کامیل احمدی
چکیده
جنسیت یکی از مهمترین ابعاد زندگی انسان است که شامل هویتها و نقشهای جنسی، گرایشهای جنسی، شهوت، لذت، صمیمیت، و تولیدمثل میشود. جنسیت در افکار، رؤیاپردازیها، امیال، باورها، دیدگاهها، ارزشها، رفتارها، رویهها، نقشها، و روابط افراد، خود را نشان میدهد. در حالی که جنسیت میتواند این ابعاد را دربربگیرد، همۀ آنها همواره تجربه یا ابراز نمیشوند.
جنسیت تحت تأثیر تعاملات زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، حقوقی، تاریخی، مذهبی، و عوامل معنوی قرار دارد.
این اولین پژوهشی است که دربارۀ دگرباشان در ایران صورت گرفته است و به متون موجود دربارۀ دگرباشان با تمرکز بر جغرافیای محلّ سکونت این گروه بُعدی ویژه و متمایز میبخشد.
این پژوهش برگرفته از کتاب شهر ممنوعه می باشد و از روش تلفیقی رویکردهای پدیدارشناسانه، هرمنوتیکی، پسامدرن، و روانشناختی بهره برده است تا روشی نظری را بهوجود آورد که برای پژوهش دربارۀ تجربۀ دگرباشی مناسب باشد و در عین حال، شهود و احساسات خود پژوهشگر را نیز در تعیین معیار تأیید مطالعه برای حفظ «عینیت» دربرگیرد.
این مطالعه بسیار پیچیده است، چراکه فراتر از نگاهی کلی و ساده به گرایش جنسی و افکار مربوط به جنسیت، به حوزۀ زندگی خصوصی و عمومی افراد ورود کرده است. برای اولین بار، این تحقیق بر مصاحبههای عمیق با حدود 300 نفر از دگرباشان ــ که60 درصد آنان مرد و 40 درصد زن بودند ــ در سه کلانشهرِ تهران، مشهد، و اصفهان متمرکز شد.
در این پژوهش، چالشهای برخاسته از تغییرات عصر حاضر در روابط جنسیتی و چگونگی این تعاملات در ایران از منظر حقوقی و دینی بررسی شد و در عین حال، چهارچوبهای نظری و روشمندی به خوانندگان، دگرباشان، دانشگاهها و مراکز پژوهشی، فعالان عرصۀ عمومی و اجتماعی، و دانشجویان ارائه شد تا دگرباشان بر اساس آنها مطالعه و بررسی شوند.
اهداف اصلی این پروژۀ تحقیقاتی درک احساسات و باورها در مورد دگرباشان از طریق تحلیل انتقادی از نگاه خود این افراد و بررسی چالشهایی است که آنها بر اثرِ زندگی در جامعهای مذهبی، طبقهمحور، سنتی، و پدرسالار که دگرباشی را به مثابۀ هویت رد میکند، تجربه میکنند.
مقدمه
جنسیت، جنس، و تمایل جنسی مفاهیمی سیال و همواره در حال تغییرند که اساس و جوهرۀ روابط انسانی را تعریف میکنند. جنس به عنوان یک ویژگی زیستی معمولاً سؤالی اولیه در مواجهه با زنی است که در انتظار فرزند است. به بیان سادهتر، جنس به تفاوتهای فیزیکی یا بیولوژیک بین بدن مردان، زنان، و افراد بیناجنسی اشاره میکند که هم ویژگیهای اولیۀ یک جنس (سیستم تولیدمثل) و هم ویژگیهای ثانویۀ آن (مانند پستان و موی صورت) را شامل میشود.
