، و همچنین نیروهای محرکۀ بسیار متنوع پشت آنها توافق دربارۀ چنین تعریفی را دشوار کرده است.
در تعریفی آمده است: سازمانهای مردمنهاد گروههایی هستند که توسط اعضای جامعه بهعنوان افراد و بدون داشتن هیچ عنوان دولتی و یا موقعیت شغلی برای دستیابی به اهداف اجتماعی، مدنی، اخلاقی، زیستمحیطی، و غیره تشکیل میشوند. این سازمانها غیرانتفاعی هستند؛ یعنی برای بهدست آوردن سود و کسبوکار فعالیت نمیکنند.
سازمانهای مردمنهاد برحسب جهتگیری به چهارگونه تقسیم میشوند:
-خیرخواهانه: این نوع سازمانها فعالیتهای پدرسالارانۀ از بالا به پایین را انجام میدهند كه حداقل مشاركت نفعبَران (گروههای هدف) را بههمراه دارد. در اینگونه سازمانها فعالیتهایی مانند برآوردن نیازهای فقرا، توزیع خوراك و پوشاك یا دارو، تدارك مسكن، حملونقل، مدرسه و امور اینچنینی انجام میشود.
-خدماتی: این نوع سازمانهای غیردولتی فعالیتهایی مانند فراهم آوردن بهداشت، برنامهریزی خانواده، خدمات آموزشی و طراحی برنامه را انجام میدهند و انتظار دارند مردم در اجرا و دریافت خدمات مشاركت کنند.
-مشاركتی: این نوع سازمانهای غیردولتی عموماً، در شكل تعاونی، پروژههای خودیار را انجام میدهند که در این پروژهها مردم محلی با کمکهای نقدی، ابزار كار، زمین، مواد نیروی انسانی، و مانند اینها درگیر میشوند.
-توانمندسازی: این جهتگیری از زمانی حاصل شد كه دستیابی به توسعه مبنای كمك به مردم و درك شفاف عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ـ كه زندگی آنان را متأثر میسازد ـ شد. این نوع سازمانهای غیردولتی با این جهتگیری میکوشند تا آگاهی مردم را از قدرت بالقوهشان برای كنترل زندگی خویش تقویت كنند. در فعالیتهایی این سازمانها مردم حداكثر دخالت و مشاركت را دارند و آنها بیشتر بهعنوان تسهیلکننده فعالیت میکنند.
سازمانهای مردمنهاد در تمام حوزهها پلی مهم بین شهروندان با هم و ملت با دولت هستند. این سازمانها یکی از مهمترین عناصر سرمایۀ اجتماعی و تقویتکنندۀ آناند، زیرا باعث تقویت روابط اجتماعی و برایندهای ناشی از آن، یعنی حمایت اجتماعی، میشوند. به عبارت دیگر، این سازمانها با تقویت روابط اجتماعی بهترین سازوکار را برای کمک به مردم ارائه میدهند که متأسفانه در ایران بهخوبی از این ظرفیت استفاده نشده است.
حمایت از کودکان کار در دستور کار برخی از این سازمانها بوده است و سازمانهای مردمنهادی که در شهر تهران در حوزۀ کودکان کار فعالاند در زمرۀ سازمانهای خیرخواهانه، خدماتی، توانمندسازی و دفاع از حقوق کودکان قرار دارند. برخی از این سازمانها عبارتاند از: انجمن حمایت از کودکان کار، انجمن حمایت از حقوق کودکان، مؤسسه مهر و ماه، و جمعیت امام علی (ع)، رویش نهال، جمعیت دفاع، مؤسسه مهرآفرین، شبکه یاری (که برخی از این سازمانها عضو آن هستند)، پرنده درخت کوچک در منطقۀ کن، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، انجمن یاری کودکان.
گروههای هدف این انجمنها کودکان و زنان آسیبدیده و درمعرض آسیب هستند. البته بهجز این سازمانها، تعداد کثیری انجمنها و خیریههای دیگر نیز در سطح شهر تهران فعالیت دارند که با مرور در پرتالها، اساسنامهها و فعالیتهای آنها میتوان اهم خدماتشان را در حوزۀ کار کودکان مشاهده کرد، این خدمات عبارتاند از:
خدمات آموزشی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی، حقوقی، رفاهی، پژوهشی، پزشکی، حمایتگری و حمایتی، مطالبهگری، دفاع از حقوق کودکان، و مواردی ازایندست. معمولاً بیشتر کودکان کار (در انواع مشاغل) تجربۀ دریافت حمایتهای مختلف از این سازمانها را داشتهاند که البته برخی از آنها از رده خارج شدهاند یا جزو سازمانهای کاغذی محسوب میشوند.
این نکته را نیز باید افزود که کودکان به دو شیوه جذب این سازمانها میشوند؛ یعنی گاهی سمنها با ورود به محلهای کار کودکان آنان را جذب میکنند و گاهی کودکان و خانوادههایشان، با توجه به اطلاعاتی که از شبکههایشان دربارۀ این سمنها دریافت کردهاند، بهمنظور پذیرش و دریافت خدمات به آنها مراجعه میکنند.
