ختنه دختران و زنان در جنوب ایران

چکیده

مراسم عقد کنان، جنوب ایران – عکس از ش. تلنده

تحقیق جامع حاضر به بررسی، موشکافی و تحلیل ختنه زنان در ایران میپردازد. این تحقیق از سال 2005 آغاز شد و در سال 2015 به پایان رسید. هدف از این پژوهش فراهم آوردن دادههایی دقیق و جامع در خصوص ختنه دختران در ایران و بدین طریق فراهم آوردن مصالحِ برنامهای جامع برای ریشهکن کردن ختنه دختران در ایران بوده و اینکه که این حرکت موجب شود که ختنه زنان در ایران در دستور کار جهانی نیز گنجانده شود. به سبب حساسیت موضوع رهیافت روششناختی این پژوهش عمدتاً روش مشارکتی بود. بخش اعظم این تحقیق در پایان سال 2014 تکمیل شد. گردآوردن اطلاعات جامع و دقیق در مورد ختنه دختران در ایران مستلزم هزاران کیلومتر سفر کردن و مصاحبه با بیش از 3000 زن و 1000 مرد از اقشار و طبقات مختلف در مناطق مختلف ایران بود، از جمله مصاحبه با عوامل دخیل، رهبران اجتماع، رو حانیون و رهبران دینی. یافتهها نشان میدهند که ختنه دختران در برخی مناطق ایران رواج گستردهای دارد، خاصه در روستاهای چهار استان شمال غربی، غرب و جنوب ایران یعنی آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و هرمزگان (در روستاهای جزایر قشم در استان هرمزگان رواج این عمل حدود 60٪ است). با این همه، نه در بخشهای شمالی استان آذربایجان غربی که مردمان آن عمدتاً ترکهای آذریزبان و کردهای کرمانجیزبان هستند نشانی از ختنه دختران دیده شد و نه در بخشهای جنوبی کرمانشاه و به مراتب کمتر در بخشهای شمالی استان هرمزگان.

این تحقیق و فیلم مستند کوتاهی که همزمان با آن در دسترس عموم قرار گرفت اکنون در سطح جهانی به رسمیت شناخته شده است. مجله رویتر و روزنامه گاردین و بیبیسی در تاریخ 4 ژوئن 2015 از طریق وبسایتهای رسمی خود آن را معرفی کردند و شبکه بیبیسی فیلم را نیز پخش کرد. کمی بعد در تاریخ 19 ژوئن این موضوع در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو تحت عنوان حذف ختنه دختران با حضور کامیل احمدی به بحث گذاشته شد. رویتر نیز تحلیلی در خصوص این تحقیق منتشر کرد و آن را یکی از معدود کارهای انجام گرفته در این زمینه در تاریخ ایران خواند.

مقدمه

ختنه دختران (که در زبان فارسی اکنون با تعابیری چون بریدن، قطع کردن یا مثله کردن آلت تناسلی زنان نیز بدان اشاره میشود) موضوعی بحثبرانگیز در سراسر جهان است و بسیاری گروهها ریشهکن کردن آن را هدف لازماجرای خود میدانند، از مدافعان حقوق زنان، فعالان حقوق بشر و فعالان اجتماعی گرفته تا سازمانهای بینالمللی نظیر یونیسف و البته برخی حکومتهای مسئول. این عمل عموماً عبارت است از برداشتن جزء یا، در برخی مواردِ افراطی، کلِ بخشهای بیرونی آلت تناسلی زنان و دختران. در زبان انگلیسی ابتدا به قیاس از عبارت male circumcision (ختنه مردان) تعبیر female circumcision (ختنه زنان) رواج یافت. ولی امروزه بر اثر تلاشهای فعالان فمینیست عبارات female genital mutilation و female genital cutting رواج یافته و به اختصار آن را FGM یا FGC میخوانند. نوع شدید و افراطی ختنه کردن دختران عواقبی بسیار جدی برای سلامت دختران بدنبال دارد، قربانیان این عمل آسیبهای جسمی و روانی شدیدی متحمل میشوند و در برخی موارد حتی بر اثر خونریزی یا عفونت شدید جان خود را ازدست میدهند. در دراز مدت، زنانی که متحمل ختنه شدهاند آثار نامطلوب آن را در زندگی زناشوئی خود خواهند دید.

دادههای اخیر یونیسف حکایت از آن دارد که امروزه قریب به 130 میلیون زن و دختر در جهان زندگی میکنند که متحمل نوعی از انواع ختنه بودهاند (UNICEF 2014). تحقیقات دیگر حاکی از این است که 92 میلیون نفر از دختران ختنه شده بالای ده سال سن دارند و عمدتاً در قاره آفریقا زندگی میکنند. طبق گزارش رسمی سازمان ملل در حال حاضر این عمل در 29 کشور جهان عمدتاً واقع در بخش غربی، شرقی و شمالی آفریقا، و نیز در برخی نقاط خاورمیانه و آسیا معمول است. علاوه بر این، ختنه دختران در میان برخی گروههای مهاجر مقیم اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا نیز صورت میگیرد (EndFGM 2012, UNICEF 2013). بنا به گزارشها در برخی از این کشورها بیش از 80٪ دختران را ختنه میکنند (UNICEF 2014). سن دخترانی که متحمل ختنه میشوند در فرهنگهای مختلف متفاوت است، ولی بطور کلی میتوان گفت که این عمل بین سنین 4 تا 12 سال بر روی دختران صورت میگیرد، هر چند که در برخی فرهنگها دختران را در همان زمان نوزادی ختنه میکنند و در برخی دیگر درست قبل از ازدواج.

ختنه دختران آئینی است کهن که برخی جنبههای اساسی حقوق جنسی زنان و کودکان را نقض میکند. تداوم این سنت در جامعه وابسته به برخی باورها، هنجارها، نگرشها و نظامهای سیاسی و اقتصادی است. با اینکه دادههایی در خصوص ختنه دختران در ایران وجود دارد، ولی این دادهها بسیار محدودند. تحقیق حاضر برای نخستین بار بررسی جامعی در خصوص رواج ختنه دختران در کل ایران صورت داده است و بر اساس یافتهها توجه خود را به چهار استان کشور معطوف کرد که معلوم شد در آنها دختران را ختنه میکنند، یعنی استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و هرمزگان و اطراف آن.

اهداف پژوهش

هدف اصلی پژوهش حاضر آن است که یافتهها و پیشنهادات خود را با اجتماعات درگیر در میان بگذارد و بسیاری اطلاعات موثق روزآمد در مورد ختنه دختران در ایران را در اختیار دولت، افراد و دیگر سازمانهای غیر دولتی قرار دهد.

یافتههای پژوهش حاضر دو مقصود بزرگتر را نیز برآورده میسازند. اول آنکه این یافتهها مبنایی برای تحقیقات و مطالعات آینده در ایران که بسیار هم ضروری است فراهم میآورد و دوم اینکه به ایجاد و ارتقاء آگاهی در خصوص وقوع ختنه دختران در ایران کمک میکند تا بدینطریق توجه دولت ایران را به تعهدات و مسئولیتهای بینالمللیاش جلب کند.

در مقیاس گستردهتر، این تحقیق همچنین خط بطلانی میکشد بر این باور دیرین که آفریقا تنها قارهای است که در آن دختران را ختنه میکنند و شواهد کافی فراهم می‌کند که دیگر به هیچ وجه نمیتوان رواج ختنه دختران در ایران را انکار کرد. ارائه این دادهها به جامعه ایران، فعالان حقوق کودک و سازمانهای بینالمللی کمک میکند تا برای مواجهه و مبارزه با ختنه دختران در ایران با عوامل دخیل در این امر آغاز به گفتگو کنند.