با وجود این، جنسیت به شکل اجتماعی بر اساس ویژگیهایی تعیین میشود که از طبقهبندی جنسی نشئت میگیرد و به نوبۀ خود تفاوتهای اجتماعی یا فرهنگیای را منعکس میکند که به دنبال یک جنس خاص بهوجود میآید. جامعۀ غربی و بسیاری از دیگر جوامع همیشه تنها دو جنسِ زن و مرد را بهرسمیت شناختهاند. از آنجا که جامعۀ ما تا جایی که به جنس مربوط میشود، در نظامی دوقطبی عمل میکند، دو انتخاب بیشتر دیده نمیشود:
مرد یا زن. جنس (زن یا مرد) و جنسیت (زنانگی یا مردانگی) عناوین نسبتدادهشدهای هستند که بیشتر سبب سردرگمی میشوند و بهاشتباه بهکار میروند. جنس نوعی طبقهبندی زیستی است. بیمین و رانکین میگویند که جنسیت از جنس جدا، اما به آن مربوط است. آنها جنسیت را همچون ترجمۀ واقعیتهای زیستی از انتظارات اجتماعی از «زنان» و «مردان» درنظر میگیرند.
اما حالا درمییابیم که جنس یک فرد ــ آنگونه که با بیولوژی او مشخص میشود ــ همیشه با جنسیت او همسو نیست. بنابراین واژههای «جنس» و «جنسیت» را نمیتوان به جای یکدیگر بهکار گرفت. رابطۀ عمیق و ریشهدار بین یک زن و یک مرد امری مقدس است.
بر اساس چنین نظامی، این امر مقدس به کمک تاریخ، سنن، هنجارهای جاافتاده و نیروی همیشه حاضر مذهب از یک امر کفرآمیز جدا میشود. آنچه کفرآمیز دانسته میشود، هر رابطه یا میل جنسیای است که در خارج از این هنجار توصیهشدۀ اجتماعی (بودن مردان با زنان) وجود داشته باشد. حال، دستهبندی دگرباشان همۀ این هنجارها و نظام دوقطبی را بهچالش میکشد.
بیشتر پژوهشگران جنسیت بر این عقیدهاند که ارجاعات محدودی که در انجیل (مقام اخلاقی اصلی انجیل در این موضوع) به همجنسگرایی داده شده است، تعصبهای مدرن همجنسگراهراسی را بنیان نهاده است.
سولیوان و ودارسکی (2002) میگویند: «ارجاعات انجیل به همجنسگرایی اساس تعصب مدرن برای همجنسگراهراسی شده است،چراکه بیشتر مخالفان همجنسگرایی و رفتارهای همجنسگراستیزانه به این اصل اساسی استناد میکنند که انجیل همجنسگرایی را نامقدس یا ممنوع میداند.»
گاهی این تنها حوزهای است که رهبران همۀ مذاهب بزرگ در آن با یکدیگر متحدند و این رفتار را کجرفتاری جنسی تلقی میکنند. برای بیشتر این مذاهب، همجنسگرایی نهاد ازدواج و درنتیجه، نهاد خانواده و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد.
کلاسن، ویلیام، و لویت (1989) مینویسند که مذهب دریافتهای خود را دارد که به انواع ترسها از همجنسگرایی یا هر نوع گرایش جنسی منتهی میگردد که بر اساس باورهای مذهبی غیرطبیعی دانسته میشود.
بر اساس این باور، مشاهده شده است که خانوادههای دارای وابستگی مذهبی در واکنش به کودکان دگرباش سختگیرترند. در این پژوهش، طرد، محرومیت از ارث، و اجبار به درمانهای پزشکی برای اینکه فرد دگرباش با هنجارهای گرایش جنسی همسو شود، تنها چند نمونۀ رایجی بود که پاسخدهندگان از خانوادههای مذهبی به آن اشاره داشتند.
همجنسگرایی در طول تاریخ و در سراسر جهان وجود داشته است. این پدیده در همۀ فرهنگها همواره بخشی از جامعه بوده است. در طول زمان و در مکانهای مختلف، رویکردهای اجتماعی متفاوتی دربارۀ روابط همجنسان وجود داشته است.