نقض حقوق کودک
ممنوعیت کودکان از کار و طرحهای ناکارآمد
«ساماندهی کودکان کار و خیابان» عنوان آییننامهای بود که سال 1384 شمسی دولتِ وقت آن را تصویب کرد. طرحی که هدف کلی آن توانمندسازی «کودکان کار» و حمایت از آنها عنوان شد و قرار بود کودکان را از چرخۀ مشقتزای کار دور کند، اما در مدت پانزده سال به طرح ضربتی دستگیری کودکان کار در خیابان تبدیل شد.
براساس آییننامۀ ساماندهی کودکان کار و خیابان مصوب سال 84 هر فرد زیر هجده سال که در ساعات نامحدود در خیابان بهسر برد بهعنوان «کودک خیابانی» شناخته میشود و نهادها، سازمانها، و دستگاههای اجرایی موظف هستند اقدامات لازم ازقبیل شناسایی، جذب و پذیرش این کودکان را عملی نمایند و تا رسیدن کودک به فرجام قابلاطمینان از او حمایت کنند.
در این آییننامه تأکید شده است شناسایی کودکان کار و خیابان باید ازسوی مددکاران اجتماعی انجام شود و نحوۀ جذب آنها نیز ازطریق ارتباط مؤثر مددکار و پساز جلب اعتماد کودکان انجامشدنی خواهد بود. در اقدام بعدی نیز کودکان در مرحلۀ توانمندسازی قرار میگیرند، فرایندی که به دور شدن کودکان از چرخۀ کار منجر خواهد شد.
این طرحْ سازمان بهزیستی را متولی اصلی حمایت از کودکان کار میداند، اما برای یازده ارگان دولتی وظایفی را مشخص کرده است. بهعنوان مثال نیروی انتظامی باید برقراری امنیت در کلیۀ مراحل اجرایی را برعهده بگیرد. صدور مجوزها و احکام قضایی لازم برعهدۀ وزارت دادگستری است.
تخصیص و تجهیز فضای فیزیکی مناسب جهت اجرای مراحل ساماندهی وظیفۀ شهرداریهاست و ارائۀ تسهیلات اعتباری اشتغالزا به خانوادههای جویای کار کودکان، تأمین نیازهای بهداشتی و درمانی کودکان، صدور بیمهنامۀ خدمات درمانی، انجام اقدامات فرهنگی لازم، تأمین خدمات حمایتی و انساندوستانه، شناسایی و راهنمایی دانشآموزانی که درمعرض آسیب هستند و حمایتهای لازم از خانوادههای تحت پوشش، وظایفی است که طبق این آییننامه، برعهدۀ وزارت رفاه، وزارت بهداشت، سازمان بیمۀ خدمات درمانی، سازمان تأمین اجتماعی، صداوسیما، جمعیت هلالاحمر، وزارت آموزشوپرورش، و کمیتۀ امداد گذاشته شده است.
آییننامۀ ساماندهی کودکان کار و خیابان در چارچوب طرحی که مکتوب شده است مدافع حقوق کودکان و منافع آنهاست، اما دستورالعملی که درصورت اجرای اصولی میتوانست از رنج کودکان کار و یا حتی از شمار آنها بکاهد، در مراحل اجرایی به طرحی ضربتی و شتابزده بدون پشتوانۀ اجرایی تبدیل شد که نهتنها از کودکان کار حمایت نکرد، بلکه با خشونت، بدرفتاری، ایجاد ترس و اضطراب درمیان کودکان کار به آنها آسیبهای فراوانی زد. طرحی که قرار بود با «کار کودک» مبارزه کند به مبارزه علیه «کودکان کار» و تلاش برای حذف آنها از سطح خیابان به هر قیمتی تبدیل شد.
آنچه در خیابان اتفاق میافتاد شناسایی و جذب کودکان کار ازسوی مددکاران اجتماعی ازطریق جلب اعتماد نبود، بلکه دستگیری کودکان بود. کودکان پساز دستگیری با برخوردهای توأم با خشونت و ایجاد ترس و دلهره به اقامتگاههای تحت اختیار بهزیستی روانه میشدند و پساز حدود بیست روز دوری از خانواده بهشرط اینکه دیگر در خیابان ظاهر نشوند امکان رهایی مییافتند، بدون اینکه از حمایت و توانمندسازی خبری باشد.
کودکان زیادی در این پروسه آسیب دیدند، برخی از آنها که چارهای جز کار نداشتند و تأمین مخارج خانواده برعهدۀ آنها بود، راهی کارگاههای زیرزمینی شدند که مخاطرات بهمراتب بیشتری برای آنها درپی داشت و گروهی نیز یاد گرفتند در خیابانها از چنگ مأموران و عملیات تعقیبوگریز آنها بگریزند. طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان پساز پانزده سال اجرا و شکست مداوم نهتنها به کاهش شمار کودکان کار منجر نشد، که ناکارآمدی خود را با عدم توانایی برای حمایت اجتماعی از کودکان کار به اثبات رساند.
اما در سال 1399، پساز پانزده سال تکرار طرح شکستخوردۀ «ساماندهی کودکان کار و خیابان»، مسئولان بهزیستی از جایگزینی طرح «حمایت اجتماعی از کودکان کار» سخن گفتهاند و ادعا میکنند در طرح جدید موسوم به «حمایت اجتماعی از کودکان کار» بهصورت «خانواده محور» عمل خواهند کرد و پروسۀ شناسایی، جذب و حمایت از کودکان کار ازطریق «مدیریت مورد» انجام میپذیرد، اما ابهامات موجود در این طرح نیز به نگرانیهای کودکان کار و خانوادههای آنها دامن زده است.