این پژوهش به معرفی ختنه زنان و توجیهات متدوالی که در اجتماعات عامل ختنه رواج دارد میپردازد. علاوه بر آشکار کردن حقیقت در مورد ختنه دختران در ایران، پژوهش حاضر از دیدگاههای مختلف در خصوص ریشههای تاریخی این آئین، رواج آن در منطقه و در جهان، سیر نزولی ختنه کردن دختران، باورها و دلایل نهفته در پس این عمل بحث و همچنین به برخی اقدامات و برنامهها که تا کنون در جهت مقابله با این عمل در مناطق مشخصی از ایران صورت گرفته اشاره میکند. این گزارش همچنین نگاهی خواهد انداخت به مبارزات تاریخی علیه ختنه دختران، قانونگذاری علیه این عمل، نقش روحانیون، مسئولیتهای جامعه و دولت و مهمتر از همه نگاه مردان به این مسئله.

منشاء تاریخی و رواج ختنه دختران در جهان

در اغلب فرهنگها صحبت کردن از مسائل جنسی در زمره محرمات یا امور به اصطلاح تابو قرار دارد و به همین دلیل دستیابی به اطلاعات دقیق در خصوص ریشههای تاریخی ختنه دختران دشوار است. منشاء تاریخی ختنه دختران دقیقاً معلوم نیست، با این حال مورخان و مردمشناسان تحقیق بسیاری در این موضوع صورت دادهاند. بنا به برخی منابع این عمل بیش از 2000 سال قدمت دارد؛ عموم منابع به مصر باستان اشاره میکنند و مشخصاً نواحی اطراف رود نیل را کانون گسترش آن به مناطق دیگر میدانند (اسلک، 1988). برخی مورخان آن را عمل فرعونی[1] میدانند و بدینترتیب ریشههای آن را در قرن 5 پیش از میلاد در مصر میجویند. مردمشناسان آن را تدبیر آفریقائیان اواخر عصر حجر برای دفاع از دختران جوان در برابر تجاوز میدانند (Lightfoot-Klein 1983). برخی تحقیقات آن را به اوایل قرن هفدهم در سومالی نسبت میدهند که برای گرانتر فروختن زنان برده آنها را ختنه میکردند. برخی دیگر آن را شیوه مصریان برای جلوگیری از بارداری زنان برده میدانند (Lightfoot-Klein 1983). تمدنهای ابتدائی روم و عرب ختنه زنان را با بکارت جنسی و پاکدامنی پیوند میدادند؛ در روم باستان زنان برده را ختنه میکردند تا بدین طریق فعالیت جنسیشان را سرکوب کنند و بر قیمتشان بیفزایند. (Tankwala 2014). میدانیم که در طول تاریخ ختنه کردن دختران در مناطق مختلف جهان رواج داشته و فقط به آفریقا و خاورمیانه محدود نبوده است. این عمل در میان بومیان استرالیا، مردمان فینیقیه، هائیتی، اتیوپی، برخی اقوام در آمازون، نقاطی از هند، پاکستان، مالزی، اندونزی و نیز در فیلیپین معمول بوده است. در قرن نوزدهم، در اروپا و آمریکا نیز این عمل صورت میگرفته است؛ بنا به مطالعات، برخی پزشکان به منظور درمان یا برای ممانعت از خودارضائی و همجنسخواهی زنان و حتی برای جلوگیری از بیماریهای روانی نظیر هیستری به کلیتوریدرمی اقدام میکردند (Brown, 1866). به واقع، ختنه زنان و دختران ناپیوسته تا دهه 1970 در آمریکا تداوم داشت.

ختنه کردن دختران پیش از اسلام رواج داشته، با وجود این، اغلب جوامعی که اکنون به این عمل اقدام میکنند مسلمانند و به همین دلیل غالباً اسلام را بانی آن میدانند (Bob 2011). با این حال، تمام اسلامپژوهان با این نگرش موافق نیستند و برخی از ایشان نسبت دادن آن به اسلام را محکوم میکنند. علاوه بر مسلمانان، این عمل در میان مسیحیان، یهودیان، جانباوران یا به اصطلاح آنیمیستها و در بعضی ادیان بومی دیگر نیز معمول است (Bob 2011, Nyangweso 2014) از جمله در اریتره، اتیوپی، مسیحیان قبطی و کاتولیک. در برخی گروههای یهودی مثل بتا اسرائیل و فلاشا نیز ختنه دختران رواج دارد (Favali and Pateman 2003).

چنانکه گفتیم بنا به گزارش یونیسف ختنه دختران در 29 کشور جهان معمول است، این کشورها در آفریقا، آسیا و خاورمیانه و آمریکای شمالی، استرالیا و اروپا واقعاند (UNICEF 2013). هیچ گواهی در دست نیست که این عمل در جنوب آفریقا یا در میان ملل عربزبان شمال آفریقا معمول باشد (Toubia 1995). در نتیجة مهاجرت روزافزون مردم کشورهایی که ختنه دختران در آنجا معمول است به کشورهای دیگر، پای ختنه دختران اکنون به بخشهای دیگر جهان نیز رسیده است، از جمله به استرالیا، کانادا، نیوزلند، ایالات متحد، و برخی کشورهای اروپایی (Boyle 2005). میتوان به میزانی محدودتر ختنه دختران را در کشورهایی چون اندونزی، مالزی، پاکستان، هند، عراق (Isiaka and Yusuff, 2013)و چنانکه این تحقیق نشان خواهد داد در ایران نیز سراغ گرفت. در عراق ختنه دختران در میان کردهای اهل تسنن، برخی جماعتهای عرب و ترکمن معمول است. پژوهشی که برخی گروههای غیردولتی انجام داده‌اند حاکی از آن است که رواج ختنه دختران در میان کردهای عراق بالغ بر60٪ است (Ghareeb and Dougherty, 2004, 226). تحقیقات بعدی که با پا گرفتن کمپینهای محلی و منطقهای برای مبارزه با ختنه دختران در همین منطقه صورت گرفت، رواج آن را کمتر از این میزان میداند. بنا به گزارشی که حکومت خودگران کردستان، یونیسف و گروههای غیردولتیِ محلی ارائه کردهاند میزان ختنه دختران در این منطقه به سرعت رو به کاهش است.

دسترسی به اطلاعات موثق در باره رواج ختنه دختران روز به روز بیشتر میشود. برنامه دی. اچ. اس اطلاعات ملی 6 کشور را در موضوع ختنه دختران جمعآوری کرده است: جمهوری آفریقای مرکزی، ساحل عاج، مصر، اریتره، مالی و سودان. در این کشورها میزان ختنه دخترانی که به سن بلوغ میرسند 43٪ الی 97٪ اعلام شده است. اطلاعات گردآوری شده حاکی ازآن است که میزان ختنه دختران در میان گروههای قومی مختلف متفاوت است. با وجود این، تا همین اواخر آماری از وجود این عمل در ایالات متحد و برخی کشورهای غربی دیگر دردسترس نبود. هم اکنون ایران نیز در فهرست کشورهایی قرار دارد که دختران را ختنه میکنند.

سابقه پژوهش

این مقاله بر اساس پژوهشی به رشته تحریر درآمده که چنانکه گفتیم به وجود ختنه دختران در ایران پرداخته و نقش عوامل دخیل مختلف را در این مسئله بررسی کرده است. پژوهش مورد اشاره حاصل کوشش کامیل احمدی است که در کردستان ایران بدنیا آمد و پرورش یافت ولی در سنین جوانی برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. پس از بازگشت به ایران او دریافت که آئین ختنه کردن دختران در ایران نیز وجود دارد و خانواده درجه اول خود وی نیز متحمل این عمل شدهاند.