در این نگاههای متفاوت، برخی با پذیرش این رفتار از مردان، انتظار رابطۀ جنسی با همجنس و روابط گذری آنها را دارند و برخی دیگر با سرکوب از طریق سازوکارهای انتظامی و قضایی، همجنسگرایی را گناهی بزرگ میدانند. در موارد دیگر، در برخی جوامع مذهبی، افراد همجنسگرا به مجازات مرگ محکوم میشوند. تفاوت فاحش میان فرهنگها در برخورد با این پدیده به میزان باز بودن بینش آن فرهنگ در مورد صحبت از این مقوله و نحوۀ عملکرد آن بستگی دارد.
در کشورهای غربی و در ممالکی که مردمش پیرو سرسخت مسیحیت و اسلاماند، روابط همجنسان مردود دانسته میشود.
واژۀ همجنسگرا در سال 1869 میلادی سکه زده شد. تا آن زمان، همجنسگرایی گرایشی جداگانه دانسته نمیشد. در آن زمان، این گرایش جنسی که بهتازگی پذیرفته شده بود، کمکم ظهور پیدا کرد و بر این استدلال استوار بود که کشش جنسی فرد به سوی فرد همجنس خودش جنبهای ذاتی و تغییرناپذیر از شخصیت اوست.
همانگونه که پیشتر گفته شد، انجیل به صورت محدود به همجنسگرایی اشاره دارد؛ اولین ارجاع به همجنسگرایی در انجیل و در پیدایش 2:9-24 است و بسیاری از متفکران مسیحی معتقدند که حام، کوچکترین پسر نوح، تحت تأثیر شراب با پدرش که خواب بود، مرتکب عمل همجنسگرایی شده است.
انجیل، با داستانهای عهد قدیم، ما را با برخی از اولین تابوها در این زمینه آشنا میکند. یک نمونۀ دیگر داستان تذکرها در سفر لاویان است: «اگر مردی با مردی، آنگونه که با یک زن میخوابد، بخوابد، هردوی آنها عملی شنیع انجام دادهاند. مطمئناً آنها باید به مرگ محکوم شوند، خونشان باید به گردن خودشان باشد.» و «به همین شکل، مردان هم روابط طبیعی با زنان را کنار گذاشتند و با شهوت برای دیگری شعلهور شدند.
مردان اعمالی گناهآلود با مردان دیگر مرتکب شدند و برای خطایشان در خود مجازات مقتضی دریافت کردند.» در کتاب تثنیه 22:5، مانندِ جنسِ مخالف لباس پوشیدن به عنوان عملی «منفور» محکوم شده است.
مذهب لایهای دیگر از فشار را بر دگرباشان اضافه میکند و همچنان عامل مهمی در مقابل پذیرش اجتماعی همجنسگرایی و ازدواج همجنسان است. آنچه نوع گرایش جنسی را مشخص میکند، تنها تمایل محض یک فرد نیست، بلکه درک اشتباه از مذهب است که همواره تحت تأثیر منابع قدرتمند مذهبی اجتماعی است. باید توجه داشت که درست است تعلقات مذهبی خانواده با میزان پذیرش آن ارتباط زیادی دارد، اما با حمایت اجتماعی از دگرباشان نوجوان نیز ارتباطی مستقیم دارد.
در طول زمان و در مکانهای مختلف، نگاهها به رابطۀ مذهب و انواع مختلف گرایشهای جنسی متفاوت بوده است. نگاه خاص به همجنسگرایی نهتنها به وسیلۀ باورهای مذهبی فردی، بلکه در تعامل این باورها با بافتار ملی ــ مذهبی غالب (حتی در میان کسانی که کمتر مذهبیاند یا بافتار مذهبی غالب را دنبال نمیکنند) تعیین میشود. امروزه آموزههای مذهبی در مذاهب اصلی جهان رویکردهای متفاوتی دربارۀ دگرباشی دارند.