روایت کودکان از طرحهایی مانند ساماندهی کودکان کار وخیابان اثبات میکند این کودکان، تحت عنوان حمایت اجتماعی و جذب، قربانی انواع خشونت شدهاند. حتی گاهی نهادهای دیگری همچون نیروی انتظامی، شهرداری و مأموران مترو از کار این کودکان در حوزۀ تحت نظارتشان ممانعت بهعمل میآورند و در بسیاری از مواقع اشکالی از خشونتهای جسمی، فیزیکی، و روانی را علیه آنان اعمال میکنند.
بسیاری از فعالان حوزۀ کودک نیز بر ناکارآمدی این طرحها اذعان کردهاند. باید گفت زمانیکه برنامههای جامعی در سطح مدارس و محلهها برای حمایت از این کودکان و خانوادههای آنان وجود نداشته باشد، صرفاً منابع مالی و انسانی صَرف جمعآوری آنان از سطح خیابان میشود و تقریباً نتیجۀ مثمری را دربر نخواهد داشت و فقط باعث اتلاف منابع میشود.
کودکان بارها روایت کردند که یک تا چندین دفعه (شش مرتبه) ازسوی یکی از ارگانها، مثل شهرداری، از سطح خیابان دستگیر شدند و به یکی از مراکز بهزیستی انتقال داده شدند. روایت یکی از این کودکان چنین بود:
بهزیستی میخواد ما رو برداره ببره گداخونه، میبره نگه میداره تا مامانت بیاد، برداره ببرتت خونه. میگه کار نکنین اینجاها، تموم دیگه. شهرداری دنبالمون میکنه، بهزیستی دنبالمون میکنه.
نقض حقوق کودک
تجربۀ کودکان از طرحهایی که بهزیستی عنوان ساماندهی و حمایت اجتماعی را بر آنها گذاشته است اتفاق تلخی است که ازنظر کودکان حکم زندان و دستگیری را دارد؛ چنانکه توصیفشان چنین بود:
شهرداری هر روز میآد میگه کار نکن. بهزیستی که بهخاطر این کرونا کاری نداره فعلاً. من رو شیش بار گرفته بهزیستی. شهرداری هم یه بار. مامان بابام دنبالمون اومدن، ولمون کردن.
من اینجا توی بازار بودم، داشتم کار میکردم؛ یهدفعه یه ماشین اومد، دستم رو گرفت، انداخت توی ماشین، با خودش برد زندان. اونجا توی زندان خیلی بودیم؛ سیصد نفر میشدیم، همه همسِنای خودم بودن. دیگه یه دو ماهی اونجا بودم با پسرعموم تا اینکه داداشم اومد 3 میلیون داد، ما رو آزاد کردن. داشتم کارتن جمع میکردم که گرفتنم.
بهزیستی که من رو گرفت، بهش یه چیزی گفتم. گفتم آقای… من رو میشناسه، رئیسکل همین بهزیستیاست. گفت آهان! زنگ زد به آقای… گفت یه دختر رو گرفتم به اسم…، ده سالشه. گفت ولش کن، اون آشنای منه… . آقای… من رو تو چیز گرفته بود، اما من رو بازم ول کرد. یه چیز برای آقای… گفتم؛ گفتم دوس داری یکی دختر تو رو بگیره، بره. مثلاً دختر تو کار کنه، بگیرن، یکی ببره یه جایی، دوس داری. تو هم فکر کن من دخترتم. گفت برو.
توی شهرستان دو بار من رو بهزیستی گرفته. اینجا هم یه بار من رو گرفتن. اونجا میبرن سه روز میمونیم. بعد یکی میآد دنبالمون، آزاد میکنن.
یه بار نشسه بودم داشتم کار میکردم، یکی اومد گفت بیا بریم. من فکر کردم میخواد واسم خوراکی، چیزی، بده. تا دیدم ماشین بهزیستی هستش، فرار کردم. ولی آخرش گرفت من رو برد داخل ماشین. چند روز بودم. بعد مامانم اومد دنبالم.
شهرداری میآد میزنه ما رو، پولمون رو میگیره. یه ماه پیش من رو گرفتن کتک زدن، میخواستن رد مرز کنن. گلشهر بودم.
در بسیاری از موارد کودکان از این شکل جمعآوریها میترسند، زیرا این جمعآوریها در برخی مواقع با خشونت همراه است و زمانیکه آنان را به مراکز نگهداری منتقل میکنند، برای کودک چیزی شبیه به «گداخانه»، زندان، و مانند اینهاست.
بهزیستی در پانزده سال گذشته تقریباً هر سال دو بار طرح ساماندهی را اجرا میکرد. زمان آغاز طرح نیز معمولاً خردادماه بود، همزمان با تعطیلی مدارس که کودکان بیشتری به چرخۀ کار میپیوندند.