پیش از بازگشتن به ایران، احمدی چندین سال در برخی سازمانهای غیردولتی بشردوست فعالیت کرده بود و از اینطریق با پروژهها و اقدامات مختلف یونیسف و سازمان ملل برای مبارزه با ختنه دختران در کشورهایی مثل سومالی، کنیا و سودان آشنا شده بود. در آن زمان هنوز ایران در فهرست کشورهایی که ختنه دختران در آنها رواج دارد قرار نداشت. در سال 2005 او یک پژوهش میدانی در برخی مناطق همجوار آغاز و ضمن جمع آوری داده فیلمی مستند نیز حاوی برخی تصاویر و مصاحبه‌ها تهیه کرد.

اولین و البته تنها مستندی که تا به امروز درباره ختنه دختران در ایران ساخته شده (و اکنون در دسترس عموم قرار دارد) فیلمی است با عنوان «به نام سنت» شامل تصاویر و مصاحبههایی که حین پژوهش میدانی در روستاها و توابع کردنشین مهاباد، برخی روستاهای اطراف استان کردستان و اورامان- منطقهای واقع در کرمانشاه و کردستان -و نیز بخشهایی از استان هرمزگان در جنوب ایران از جمله در جزایری نظیر قشم، هرمز و کیش فیلمبرداری شده است (Ahmady 2006). این مستند علاوه بر مصاحبه با زنان و ختنهکنندگان محلی (بیبیها)، عقاید و باورهای مردان، کارکنان بخشهای درمانی و پزشکی و همچنین روحانیون آن مناطق را نیز گردآوری کرده است.

بر اساس یافتههای مستند در این فیلم معلوم شد که برای بررسی نظاممند مسئله ختنه دختران در ایران به تحقیقات بیشتر نیاز است، خاصه در آن مناطق جغرافیایی که رواج آن زیاد است. بر این اساس یک پروژه علمی-تحقیقاتی گستردة کشوری آغاز شد. برای انجام دادن چنین پژوهش جامعی به منابع محلی نیاز بود. بدینمنظور برنامهای آموزشی ترتیب داده شد برای گروهی از دانشجویان (زن و مرد) پرشور که مشتاق بودند در این برنامه مشارکت داشته باشند و اغلب مصاحبههای میدانی رودررو را به انجام برسانند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههایی مطابق با استاندارد یونیسف استفاده شد.

شواهد گردآوری شده در تحقیق مقدماتی و فیلم مستند حکایت از آن داشت که بعید به نظر میرسد در مناطق شهری دختران را ختنه کنند. بنا بر این توجه پژوهش به روستاها معطوف شد. در ابتدا از میان مناطق جغرافیایی از قبل مشخص شده در شمال، غرب، شرق و جنوب به نحو تصادفی چند روستا انتخاب شد. با وجود این، همچنان که پروژه پیش میرفت روستا به روستا برنامههای آموزشی و آزمایشی جامعتری شکل میگرفت و به انجام میرسید. گروههای تحقیقاتی برای دادهیابی و نمونهبرداری از مناطق مختلف هر استان از روستایی به روستای بعدی میرفتند و بدین ترتیب سرانجام پای آنها به جنوب ایران کشیده شد، یعنی به استان هرمزگان که ختنه کردن دختران در آنجا بیش از سه استان پیشگفته رواج دارد.

مداخله دراورانات کرمانشاه، عکس از @kameelahmady.com

در سرتاسر این تحقیق از نقشهها، راهنمایان محلی، روحانیون و ارتباطات شخصی کمک گرفته شد. این تحقیق در طی 10 سال و به همت گروهی کوچک ولی پرشور و مشتاق صورت گرفت. از آنجا که این پژوهش برنامهای تماموقت نبود در فصلهای مختلف سال پیش میرفت و کار دادهیابی اولیه، کار میدانی و آموزش بین سالهای 1384 تا 1394 در جریان بود. این پژوهش رهیافتها، مراحل، راهبردها، و روشهای مختلفی داشته است، مثلاً بنا به حساسیتها و زبان خاص هر محل چارهای نبود جز آنکه برای آموزش دستیاران جزوههایی متناسب با همان محل تنظیم و توزیع شود.

برای به دید آوردن آسیب های ختنه بر جسم و روان زنان جلسات آگاهسازی برگزار شد که از رهیافتهای مختلف بهره میگرفت و عمدتاً زنان جوان گرداننده آن بودند. حساس کردن مردان به موضوع نیز بخشی از این رهیافتها بود. گروه در مساجد، خانهها و بسیاری اماکن عمومی با مردان وارد بحث میشد تا میزان موفقیت خود را بسنجد. جلسات مختلفی با رهبران اجتماعی و مهمتر از این با روحانیون و زنان و نیز شیوخ محل و منطقه برگزار شد تا رای و حمایت ایشان برای منع و تحریم ختنه دختران جلب گردد و آنها را متقاعد کند که فتاوی محلی در این خصوص صادر کنند. پس از هر مرحله کار میدانی و آموزش رو در رو و جلسات جلب حمایت سال بعد یک یا دو بار به آن روستاها مراجعه شد تا میزان موفقیت و تاثیر برنامههای آزمایشی ارزیابی گردد.

روش تحقیق

از آغاز دهه 1990 دادههای بینالمللی در خصوص ختنه دختران توسط مدل جداگانه دی.اچ.اس از سراسر جهان گردآوری شد. این مدل یک پایگاه اطلاعاتی بسیار غنی شکل داده که به مدد آن تمام کشورها خاصه کشورهای آفریقا را میتوان با هم مقایسه کرد. از آنجا که سازمان ملل، یونیسف یا سازمانهای بینالمللی دیگر رواج ختنه دختران در ایران را هنوز به رسمیت نشناخته بودند، بنا بر این گذاشته شد که این این اولین برنامه جامع گردآوری دادهها در سطح کشوری از مدلی مشابه مدل دی. اچ .اس بهره بگیرد. روشی که در این پژوهش انتخاب شد، بنا به خصلت موضوع روش مشارکتی بود. روش مشارکتی بطور خاص به ثبت نظراتِ خودِ زنان و دختران یعنی جامعه هدف این فرایند گوش میسپرد، چندان که در نهایت دادههای تحقیق بازتابی از دیدگاههای حقیقی و بیغرض خود زنان باشد. تا آنجا که میشد زبان مصاحبهها ساده و دوستانه بود تا ابهام و سوءتفاهمی میان محقق و مصاحبهشونده در کار نباشد. همانطور که پیشتر هم گفته شد این پژوهش طی دورهای ده ساله صورت گرفته، بنابراین روش این تحقیق در طی مسیر تغییراتی به خود دیده و راهبردهای جدیدی اتخاذ کرده است.

در این کار، از پرسشنامههایی نزدیک با استاندارد جهانی «دی. اچ. اس» و «ام. آی. سی. اس» یونیسف برای گردآوری دادهها بهره گرفته شد. ارتباط خوب و استفاده از شبکههای ارتباطی این فرصت را مهیا کرد تا این اقدامات حمایت افراد محلی، برخی رهبران اجتماعی و دینی و نیز شماری از دانشگاهیان را به خود جلب کند از میان افراد محلی نیز عدهای برای همکاری برگزیده شدند، هدف این بود که مطمئن شویم که مقتضیات اخلاق رعایت و محرمانه بودن اطلاعات لحاظ میشود. چنانکه که خانم مِی میگوید مجموعه قواعد اخلاقی: «باید در خلال تحقیق رعایت شوند. این قواعد الزامآورند و بنابراین فارغ از شرایط خاصِ تحقیق باید به آنها وفادار ماند. این قواعد مسئولیتهای محقق را در قبال مردمی که درباره آنها تحقیق میشود متذکر میشوند.» خانم مِی ادامه میدهد که مشارکتکنندگان باید با طیبخاطر بگویند که آیا دانش و اطلاعاتی درباره موضوع تحقیق دارند یا نه (May, 2011). به همین دلیل از مشارکتکنندگان مطلع میپرسیدیم که آیا مایلند درباره این موضوع صحبت کنند یا نه و پیش از شروع تحقیق آنها در جریان نحوه استفاده از اطلاعات و این که اطلاعات به چه کار خواهد آمد قرار میگرفتند. در برخی موارد مصاحبههایی تلفنی هم صورت گرفت و به افراد مصاحبه شونده تضمین داده میشد که موازین اخلاقی رعایت میشود. در مجموع 4000 مصاحبه در استانهای هرمزگان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان انجام شد. به عبارتی در هر استان 1000 مصاحبه با 750 زن و 250 مرد صورت گرفت و برای اولین بار در ایران، در این مطالعه بنا بر این شد که نظرات مردان هم ثبت شود تا نقش آنان نیز در ختنه کردن دختران لحاظ شده باشد.

یافتههای پژوهش

ختنه دختران در ایران پدیدهای جدید نیست، با وجود این در دسترس نبودن اطلاعات در این خصوص عملاً آن را نامرئی میساخت. بعلاوه، دولت ایران نیز تا کنون از اذعان به وجود آن در ایران اکراه داشت و مردم عادی نیز در این باره سکوت اختیار کرده بودند چرا که این مسئله در زمره محرمات یا امور به اصطلاح تابو قرار دارد. این پژوهش مطالعات پیشین موجود در این خصوص را نیز که عموماً در قالب پایاننامههای کارشناسی ارشد و اغلب توسط دختران دانشجوی غیرمحلی صورت گرفته بود به دید آورده است. دادههای این تحقیق بوضوح حکایت از آن دارد که بیشترین میزان ختنه دختران در استان هرمزگان صورت میگیرد، گو اینکه در برخی استانهای دیگر شمال غربی و غرب ایران نیز معمول است. بنا به این تحقیق ختنه کردن دختران عمدتاً در میان اهل تسنن شافعیمذهب معمول است. اکثریت جمعیت استانهای غربی را اهل تسنن شافعیمذهب تشکیل میدهد و استان جنوبی هرمزگان و جزیرههای آن نیز اجتماعات شافعی مذهب بسیاری دارد. نظر به اینکه گروههای قومی و دینی مختلف در این چهار استان پراکندهاند، ترسیم نقشهای دقیق برای نمایش مناطق درگیر ختنه دختران و میزان رواج آن در این مناطق، کاری پرمسئله مینماید. رواج ختنه دختران در ایران بسیار پراکنده و نامتمرکز است و در مناطق مختلف تفاوت چشمگیری دارد، گاه این تفاوت حتی در دو روستای همسایه نیز زیاد است.

اکثر بخشهای این تحقیق در پایان سال 2014 به پایان رسید؛ یک دهه پژوهش در خصوص موضوع ختنه دختران در ایران دستاوردهای زیادی به همراه داشت. میزان واقعی ختنه دختران را امروز میتوان از تعداد نوزادان و خردسالانی که ختنه شدهاند معلوم کرد. نشانه خوبی است که میزان ختنه در میان دختران و زنان 15 تا 29 ساله در قیاس با زنان 30 تا 49 ساله تقریباً 30٪ کمتر است و ظاهراً در میان دختران زیر 10 سال کمتر از 8٪ رواج دارد. این نکات ما را به این نتیجه میرساند که میزان ختنه دختران طی چند دهة گذشته با آهنگی یکنواخت کاهش یافته است. مصاحبه با زنان و مردان 15 تا 49 ساله نشان میدهد که 38٪ آنان هنوز به نام دین، سنت و فرهنگ از این عمل حمایت میکند. این میزان بوضوح نشان میدهد که مداخلههای مستقیم و برنامههای آگاهسازی عمومی برای تغییر این دیدگاهها به نحو عاجل ضرورت دارد.

اگرچه پیداست که دختران نسل جوانتر از ختنه دختران کمتر حمایت میکنند و میزان این عمل طی 10 سال گذشته سال به سال کاهش یافته است، دشوار بتوان گفت که بطور کلی ختنه دختران در ایران سیری نزولی شتابان دارد. عوامل مهم موثر در این سیر نزولی عبارتند از آشنا شدن با جهان مدرن، دسترسی بهتر به آموزش و پرورش، بیتمایلی نسل جوانتر به دین، دسترسی بیشتر به رسانهها بعضاً به سبب تاثیر فناوری، و نیز مهاجرت از روستا به شهر (شمار زیادی از روستائیان در شهرهای اطراف خانه دوم دارند). علاوه بر اینها، گاهی بیبیهای مسن نمیتوانند برای ختنه کردن به اطراف مسافرت کنند و در ضمن نسل جوانتری هم جای ایشان را نگرفته است.

در انجام این تحقیق از فنون تحقیقاتی مختلف استفاده شده است (در مصاحبهها هم از پرسشهایی باز استفاده شده است و هم از پرسشهایی بسته). دادهها نیز به مدد ترکیبی از روشهای کمی و کیفی به دست آمدهاند، چرا که هر یک از این روشها به تنهایی نمیتوانستند تصویر دقیقی از شرایط واقعی ارائه دهند. همچنین در تلاش برای ارزیابی تاثیر یک مداخله ساده در جهت بهبود، معلوم شد که این امر روالهای پیچیدهای دارد که با یک روش ارزیابی قابل اندازهگیری نیست. روشهای ترکیبی از طریق ترکیب دادههای آشکار و پنهان حاصل از روشهای کیفی و نیز اطلاعات آماری حاصل از روشهای کمی تحلیلی جامع از مساله بدست میدهد(Bamberger 2000 .

گروه برای دانستن این که آیا در مناطق دیگر ایران نیز ختنه دختران معمول است، در خلال انجام فعالیت دادهیابی و میدانی در پی شواهدی دال بر وجود ختنه دختران در استانهای دیگر هم بود، یعنی در استانهایی نظیر ایلام، لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، گلستان، خراسان شمالی و جنوبی و رضوی، گیلان و برخی مناطق مرکزی ایران مثل یزد، سمنان و فارس. تحقیقات نشان داد که گرچه در برخی از این استانها گروههای سُنی مذهب وجود دارد، نزد آنها نشانی از ختنه دختران نمیتوان جست. این تحقیق همچنین موید آن است که در سیستان و بلوچستان نیز که بخش زیادی از جمعیت آن را مسلمانان سنی حنفیمذهب (مکتب حنفی یکی از چهار مکتب فقهی سنی است که بیشترین پیروان را دارد) تشکیل میدهند، اثری از ختنه دختران نیست، و به همین ترتیب در میان کردهای تبعیدی خراسان و ترکمنهای حنفی گلستان، یا در میان جمعیتهای کوچک ترکهای شافعیمذهب در اردبیل و آذربایجان. جالب اینکه در مناطق سنینشین منطقه لارستان در استان فارس در مرز هرمزگان هم نشانی از ختنه دختران نبود. این را هم باید اضافه کرد که در استان هرمزگان مناطقی سنینشین، مثل بستک و بسیاری روستاهای دیگر، وجود دارد که در آنجا ختنه دختران نسبت به مناطق جنوبیتر و جزایر این استان کمتر رواج دارد.

 

در استان خوزستان و بوشهر اثری از ختنه دختران نه در میان لرهای اهل تشیع دیده شد و نه در میان عربهای اهل تسنن، گو اینکه در نواحی جنوبی خوزستان شواهدی دال بر وجود ختنه در میان زنان مسن دیده شد. در استانهای لرستان و چهارمحال بختیاری نیز اثری از ختنه مشاهده نشد. ختنه زنان در میان گروه زنان 50 ساله یا بیشتر در میان کردهای شیعه ایلام و تنها در چند روستای شهر مهران در مجاورت استان کرمانشاه دیده شد. پژوهش ما حاکی از آن است که اکنون دختر کم سن و سال ختنه شدهای در آن مناطق نیست و به نظر میرسد که سنت ختنه کردن دختران در میان بخش اعظم گروههای کرد شیعه، هم در ایلام و هم در کرمانشاه، منسوخ شده باشد.