کودکان در قالب این طرح، پساز دستگیری، به مراکزی همچون بعثت و یاسر منتقل میشدند. بعثت و یاسر مراکز اسکان موقت کودکان بهزیستی است که گنجایش هرکدام از آنها برای نگهداری کودکان بهصورت همزمان کمتر از 50 نفر است، اما در قالب طرح شتابزده و بدون پشتوانه ساماندهی، کودکان بهصورت ضربتی از کف خیابان جمعآوری و به این مراکز منتقل میشوند. این موضوع بهخصوص در سال 1398 با انتقاد شدید فعالان حقوق کودک مواجه شد، زیرا خبر رسید که در مرکز یاسر ـ که کمتر از 40 نفر گنجایش دارد ـ بیشاز 190 کودک در وضعیت نگرانکنندهای بهسر میبردند.
مدیران بهزیستی در پاسخ به این انتقادات گفتند که کودکان در این مراکز غربالگری میشوند؛ یعنی کودکان افغانستانی اگر سرپرستی نداشته باشند رد مرز خواهند شد و از والدین دیگر کودکان تعهد گرفته میشود که دیگر در خیابان ظاهر نشوند. معمولاً زمان نگهداری کودکان نیز بسته به اینکه بار اول یا دوم یا سوم دستگیری آنها باشد متفاوت بود.
نقل قول های میدانی در خصوص کودکان کار:
کار در ضایعات: کار در کارگاههای ضایعات نیز برای کودکان مخاطرات زیادی بههمراه دارد و اهم آنها عبارتاند از: جابهجایی قطعات آهنآلات سنگین، سروصدای زیاد کار با دستگاه هوا برش، امکان آسیب دیدن و سوختگی بههنگام کار با دستگاه هوا برش، یا آسیب دیدن و زخمی شدن بهدلیل جابهجایی قطعات آهن. روایت تعدادی از کودکان شاغل در این صنف دربارۀ مخاطرات و سختیهای کارشان چنین بود:
دیگه اینا سنگینن، خیلی سخته اولش، بلند کردنشون. برش بدی خوبه، ولی اولش سخته.
خیلی خطر داره این کار. دوستامم زخمی شدن، خودمونم شدیم؛ آهن رو هل میدی، به پات گیر میکنه، میخوری زمین. اینطوریان دیگه، آسیب میرسونن، زخم میکنن.
این درا رو برش میزنم. خُردشون میکنم، بعضی وقتا دستام زخمی میشه، میسوزه. اینا هم جاشه.
دستگاه خطرناکه. مثلاً یه چیزی میندازی، دستت رو میبینی توش میافته. باید خیلی مواظب باشی.
جوشکاری: از اهم مخاطرات این شغل میتوان از امکان سوختگی بهدلیل کار با دستگاه هوا برش و جوشکاری، سروصدای زیاد، آسیب دیدن چشمها بهدلیل کار با دستگاه جوشکاری و اشعۀ جوش، مشکلات تنفسی و ریوی بهدلیل وجود گازهای سمی در قوسها / جوشهای الکتریکی، و مشکلات ارتوپدی در ناحیۀ ستون فقرات بهدلیل بد نشستن زیاد نام برد. روایت کودکان شاغل در این بخش از مخاطرات کارشان چنین بود:
سختیاش اینه که این دستگاههای هوا برش موقعی که آهن برش میدی، مواظب نباشی، میسوزی.
یه بار یکی از دوستام برق افتاد تو چشش، دیگه خوب نمیدید. اونایی هم که بزرگ میشن، خیلیاشون چششون ضعیف میشه، عینک میزنن.
سخته؛ جور کن، ملات درست کن… . جوشکاری اذیتم میکنه.
نقض حقوق کودک
کار در مزارع کشاورزی: کار در مزارع کشاورزی نیز آسیبهای متعددی را بههمراه دارد مانند کار زیر آفتاب که میتواند به سرطان پوست بینجامد، کار با دستگاههای کشاورزی یا کار با ابزارهای تیز و بُرنده بههنگام چیدن و دستهبندی کردن سبزی و محصولات کشاورزی که ممکن است به نقص عضو و حتی مرگ منجر شود، امکان افتادن از بالای درخت بههنگام چیدن برخی از محصولات باغات، کمردرد بههنگام چیدن محصولات، ارتباط نداشتن با دنیای خارج و غیره. چند تَن از کودکان شاغل در این بخش مخاطرات و سختیهای کار خود را اینگونه روایت کردند:
سختیاش اینه که تابستون جلوی این آفتاب همهش باید کار کنی، خیس عرق میشی، کمرت داغون میشه.
من همهش کار میکنم؛ جمعههام سر کارم، هیچجا نمیرم. دیگه آدم شهر رو نمیبینه خیلی بده.
یه بار دست رفیقم گیر کرد به اون دستگاه، انگشتش داغون شد.
کار در کارخانههای بلورسازی: کار در این صنف نیز مخاطرات زیادی را برای کودکان بههمراه دارد. از اهم آنها میتوان به گرمای زیاد محیط کار، قرار گفتن درمعرض مواد شیمیایی و کورههای ذوب، ورود مواد شیمیایی به داخل بدن در نتیجۀ دمیدن در شیشهها، مشکلات ریوی و تنفسی، نبود تهویۀ هوای مناسب در محل کارگاه، سوختگی اعضای بدن مانند دستها، پاها و شکم، خشک شدن پوست و حتی سینه بهدلیل گرمای محیط کار، فشار زیاد به بدن بهسبب جابهجایی بارهای سنگین، ایستادن زیاد بههنگام کار در بلورسازیهای قالبی و ناایمن بودن محیط کارگاه اشاره کرد.