روند نزولی ختنه دختران در ایران

در برخی مناطق سنت ختنه دختران بسیار مشهود است و در برخی مناطق (حتی در میان روستاهای همجوار) چنین نیست. میزان ختنه دختران از دو یا سه نسل قبل کاهش یافته است. گذر زمان و زندگی مدرن، فوت بیبیهای قدیم و جایگرین نشدن آنها، بیرغبتی دختران نسل جوان به ختنه شدن، آموزش و پرورش، تاثیر رسانهها و تا حدی حمایت روحانیون از عوامل مهم این کاهش بودهاند. طی یک دهه پژوهش، معلوم شد که میزان ختنه دختران هر سال کاهش مییابد، هم به دلایل فوق و هم بر اثر آموزشها و کمپینهای آگاهسازی همین پروژه.

نمودار زیر کاهش ختنه دختران را طی شش سال گذشته در هرمزگان، آذزبایجان غربی، کرمانشاه و کردستان به نمایش میگذارد.

همانطور که پیشتر هم ذکر شد، میزان ختنه دختران در جهان روند نزولی دارد؛ این مساله در خصوص جریانهای پنهان در ایران نیز صادق است. از آن جهت این موارد را «جریانهای پنهان» میخوانیم که دنیا تقریباً اطلاعی ندارد که در استانهای مذکور ایران این عمل صورت میگیرد. در خود ایران افراد کمی که همگی آنها هم به مناطق درگیر این عمل تعلق دارند از وقوع این عمل در داخل کشور مطلعاند. این نمودار نشاندهنده تغییری با شتاب کم طی شش سال است که آغاز آن سال 1388 در استان آذربایجان غربی است. در طی سال 1389، تاثیر موج تغییر بر استانهای کردستان و کرمانشاه نیز مشهود شد و میشد دید که میزان انجام این عمل کاهش یافته است. در استان هرمزگان، جایی که ختنهی دختران بشدت شایع است، حتی تا پایان سال 1393 میزان انجام در برخی از روستاها این عمل بیش از 60% بوده است. در حالی که در همان مقطع میزان رواج این عمل در در برخی از روستاها آذربایجان غربی 21%، کرمانشاه 18% و کردستان 16% بود. در نمودار به وضوح مشخص است که فرآیند دگرگونی آغاز شده و مناطقی که دختران را ختنه میکردند به تغییرات واکنش نشان داده و پذیرای تغییر بودهاند.

شکنندگی و ضعف قوانین ناظر به حقوق بشر در ایران

از آنجا که عمل ختنه دختران قرنها قدمت دارد و عمیقاً در فرهنگ و هنجارهای جامعه ریشه دوانده تصویب قوانینی که ختنه دختران را جرم بداند یا حتی افزودن تبصرههایی به قوانین کیفری موجود برای منع این عمل کاری است که سخت به ثمر میرسد. از آنجا که در خاورمیانه ختنه دختران موضوعی است که در زمره محرمات یا امور به اصطلاح تابو قرار دارد و به طور رسمی به وجود این عمل اذعان نمیشود، تصویب و اجرای قانون علیه چیزی که وجود آن به رسمیت شناخته نمیشود موضوعیت ندارد. با این همه، برخی دولتها علیه ختنه دختران اقداماتی صورت دادهاند. مثلاً، عراق برای مقابله با ختنه دختران قانونی به تصویب رسانده که بطور خاص ناظر به جنوب کردستان عراق است ولی هنوز مانده تا بطور کامل به اجرا در آید. در مصر نیز میزان ختنه دختران بسیار زیاد است و اقدامات اندکی علیه عاملان آن صورت گرفته است. با وجود این، جنبش موسوم به «بهار عربی» فرصتهایی پدید آورده که ختنه دختران را بیشتر در معرض دید عموم قرار میدهد. در ایران به دلیل فقدان حمایت دولتی و فقدان گروههای غیردولتی سازمان یافته مبارزه با ختنه دختران از این هم دشوارتر است. راست اینکه، ایران تا کنون از امضای کنوانسیون حذف تمام اشکال تبعیض علیه زنان سرباز زده است. در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، مجلس در حمایت از پیوستن به این کنوانسیون لایحهای تصویب کرد، ولی شورای نگهبان به دلیل مغایرت با اصول اسلامی آن را رد کرد.

در قوانین موجود ایران مصرحاً ذکری از ختنه دختران نیست و بنابراین میتوان گفت حقوق ایران از زنان در برابر ختنه شدن حمایت نمیکند. با این همه، ایران قوانینی دارد که به نظر میرسد میتوان براساس آنها مثله کردن بدن را قانوناً تحت پیگرد قرار داد و مجازات کرد، از جمله منشورهای حقوق و مسئولیتهای زنان ناظر به حق حیات، تمامیت بدنی، حمایت از زنان در برابر قربانی شدن، حق سلامت ذهنی و جسمانی و حمایت از زنان در برابر خشونتهای خانوادگی. ولی از آنجا که اکثر این قوانین جسته گریخته اجرا میشوند، دشوار بتوان مواردی یافت که دعاوی قربانیان ختنه در دادگاه به نتیجه رسیده باشد. این بدین معناست که ختنه کردن دختران در خانهها و به دست قابلهها و ختانها صورت میگیرد نه پزشکان و متخصصان (Alawi and Schwartz 2015). فقدان اطلاعات در خصوص ختنه دختران در ایران و انکار آن از جانب دولت کار را برای جلب توجه وزارتخانههای مربوطه جهت رسیدگی به این مسئله دشوار میکند.

ايران برخي قوانين كلي در خصوص منع مثله كردن در قوانين كيفري خود گنجانده است. بنا به مواد 479 و 663 قانون مجازات اسلامی وقتی آلت تناسلی زنان قطع میشود میتوان تقاضای قصاص کرد(ARC 2013, Kelly and Breslin 2010). شخص قطع عضوشده همچنین میتواند به قانون جامع حمایت از حقوق معلولین مصوب سال 1383، و نیز کنوانسیون جهانی حقوق معلولان که در سال 1386 امضا شد استناد کند(CRC). بعلاوه، ایران کنوانسیون حقوق کودکان را نیز امضا کرده است(CRC). بند دوم ماده دو این کنوانسیون میگوید که «كشورهاي‌ طرف‌ كنوانسيون‌ باید تمام‌ اقدامات‌ لازم‌ را جهت‌ تضمين‌ حمايت‌ از كودك‌ در برابر تمام‌ اشكال‌ تبعيض و تنبیه بر اساس‌ موقعيت‌، فعاليت، ابراز عقيده‌ و يا عقايد والدين‌، قيم‌ قانوني‌ و يا اعضاي‌ خانواده‌ كودك‌ به‌ عمل‌ آورند». به همین ترتیب، ماده 24 این کنوانسیون بر سلامت کودکان تاکید میکند، سلامتی که ختنه دختران ان را نقض میکند.

عوامل دخیل اصلی

عمل ختنه دختران در اصل برای کنترل وفاداری زنان شکل گرفت، به خصوص در زمانی که مردها مجبورند مدتی طولانی از خانه دور باشند. از نظر سلام و د وال این مساله با وجهه و مقبولیت اجتماعی زنان در اجتماعات و جوامعشان مرتبط است. با اینکه اغلب مواقع خود دولتها حقوق شهروندان را نقض میکنند، احقاق بسیاری از حقوق بشر بدون حمایت دولتها ممکن نیست. با وجود این، چنانکه رواج ختنه دختران در ایران و مصر نشان میدهد حتی زمانی که دولت سعی میکند کاری در این خصوص انجام دهد، غالباً هنجارها و فرهنگ مردسالارانه پیروز از میدان به در میآیند، علیالخصوص وقتی پای حقوق زنان و کودکان در میان باشد. به رغم اقدامات دولت برای جلوگیری از ختنه کردن دختران و به رغم فتاوی بسیاری که دال بر منع این عمل در اسلام وجود دارد، ختنه کردن دختران همچنان رونق دارد (Abiad 2008). نظام و ساختار سیاسی نیز به اندازه بر مردسالاری مسئول این امر است. ختنه دختران بدون دخالت مستقیم مردان انجام میگیرد. با وجود این، تحقیقات نشان داده که برخی مردان در مناطق کردنشین و جنوب ایران از آن اطلاع دارند.

به نظر میرسد «بیارتباطی» مردان به این عمل در مورد دیگر «مسائل زنان» نیز صدق میکند. بسیاری مطالعات حاکی از آنند که مردها اطلاعی از بهداشت و سلامت باروری زنان ندارند؛ در بسیاری از جوامع مورد مطالعه ما این مساله موضوعی زنانه یا محرمانه تلقی میشد و مردان در این زمینه دخالتی نداشتند (Momoh 2005). ولی این امکان هست که موعظه روحانیون و ائمهی جماعتی که از فواید مختلف ختنه دختران میگویند و در باره سفارش به انجام آن در دین وعظ میکنند، بر مردان موثر باشد. توجه به نگرش برخی از زنانی که خود متحمل ختنه شدهاند نیز جالب است. از نظر آنان، زنانی که ختنه نشدهاند «زن کامل» نیستند. آنها ختنه دختران را عملی الزامی میدانند که باید انجام شود تا برای دختران و زنان شأن و منزلت به ارمغان بیاورد و عفت و پاکدامنی آنها حفظ شود (Kelly and Breslin 2010). این زنان در مساله ختنه دختران چون و چرا نمیکنند، چون آن را سنتی دیرین میدانند. نکته اصلی اینجا این است که ختنه دختران اغلب در سنین خیلی کم انجام میشود و قربانیان خردسالتر از آنند که در این مورد نظری داشته باشند. تا زمانی که زنان دختران خود را به تیغ ختنه میسپارند و این عمل را برای ازدواج ضروری قلمداد میکند سنت ختنه همچنان رواج خواهد داشت. اگر چه ختنه دختران عملی است که در حوزه زنانه اتفاق میافتد، نمیتوان نقش مردان را در این میان نادیده گرفت. برخی مردان پشت نقاب دین پنهان میشوند و هر تلاشی برای خاتمه دادن به ختنه دختران را دسیسه غرب برای ترویج بیبندوباری زنان میانگارند. علاوه بر این، ختنه ممکن است دهانه مهبل را تنگتر کند و لذت جنسی بیشتری به مردان بدهد؛ در اغلب جوامع محافظهکار که این عمل در آنها معمول است مردان از ازدواج با دختران ختنه نشده سرباز میزنند. برخی مردان ایرانی در نواحیای که این عمل در آنها رواج دارد بر این اعتقادند که ختنه غریزه جنسی دختران را مهار خواهد کرد و میگویند که جامعه آنها به نسبت جوامع شیعی فارسها یا ترکها بسیار پاکتر است و مشکلات اخلاقی کمتری دارد. استدلال متدوال میان مردان سنی مذهب مناطق مورد مطالعه این بود که اگر زنان را ختنه نکنند نمیتوانند آنها را کنترل کنند، و این نیز منجر به رفتارهایی میشود شبیه رفتار زنان شیعه یا زنان فیلمها و برنامههای تلویزیونی که اساسشان روابط جنسی است.

روحانی مخالف ختنه. روستای گامبرون در هرمزگان

عکس از @kameelahmady.com

در طی مطالعات این تحقیق برخی از مردان این مطلب را با ما در میان میگذاشتند که با زنان ختنه نشده در دیگر نقاط ایران رابطه جنسی داشته اند. آنها معتقد بودند آلت تناسلی زنان ختنه شده خیلی نرمتر، کوچکتر و برای مردان لذتبخشتر است؛ با وجود این مدعی بودند که زنان ختنه نشده در تحریک کردن مردان قبل از عمل جنسی یا به اصطلاح در پیشنوازی بهتر عمل میکنند. عده کمی از مردانی که با آنها مصاحبه کردیم اطلاعی از رسم ختنه نداشتند یا نمیدانستند که همسرانشان ختنه شدهاند یا نه. جالب است که وقتی در مورد خطرات ختنه دختران و تاثیرات منفی آن بر لذت جنسی با آنها صحبت شد (مثلاً اینکه زنان ختنه شده نمیتوانند از همخوابگی با شوهرانشان لذت ببرند چون بخشی از کلیتوریس یا تمام کلیتوریس آنها بریده شده و در نتیجه نمیتوانند کاملاً تحریک شوند) اغلب اذعان کردند که متوجه این مساله شده اند و میگفتند که زنانشان «شور جنسی» نداشته اند یا به اصطلاح گرم نبوده اند و «نمیتوانستند به شوهرانشان لذت بدهند». برخی مردان اعتراف میکردند که برای ارضای میل جنسی خود شرکای جنسی دیگری برگزیده اند و یا زن جوانتر دیگری را نیز به عقد خود درآوردهاند. با اطلاعات جدیدی که در مورد ختنه دختران به ایشان داده شد، وقتی از آنها پرسیده شد حالا که میدانید ختنه دختران شور جنسی زنان را کم میکند و بدین ترتیب رابطه جنسی را برای مردان نیز بیلذت میکند آیا هنوز هم حاضرید دختران خود را ختنه کنید و آیا میپذیرید که دخترانتان هم همین عذاب را متحمل شوند و حتی شاید مثل زنان شما قربانی خیانت شوهران خویش گردند نمیتوانستند جوابی بدهند و روی برمیگرداندند.

مسیر پیش رو: پیشنهادها

یافتههای این تحقیق حکایت از آن دارد که نقش دولت در مبارزه با ختنه دختران بسیار اساسی است. اینکه دولت ایران ختنه کردن دختران را مصداقی از نقض حقوق زنان بداند، موجب میشود گروههای مردم نه تنها آن را عملی آسیبزا و اخلاقاً مردود بشمرند، بلکه قانوناً نیز آن را جرم قلمداد کند. اگر دولت به وجود ختنه دختران اذعان کند، گام بعدی عبارت است از طراحی یک برنامه کاری موثر. دولت برای برخورد با ختنه دختران باید رهیافتی حقوق محور اتخاذ کنند. اقدام ضروری در این راه ترتیب دادن مناظرات و گفتگوهای سیاسی برای هماهنگسازی هرگونه برنامه اجرایی با تعهدات جهانی حقوق بشر است. بهتر است که دولت با تفویض برخی مسئولیتها و نیز اختیارات نظارتی به سازمانهای ملی و بینالمللی مقدمات تلاش برای خاتمه دادن به ختنه دختران را فراهم کند. همکاری با کشورهای دیگری که ختنه دختران در آنها معمول است ولی سیر نزولی دارد در این راه به دولت کمک خواهد کرد.