معمولاً کودکان در این کار و حتی بسیاری از کارهای دیگر فاقد لوازم ایمنی، مانند کفش و لباس و کلاه، هستند. البته که لباسهای ایمنی اصلاً در اندازۀ کودکان و برای آنان دوخته نمیشود و لباسهای ایمنی و لباس کار مناسب برای کودکان در دسترس نیست.
روایت یکی از کودکان خیابانی که تجربۀ کار در کارگاه بلورسازی را داشت از مخاطرات این کار اینگونه بود:
قبلاً توی کارخونۀ شیشه کار میکردم. شیشه رو میذاشتم روی آهن، میبردم توی دستگاه میذاشتم. زنا جمع میکردن میذاشتن توی کارتن. یه ماشینایی میاومد ورمیداشت میبرد. اونجا 200 میداد، 300 شد، 400 شد، 500 شد، 700 شد.
بعد اومدم بیرون. بعد اومدم اینجا [منظورش کار در خیابان و شستن شیشههای ماشین است]. اونجا دستام سوخت [آستینش را بالا میزند و به جای سوختگیهای روی دستش اشاره میکند]. بعد اومدم بیرون از اونجا. بعد داداشم اونجا کار میکرد، دستاش سوخت، اومد بیرون. من از اون بیشتر کار کردم. کار کردم، بعد اومدم بیرون. از ساعت چاهار صبح میرفتم، ساعتای پنج میاومدم خونه.
یکی دیگر از کودکان شاغل در این صنف دربارۀ مخاطرات کارش گفت:
کارم با این میلههاست. چند بار دَم کوره دستم سوخته. اون اوایل کار بود؛ اومدم، مثلاً، چیز کنم، خورد به دستم سوخت.
نقض حقوق کودک
کار در کارگاههای تولیدی: کودکان بیشتر در کارگاههای تولید کیفوکفش و پوشاک، خیاطیها، و مشاغلی ازایندست کار میکنند.
از اهم مخاطرات این نوع کارها برای کودکان میتوان از گیرکردن انگشت زیر سوزن چرخخیاطی، بریده شدن دست و انگشتان بههنگام کار با قیچی، سرعت بالای برخی از دستگاهها و تحمل فشار مضاعف برای هماهنگ شدن با سرعت آن، کار با مواد شیمیایی و اشتعالزا، حوادث آتشزا در محیط کار بهدلیل استفاده از مواد قابلاشتعال مانند چسبهای شیمیایی، معتاد شدن در نتیجۀ استنشاق مواد شیمیایی و چسبها یا عادت کردن به دمیدن بر آنها، برش و قطع اعضای دستوپا، انجام کارهای یکنواخت و آسیب دیدن مغز، جابهجایی بارهای سنگین، مواجهشدن با مسائل اخلاقی و پیامدهای آن بر شخصیت و رفتار کودک، و مشاهده برخی از رفتارهای پُرخطر مانند مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی نام برد. بعضی از کودکان شاغل در این صنف از مخاطرات و سختیهای کارشان اینگونه روایت کردند:
توی کارگاه قبلی دو تا شاگرد بودیم، چهار تا چرخکار. بعد این شاگرده یه روز در میون میرفت باشگاه صبا. من اومدم داشتم کار انجام میدادم، همۀ سرعتا بالا دیگه. بعد اوسا گفت…، عقب موندی [با هیجان تعریف میکند]. گفتم من نمیتونم توون (تاوان) این شاگردت رو که نیومده رو پس بدم. گفت من نمیدونم، اینجا داری کار میکنی باید سریع باشی. گفتم کار دیگه نمیکنم… . داری کار میکنی بردۀ کسی نیستی که بخوای فشار زیادی رو تحمل کنی.
ما دو نفر بودیم؛ یعنی هر دو تا چرخ یه دونه شاگرد نیاز داره. این معمولیشه. مثلاً شب عید سنگین میشه کارت، ولی توی ماههای عادی یه پادو میتونه دو تا چرخ رو جواب بده. چاهار تا چرخ رو یه نفر مسلماً نمیتونه جواب بده. یه وسطکار بودم و چاهار تا چرخ بود. بعد صبح میاومدم تا ساعت دوازده تا دوازده و نیم کارا زیاد بود. اونم صداش دراومده بود که آقا! چرا نمیرسونی. گفتم من نمیتونم توون (تاوان) کار اونم پس بدم. گفت اگه نمیتونی کار نکن. گفتم همین الآن کار نمیکنم. پا شدم اومدم.
بعضی موقعا آره دیگه، مثلاً بار سنگین میگه بلند کنی. مثلاً من نمیتونم بار سنگین، مثلاً، هشتادکیلویی اینا… . میگم من نمیتونم، اون شکایت میکنه.
از کار قبلی اومدم بیرون… . یه جاش رو عوض نکردم، میخواستم پارچه رو برش بزنم، دستم رو قیچی کردم. اونجا گفت برو تو نمیتونی.
دو هفته تولید لباس کار کردم، بازار ارامنه. دیگه اومدم اینجا کارگاه خیاطی. سخته دیگه، یا همهش سر پایی دیگه، جون واست نمیمونه. کلاً یا باید بشینی یا کلاً باید وایسی. اونجا توی تولیدی هم وسطکاری میکردم، کلاً نشسه بودیم. نمیدونم، لباس پشتورو کن، سر نخ بگیر، کار نداره، ارزشش رو نداره.
در این بخش به روایت متخصصان حوزۀ کودکی، نمایندگان کار، برخی از مددکارانی که در سازمانهای مردمنهاد با کودکان شاغل در این بخش در ارتباط هستند و مشاهدات میدانی پژوهشگران در محل کار کودکان پرداخته میشود.
راهکارهای اجرایی کاهش کار کودک
کار کودکان درمیان مهاجران، بهویژه مهاجران افغانستانی و غربتیها، بسیار شایع است. مهاجران اتباع بهلحاظ قانونی از بسیاری از فرصتها، مانند کار در بسیاری از مشاغل و داشتن مسکن محروماند.
این تبعیضهای ساختاری به فقر هرچه بیشتر آنان دامن میزند و به مسائلی میانجامد که برای کشور هزینههای زیادی را بههمراه دارد. بنابراین پیشنهاد میشود با مجموعهای از مداخلات سیاستی و حقوقی تبعیضهای ساختاری علیه آنان رفع شود و خانوادههای آنان به مشاغل درآمدزا وصل شوند. همچنین لازمۀ تغییر وضعیت این دسته از کودکان کار برخورداری آنان از آموزش رایگان است.
۱-بخشی از کودکان فاقد هرگونه سند هویتیاند و بنابراین امکان ادامۀ تحصیل برای آنان در مدارس وجود ندارد. لازم است با شناسایی این دسته از کودکان اسناد هویتی برای آنان صادر شود و سپس برای تحصیل آنان اقدام شود
۲-سازمانهای مردمنهاد یکی از اهرمهای بسیار مؤثر برای حمایت از حقوق کودکان و محافظت از کودکان دربرابر کار و مخاطرات آن هستند. یافتههای این پژوهش نیز نشان داد که این سازمانها چه نقش مؤثری در حمایت از کودکان کار دارند.
اما برای کارایی بهینه، این سازمانها به حمایت، بهویژه حمایتهای حقوقی و قانونی، نیز دارند. در حوزۀ حاکمیتی لازم است نهتنها نگاه امنیتی از آنها برداشته شود، بلکه به شیوههای مختلف از آنان حمایت شود، زیرا آنها از معدود نهادهایی هستند که توانستهاند با گردهم آوردن شهروندان، زمینۀ حمایتهای مؤثر از کودکان کار و خانوادههایشان را فراهم کنند. همچنین لازم است وزارت کشور با استفاده از سازوکارهای مختلف، بهویژه آموزش، این سازمانها را بهسمت توانمندسازی کودکان کار سوق دهد و مجلسْ قانون این سازمانها را تدوین و تصویب کند.
۳- تعدادی از کودکان بهدلیل بدسرپرستی یا بیسرپرستی و مسائل ناشی از آن، ازجمله فقر، وارد چرخۀ کار میشوند.
گرچه قانونِ حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در سال 1392 شمسی بهتصویب رسید و به نهادهای مرتبط ابلاغ شد، اما این قانون کودکان مهاجر خارجی را دربر نمیگیرد و در حوزۀ کودکان ایرانی نیز هنوز بهخوبی اجرا نمیشود.
لازم است سازمانهای دولتی و حاکمیتی، مانند بهزیستی و کمیتۀ امداد، این کودکان را شناسایی کنند و از آنان تا زمانیکه بهلحاظ اقتصادی توانمند شوند حمایت نمایند و زمینههای سرپرستی آنان را ازسوی کسانی که برای قبول سرپرستی این کودکان تمایل نشان میدهند فراهم کنند. برای مثال امروزه تقاضا برای داشتن فرزند ازطریق مادر جایگزین درخور توجهی است، درحالیکه میتوان با استفاده از برخی طرحها و سازوکارها این خانوادهها را به فرزندخواندگی کودکان کار مجاب کرد
نتیجه گیری نقض حقوق کودک
کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب ازنظر تغذیه، بهداشت، و اقدام به کارهای خطرناک و حاد بهسر میبرند. این کودکان میتوانند بهراحتی بازیچۀ دست مجرمان حرفهای اعم از سارقان یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانههای فساد، و … قرار گیرند، و همچنین عدم بهرهگیری از آموزش و تحصیلِ علم و فن باعث شده است تا قدرتِ رقابت با سایر کودکان برای ایجاد یک زندگیِ سالم، هرچه بیشتر، از این کودکان سلب شود. بهطور کلی بیشترِ کودکان کار، بهدلیل داشتن وضعیت عاطفی نامناسب و شرایط خاص زندگی، دارای روحیهای حساس و ازنظر عاطفی آسیبپذیرتر از کودکان همسال خود هستند.
بنابراین بیتوجهی و نادیده گرفتن این کودکان باعث نهادینه شدن خشمی پنهان در ناخودآگاه آنها شده است که بههنگام بزرگسالی باعث بروز بسیاری از ناهنجاریها در جامعه میشود.