دولت باید سخت تلاش کند تا اطمینان حاصل شود که به منظور حمایت از دختران و نشر اطلاعات در خصوص ختنه دختران ملاکهای مبارزه با این عمل در برنامههای آموزش و پرورش عمومی و سلامت و بهداشت ملی گنجانده شده است. همچنین ضرورت دارد که دولت معاهدات بین المللی فعلی ناظر به حقوق بنیادین زنان و کوکان را امضا کند، معاهداتی مثل کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان؛ کنوانسیون حقوق کودکان؛ میثاق بینالمللی حقوق سیاسی و شهروندی؛ میثاق بینالمللی حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی؛ منشور بنجول و دیگر کنوانسیونهای اروپایی و آمریکایی (Rahman and Toubia, 2000). امضای این معاهدات اولین گام در راه تغییرات اجتماعی است، گام بعدی بازنگری در قوانین ملی برای همساز کردن آنها با این معاهدات است. باید در خصوص ختنه دختران قوانینی جدید وضع شود و مقرراتی نیز برای اجرای موثر آنها در جهت حفاظت از قوانین پایهای قوانین مصوب. همراه شدن اقدامات دولتی با فعالیتهای مردمی میتواند ضامن خاتمه یافتن ختنه دختران در ایران باشد؛ حمایت مسئولان دولتی از تلاشهای منطقهای مایه دلگرمی فعالان برای ادامه دادن این راه خواهد بود. بعلاوه، دولت باید به چهار استان هرمزگان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان توجه خاص داشته باشد. برای این چهار استان باید برنامه اجرایی ویژهای تدارک دید که همکاری الزامی مراجع و مقامات استانی در آن لحاظ شده باشد.

وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، و نهادها و سازمانهای مسئول خدمات اجتماعی کشور از جمله سازمان بهزیستی باید برای اجتماعاتی که به شهرها دسترسی ندارند یا دسترسی محدود دارند، منابع ویژه تدارک ببینند. در این خصوص فعالیت خدمات بهدشتی باید عمدتاً معطوف باشد به درمان زنان و دخترانی که ختنه میشوند؛ ایجاد شغل جایگزین برای بیبیها همراه با آموزش آنها؛ و آگاه کردن مردم از مضرات این عمل. مسئولان ارائه خدمات اجتماعی باید به مدد گروههای سیار در میان گروههای عامل ختنه دختران جلسات آموزشی و نشستهای رو در رو برگزار کنند و برای همگان از جمله روحانیون کمپینهای آگاهسازی بر پا گردانند. بخش آموزش باید برای ارتباط با کودکان به کودکستانها و مدارس دسترسی داشته باشد تا بتواند اطلاعات مربوط به بهداشت و سلامت را در اختیارشان قرار دهد و همچنین دختران ختنهشده و والدین آنها را شناسایی کند.

حمایت دولت در این راه ضروری است ولی اجرای قوانین در مناطق کردنشین و جنوبی که در آنها روحانیون و مردان و زنان متنفذ میتوانند به نام دین و فرهنگ نقشی محرک ایفا کنند، شهامت بسیار میطلبد. رهبران دینی در تداوم بخشیدن به ختنه دختران از جمله عوامل بسیار تاثیرگذارند. بنابراین باید آنها را متقاعد کرد که ختنه دختران را ممنوع اعلام کنند و بدینوسیله جوامع خود را در مبارزه برای خاتمه دادن به ختنه دختران یاری نمایند. مداخلههای آزمایشی برای رهبران دینی بستری فراهم آورده تا علیه این مناسک سخن بگویند. اینگونه مداخلهها باید تداوم داشته باشند تا روحانیون از طریق مذاکره مجاب شوند که به صراحت بگویند ختنه دختران هیچ پایه و اساسی در دین ندارد. این عمل میتواند در قالب یک کمپین رسمی صورت گیرد تا این اقدامات به درستی اجرا و برسمیت شناخته شوند.

ظرفیتسازی گروههای ارائهدهنده خدمات بهداشتی نیز بسیار اساسی است، به نحوی که این گروهها به زنانی که خود پیشقدم نشدهاند و درگیری بیشتری با ختنه دارند دسترسی داشته باشند. مسائل مربوط به ختنه برای زنان با شرم و خجالت همراه است و به همین دلیل تمایل دارند مطلب را پنهان کنند. در نتیجه پزشکان نیز قادر به تشخیص و درمان آن نیستند. به همین دلیل، به کادری آموزشدیده از متخصصان بهداشت و سلامت نیاز است که بتوانند مشکلات را تشخیص و مشاورهها و توصیههای درمانی ارائه دهند. در مداخلههای آزمایشی ما، این کار را یک گروه خدمات بهداشتی سیار انجام میداد. مداخلههایی از این دست مستحق تکرار و سرمایهگذاری مناسب است. دولت همچنین باید شرایط را طوری فراهم کند که سیاستهای بهداشت و سلامت تناسلی شامل حال زنان زخمخورده از ختنه نیز بشود.

زنان و دختران ختنهشده نسبت به کسانی که ختنه نشدهاند بیشتر مستعد مشکلات روانی قرار هستند؛ شدت این مشکلات روانی به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله به میزان و شدت بریدن عضو تناسلی، زمینههای فرهنگی و مانند اینها. ضروری است که به جنبههای روانی و آسیبزای ختنه دختران نیز پرداخته شود. بازشناسی ختنه دختران بهعنوان عملی ناقض حقوق زنان و کودکان از سوی دولت و دیگر مقامات رسمی، کمک بزرگی برای رسیدگی به این مسائل است. باید برای متخصصان امور پزشکی، مشاوران و مددکاران جوانان برنامههای آموزشی ترتیب داد تا اهمیت و جدیت مساله را درک کنند و بتوانند با اسلوبی دقیق و بدون هیچگونه پیشداوری به عواقب روانی ختنه دختران رسیدگی کنند.

مدت زمانی است که برای جبران برخی از آسیبهای وارده به زنان و دختران ختنه شده جراحی ترمیمی بوجود آمده است. طی این عمل محل زخم را میگشایند و به عصبهای بافت قبلی بافتی جدید پیوند میزنند (Foldès, Cuzin, and Andro 2012). پیشنهاد میشود که دولت از طریق اقدامات مناسب این روش درمانی را در ایران معرفی کند و بکار بندد. این روش باید تحت پوشش بیمه درمانی دولتی قرار بگیرد تا قربانیان فقیر و مستضعف نیز بتوانند از آن بهرهمند گردند.

رسانههای محلی همدل میتوانند ماجرای ختنه دختران را بالکل تغییر دهند. در مداخلههای آزمایشی نیز از رسانهها بهعنوان وسیلهای مهم برای مبارزه با ختنه دختران استفاده شد. پرداختن رسانهها به مبارزات محلی علیه ختنه دختران بسیار مفید است، مثلاً رسانههای اینترنتی میتوانند مصاحبههایی با روحانیون یا متخصصان پزشکی در مورد آثار و عواقب این عمل ترتیب دهند.

بعد از آماده سازی بستر به کادری آموزش دیده از جوانان نیاز است تا با استفاده از قدرت شبکههای اجتماعی، مشارکتی موثر در این بحث داشته باشند. رسانههای چاپی سنتی را باید به پرداختن به مساله ختنه دختران تشویق کرد؛ در این راه دولت میتواند فضایی مناسب برای نویسندگان فراهم آورد تا بدون ترس از عواقب آن به بحث در این خصوص بپردازند. برای خاتمه دادن به ختنه دختران پوششدهی رسانهای مناسب بسیار ضروری است. باید در درون خود این رسانهها نیز ظرفیتسازی شود تا اطمینان حاصل گردد که نگارندگان در نگارش مطالب خود به مسائل فرهنگی حساس هستند.

تا کنون ایران فاقد یک برنامه تحقیقاتی ملی جامع برای پیگیری مسئله ختنه دختران بوده است. برای شکلدهی و تسهیل مداخلههای فعالان این میدان به سرمایهگذاریهای جدید نیاز است. تحقیقات سرمایهگذاریشده باید منظری اتخاذ کنند که مسائل حقوق بشری و جنسیتی در آن لحاظ شده باشد. تنظیم یک گزارش ملی در خصوص ختنه دختران که با همکاری ارگانهای مسئول خدمات اجتماعی و مراقبتهای پزشکی انجام شده باشد، ابزاری موثر برای به دید آوردن این مساله است.