ازسوی دیگر کار کودکان سبب افزایش سود و انباشت سرمایه برای کسانی میشود که کودکان را استثمار میکنند و درنتیجه در جامعه فاصلۀ طبقاتی و فقر و تهیدستی را افزایش میدهد، کودکان را از دستیابی به دانش و مهارت کافی بازمیدارد، و بهرهوری نیروی کار را کاهش میدهد. همچنین سبب افزایش آسیبهای اجتماعی، مانند اعتیاد، بزهکاری، استثمار، تبعیض، و فقر، میشود و درنتیجه سلامت اجتماعی را بهمخاطره میاندازد و مانع پیشرفت و توسعۀ جامعه میگردد.
با توجه به شرایط متفاوت کاری کودکان و بروز مشکلات و آسیبهای بسیار در مکانها و کارگاههای متفاوت و همچنین افزایش کار کودکان در فضاهای بسته، این پژوهش درصدد مطالعه و شناخت کار کودکان و شناسایی اشکال گوناگون کار کودک در شهر تهران و شهرکهای اقماری اطراف آن است.
شناسایی پیامدها و آسیبهایی که کودکان در محیط کار متحمل میشوند و نیز علل تداومبخش کار کودکان و عوامل دخیل در کاهش یا افزایش کار کودک نیز در این پژوهش موردتوجه قرار گرفته است و در انتها نیز درکنار جمعبندی نهایی و نتیجهگیری، برخی راهکارهای اجرایی برای مبارزه با هر نوع بهرهکشی از کودکان ارائه شده است. امید آنکه این پژوهش ـ که حاصل ماهها مطالعه و تحقیق در میدان است و در نتیجۀ ساعتها گفتوگو با کودکان کار، کارفرمایان آنها، و مددکاران تهیه شده است
ـ بتواند چراغ راهی برای مبارزه با هر نوع استثمار و بهرهکشی از کودکان باشد و کودکی ازدسترفته را به آنها بازگرداند. مطالعات موجود صرفاً به اشکال محدودی از کارهای کودکان پرداخته است و این درحالی است که در همین مطالعات اندک نیز برخی از کارها، مانند کار خانگی، باوجود فراوانی بسیار، مطالعه و بررسی نشده است.
مطالعه در این باب از جهات گوناگونی اهمیت دارد: تبعات روانی و جسمی کار کودکان نهتنها فرد بلکه جامعه را نیز درگیر میکند؛ کودکان کار جزو محرومترین اقشار جامعهاند که از بیشترین حقوق اساسی خود بیبهرهاند؛ همچنین ابعاد مختلف این پدیده مانند شرایط کاری کودکان، تعداد کودکان کار در کارگاهها و مکانهای کاری متفاوت، دستمزد آنها، ساعات کاری، مشکلات کار در کارگاهها و مکانهای متفاوت و مزایای آن برای کودک و کارفرما، و … مشخص نیست و بهدلیل نداشتن شناخت درست از این پدیده، سیاستگذاریها و اقدامات خاصی نیز صورت نگرفته است.
بنابراین پرداختن به مسئلۀ اشکال گوناگون کار کودک و شناخت ابعاد پنهان این پدیده و همچنین ارائۀ راهکارهای علمی و عملی میتواند به کاهش آسیبهای اجتماعی در این حوزه کمک کند
دربارۀ نویسنده نقض حقوق کودک
کامیل احمدی، مردمشناس اجتماعی و پژوهشگر، برندۀ جایزۀ «ناموس» دانشگاه حقوق لندن از آیکرو (IKWR) و برندۀ جایزۀ «صلح» بنیاد جهانى صلح بخش ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه جورج واشنگتن است. وی دانشآموختۀ رشتۀ مردمشناسی اجتماعی از دانشگاه کنت انگلستان است و مدارک روش تحقیق، سیاست در خاورمیانه و مطالعات صلح از دانشگاهای مدرسۀ اقتصاد لندن، و برکبک را نیز دریافت کرده است. پژوهشهای این محقق در حوزۀ توسعۀ اجتماعی، اقلیتها، و مسائل مرتبط با جنسیت و کودکان است و به زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی، فارسی، و کوردی چاپ شدهاند که بهقرار ذیلاند:
کتاب نگاهی دیگر به شرق و جنوب شرق ترکیه “نگاهی مردمشناسی به آداب و رسوم مزوپوتامیا” که ازسوی انتشارات Etkim press در سال 2009 در استانبول ترکیه منتشر شد. کتاب به نام سنت “پژوهشی جامع درباب ختنه زنان در ایران” که ازسوی انتشارات Un Cut Voices Press در سال 2015 به زبان انگلیسی در آلمان و ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1395 به زبان فارسی در تهران چاپ شد و در سازمان ملل از آن رونمایی گردید.
کتاب طنین سکوت “پژوهشی جامع درباب ازدواج زودهنگام کودکان در ایران“که ازسوی انتشارات Nova Science Publisher, Inc در سال 2017 در نیویورک به زبان انگلیسی و ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1396 به زبان فارسی در تهران منتشر شد و در دانشگاه اکسفورد از رونمایی به عمل آمد. کتاب خانهای بر روی آب “پژوهشی جامع درباب صیغه محرمیت و ازدواج موقت در ایران” که ازسوی انتشارات شیرازه در سال 1398 در تهران منتشر شد.
کتاب یغمای کودکی” پژوهشی درباب شناخت، پیشگیری و کنترل پدیدۀ زبالهگردی کودکان در تهران که حاصل کاری مشترک با انجمن حمایت از حقوق کودکان بود در سال 1398 منتشر گردید.
در سالهای اخیر حوزه مطالعه کامیل احمدی کودکان کار و اقلیتهای قومی و جنسی بود و در همین راستا پژوهشهای همسو را انجام داده است که کتاب شهر ممنوعه “پژوهشی درباب دگرباشان در ایران” که ازسوی انتشارات مهری در سال 2019 در لندن به زبان های فارسی و انگلیسی منتشر شد ه است از آن جمله است.
کتاب های از مرز تا مرز “پژوهشی جامع درباب هویت و قومیت با محوریت صلح” ، خانه ای با در باز “پژوهشی جامع بر باب ازدواج سفید در ایران” و کتاب سازگاری و مقاومت دربین نوجوانان مهاباد “مصرف رسانهها، تفاوتهای جنسیتی و مقاومت – قومنگاری تصویری از کردستان ایران” که توسط انتشارات مهری در سال های 2020 و2021 در لندن به زبان های فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است از دیگر این پژوهشها می باشد.
کتاب ردپای استثمار در جهان کودکی “پژوهشی جامع درباب اشکال، علل و پیامدهای کار کودکان” که در سال 2021، همزمان با روز جهانی مبارزه با کار کودکان ازسوی آوای بوف بهصورت نسخۀ الکترونیکی و به زبان فارسی منتشر شد.
از این نویسنده پژوهشهایی درخصوص ختنۀ مردان، زنا با محارم و آزار جنسی در کودکی درحال تدوین است که بهزودی در دسترس علاقهمندان و دغدغهمندان حوزههای اجتماعی قرار خواهد گرفت. همچنین مقاله های متعددی از ایشان در نشریههای مختلف فارسی و انگلیسی زبان منتشر شده است.
فهرست منابع نقض حقوق کودک :
احمدی، کامیل، (1400)، ردپای استثمار در جهان کودکی، انتشارات آوی بوف،
انجمن حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، یغمای کودکی (1398).
آه ، انگ. (1395). من و کودکیهایم. تهران: آگاه
بخشنده، مجتبی و نیکپور قنواتی، لیلا. (1395). سنگ فرش هر خیابان از طلا نیست. تهران: جامعهشناسان.
بونت، لیز. (1993). نظریهپردازی جوانان. کرج: نشر فراغ.
جیمز، آلیسون؛ جنکس، کریس و پروت، آلن. (1383). جامعهشناسی دوران کودکی (نظریهپردازی درباره دوران کودکی) (ترجمۀ علیرضا کرمانی و علیرضا ابراهیمآبادی). تهران: ثالث.
حسینی، سید حسن. (1383). وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران. فصلنامه رفاه اجتماعی، 5 (19)، 155-173.
رفیعپور، عبدالله. (1377). دوران نوجوانی و آسیب ها. اصفهان: نشر افق
روشنفکر، پیام و علی، دلارام. (1391). پهنهبندی آسیبهای اجتماعی تهدیدکننده کودکان در شهر تهران (با نگاهی به خدمات سازمانهای غیردولتی). تهران: انجمن جامعهشناسی ایران، دومین همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران.
زاهدی اصل، محمد (1393). آسیبهای اجتماعی از منظر مددکاری اجتماعی. تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
کاپلان و سادوک. (۱۳۷۵). به نقل از بخشنده، مجتبی و نیکپور قنواتی، لیلا. (1395). سنگ فرش هر خیابان از طلا نیست. تهران: جامعهشناسان.
کامل عباسی و آقامحمدیان شعرباف. (۱۳۸۹). به نقل از بخشنده، مجتبی و نیکپور قنواتی، لیلا. (1395). سنگ فرش هر خیابان از طلا نیست. تهران: جامعهشناسان.
کلانتری، صمد و کیانی، مژده. (1385). بررسی تطبیقی کار کودکان در کشوهای پیشرفته و جهان رو به توسعه. اطلاعات سیاسی اقتصادی، 231 232(آذر و دی ماه)، ص 282 295.
کمبود کار شایسته برای بزرگسالان ILO، به نقل از صفایی، منیژه و ناظم، نازفر. (1386). کار کودکان. تهران: مؤسسه کار و تأمین اجتماعی.
معیدفر، سعید (1389). مسائل اجتماعی ایران. تهران: نشر امین.
خبرگزاری ایسنا، 17 تیرماه 1398، از
https://www.isna.ir/photo/98041708716
منابع لاتین:
Forastieri,Valentina. (1997). Children at work: Health and safety risks. ILO Child Labour Collection. Geneva: International Labour Office.
Wall, S. (2006). Child labour in various industries. India: Sarub & Sons.
ILO. (2007). Child domestic labour information resources. Geneva: International Labour Organization Geneva.
Boyden, J. (1991). Children of the cities. London: Zed Boo.
http://ngosiran.ir (2017). Acessed Sep 2020
نقض حقوق کودک