علاوه بر اهمیت قانون و قانونگذاری در این خصوص، پیشنهاد این تحقیق برای مناطقی که ختنه دختران در میان آنها رواج دارد اتخاذ رهیافتی مشارکتی است. برای مواجهه با زنان و دخترانی که ختنه شدهاند، لازم است که در مداخلههای فعالان حساسیتهای فرهنگی مدنظر قرار گیرد و به همین دلیل، همکاری با اهالی این جوامع بخشی مهم از تلاش برای ممانعت از ختنه کردن دختران است. کمک خواستن از افراد بانفوذ و رهبران جامعه، که حتی شامل مردان نیز میشود، و حمایت از فعالیتهای دروناجتماعی به منظور تغییر هنجارهای اجتماعی همواره تغییرات پایدار به دنبال دارد (de Souza and communication, 2007; Shrestha et al., 2014). علاوه بر اینها مشارکت فعالان زن جوان در ممانعت از مناسکی که هم قربانیان اصلی و هم قربانیکنندگان آن خود زنان هستند، بسیار مهم است.

ظرفیت سازمانهای غیردولتی (NGO) و سازمانهای متکی به جوامع محلی (CBO) باید افزایش یابد تا این گروهها بتوانند نقش خود را به عنوان عامل تغییر به نحو موثر ایفا کنند. برای تشکیل سازمانهای محلی باید بودجه بینالمللی تخصیص یابد و دولت نیز باید برای مذاکره با آژانسهای سازمان ملل پیشقدم شود. بعلاوه شعبههای UNICEF و UNFPA مستقر در ایران، میتوانند به سازمانهای محلی در جهت آگاه شدن از تمامی جوانب ختنه دختران کمک کنند. سازمان ملل دانش و تخصص لازم برای مقابله با ختنه دختران را دارد، چرا که در اکثر کشورهای عامل ختنه دختران در راستای امحای این عمل فعال است. ضرورت این امر از آنجاست که این سازمانهای محلی هستند که به این جوامع دسترسی دارند و در میان آنها فعالیت میکنند، بنابراین آنها باید با یک گروه مجرب و ماهر در جهت تحقق این آرمان همکاری کنند.

آنچه پرداختن به این مسئله را در ایران بغرنج میکند این است که مذهب رسمی ایران شیعه است و ختنه کردن دختران در میان اجتماعات سنی معمول است. غالباً میان دولت و مناطق سنینشین اعتماد چندانی وجود ندارد. گزارشها و یافتههای تمامی فعالیتهای سازمانهای مدنی یا سازمانهای غیردولتی، به همراه پیشنهادات و توصیههایشان، مستقیماً تحویل دولت داده میشوند. بنابراین نقش دولت در این مسائل بسیار تعیینکننده است. فقدان همکاری و اعتماد مانعی عظیم بر سر راه تشکیل کمپین مبارزه با ختنه دختران است. فعالان اجتماعی و مسئولان دولتی موظفاند این تفاوتها را مشخص و با یکدیگر همکاری کنند. دولت باید در پی راههایی باشد تا اعتماد و اطمینان جوامع سنی را جلب کند و بدین اعتبار آنها نیز متقابلاً اقدامات دولت را برای خاتمه دادن به ختنه دختران ارج نهند.

دولت ایران شماری از معاهدات و کنوانسیونهای بینالمللی را امضا کرده و این امر در برابر نهادهای بینالمللی تعهدات و مسئولیتهایی را در قبال مردم ایران بوجود میآورد. یک دلیل برای انکار وجود ختنه دختران در ایران از جانب دولت میتواند این باشد که میخواهد مورد بازخواست سازمان ملل و دیدهبانهای حقوق بشر آن در این زمینه قرار نگیرد. این پژوهش معضل بحرانی ختنه دختران را جلوی دید میآورد و از دولت ایران میخواهد به وجود آن در ایران اذعان کند. این فرایند هم اکنون با ارئه این پژوهش در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژوئن 2015 در ژنو آغاز شده است.

منابع

Abiad, Nisrine. 2008. Sharia, Muslim states and international human rights treaty obligations: a comparative study: BIICL.

Ahmady, Kameel. 2006. “FGM in Iran.”

Alawi, Irfan, and Stephen Schwartz. 2015. “Title.” APril 18. 

ARC, AUstralian Red Cross. 2013. “Iran COI Compilation.” Accessed April 8.

Bamberger, Michael. 2000. Integrating quantitative and qualitative research in development projects: World Bank Publications.

Bob, Clifford. 2011. The international struggle for new human rights: University of Pennsylvania Press.

Boyle, Elizabeth Heger. 2005. Female genital cutting: Cultural conflict in the global community: JHU Press.

Brown, Isaac Baker. 1866. On the curability of certain forms of insanity, epilepsy, catalepsy, and hysteria in females: Robert Hardwicke.

de Souza, R.T., and Purdue University. Communication. 2007. NGOs and Empowerment: Creating Communicative Spaces in the Realm of HIV/AIDS in India: Purdue University.

EndFGM. 2012. campaign, End FGM European campaign run by Amnesty International. Retrieved.

Favali, L., and R. Pateman. 2003. Blood, Land, and Sex: Legal and Political Pluralism in Eritrea: Indiana University Press.

Foldès, Pierre, Béatrice Cuzin, and Armelle Andro. 2012. “Reconstructive surgery after female genital mutilation: a prospective cohort study.” The Lancet 380 (9837):134-141.

Ghareeb, Edmund A, and Beth Dougherty. 2004. Historical dictionary of Iraq: Scarecrow Press.

Guiora, A. 2013. Freedom from Religion: Rights and National Security: Oxford University Press, USA.

Harris-Short, S. 2013. Aboriginal Child Welfare, Self-Government and the Rights of Indigenous Children: Protecting the Vulnerable Under International Law: Ashgate Publishing Limited.

Isiaka, B Tajudeen, and S Olabisi Yusuff. 2013. “Perception of Women on Female Genital Mutilations and implications for health communications in Lagos State, Nigeria.” American Academic & Scholarly Research Journal 5 (1):8.

Kelly, S., and J. Breslin. 2010. Women’s Rights in the Middle East and North Africa: Progress Amid Resistance: Rowman & Littlefield Publishers.

Lightfoot-Klein, Hanny. 1983. “Pharaonic circumcision of females in the Sudan.” Medicine and law 2 (4):353.

May, Tim. 2011. Social research: Issues, methods and process: McGraw-Hill Education (UK).

Momoh, C. 2005. Female Genital Mutilation: Radcliffe Pub.

Nyangweso, M. 2014. Female Genital Cutting in Industrialized Countries: Mutilation or Cultural Tradition?: ABC-CLIO.

Rahman, Anika, and Nahid Toubia. 2000. Female genital mutilation: A practical guide to worldwide laws & policies: Zed Books.

Shrestha, K.K., H.R. Ojha, P. McManus, A. Rubbo, and K.K. Dhote. 2014. Inclusive Urbanization: Rethinking Policy, Practice and Research in the Age of Climate Change: Taylor & Francis.

Slack, Alison T. 1988. “Female circumcision: A critical appraisal.” Human Rights Quarterly:437-486.

Tankwala, S. 2014. ARAB SPRING WOMEN’S NIGHTMARE: LULU Press.

Toubia, Nahid. 1995. “Female genital mutilation: a call for global action.”

UNICEF. 2013. “Female Genital Mutilation/Cutting: A statistical overview and exploration of the dynamics of change.” New York: UNICEF.

UNICEF. 2014. “Female Genital Mutilation & Cutting.” Last Modified Feb 2015 Accessed April 6.

 

پی نوشت:

  1. – گاه تداول تعبیر «ختنه فرعونی» در گفتار مردم را گواهی بر این مدعا میگیرند.

 دانلود PDF

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از کوکی‌ها استفاده می‌کند تا تجربه بهتری از مرور را به شما ارائه دهد. با مرور این وب سایت، با استفاده ما از کوکی ها موافقت می‌کنید.