در اسلام، تنها یک خدا، یعنی خدایی یگانه (الله) وجود دارد و حضرت محمد (ص) پیامبر این دین است.
اسلام دومین دین بزرگ جهان و رو به رشدترین دین بزرگ در دنیا با بیش از 1.8 میلیارد پیرو است که این پیروان 24.1 درصد کلّ جمعیت جهان را تشکیل میدهند و مسلمان خوانده میشوند. مسلمانان در چهلونه کشور جهان بیشترین جمعیت را تشکیل میدهند. همۀ مکتبهای بزرگ اسلامی همجنسگرایی را مردود میدانند و میل به همجنس را وسوسهای غیرطبیعی بهشمار میآورند و این نوع رابطۀ جنسی را عملی خلاف نقش طبیعی و هدف فعالیت جنسی میبینند.
در دین یهود و در تورات (پنج کتاب اول انجیل) آمده است: «[مرد] نباید با مردی دیگر بخوابد، آنگونه که با یک زن میخوابد، این رسوایی است.»
مکتبهای مسیحیت نظرهای گوناگونی، از محکومیت مستقیم تا پذیرش کامل، دربارۀ موضوع همجنسگرایی دارند. بیشتر مکتبهای مسیحی از کسانی که به همجنس خود تمایل دارند، استقبال میکنند، اما همچنان میگویند که عمل جنسی با همجنس گناه است. کلیسای کاتولیک، کلیسای ارتدوکس، و دیگر شاخههای اصلی مانند کلیسای اصلاحی در آمریکا و کلیسای باپتیست آمریکا همجنسگرایی را گناه میدانند.
این سه مذهب اصلی رویکردهایی متفاوت به همجنسگرایی دارند که از منع این عمل در سکوت تا ممنوعیت آشکار آن، مخالفت فعالانه و مخالفت کلامی، و پذیرش اجتماعی همجنسگرایی تا اعدام را شامل میشود.
بهنظر میرسد که باورهای مذهبی عاملی مهم در گرایش جنسی باشد. مطالعهای در میان کسانی که به شکل هفتگی یا بیشتر در مراسم مذهبی شرکت میکنند، نشان داد که درصد مخالفت با پذیرش اجتماعی همجنسگرایی در میان آنها کمی بیشتر است.
وقتی تقریباً یکسوم آمریکاییهایی که معتقدند همجنسگرایی باید منع شود، با این پرسش روبهرو میشوند که چرا چنین احساسی دارند، بیشترین دلیلی (52%) که مطرح میکنند، این است که همجنسگرایی با باورهای مذهبی و اخلاقی آنها در تضاد است. این موضوع به کمک دادههای دیگری نیز نشان داده میشود که میگویند افراد مذهبی بیشترین میزان همجنسگراستیزی را ابراز میکنند.
اما برخی مسیحیان لیبرال از همجنسگرایی حمایت میکنند. کلیسای متروپلیتن، به طور خاص، شاخهای از مسیحیت با چهلهزار پیرو، تنها برای خدمترسانی به اجتماع مسیحیان دگرباش بنا شد و با آغوشی باز به دگرباشان خدمت میکند. در اجتماع کلیسای انگلیسی، روحانیانی وجود دارند که آشکارا گی هستند، افرادی همچون جین رابینسون و ماری گلس پول اسقفهایی همجنسگرا در آمریکا هستند و اوا برون همجنسگرایی در سوئد است.
در سال 2005 میلادی، جناب راب شناک، رهبر برجستۀ پروتستان در واشنگتن، به گروه بزرگی از جوانان گفت که معتقد است همجنسگرایی نوعی «انتخاب» نیست، بلکه نوعی «تمایل» است، یعنی چیزی با «ریشههای عمیق» در مردم. هرچند او از مخالفت با همجنسگرایی حمایت کرد، این نکته را نیز یادآور شد: «اگر ظهور این شواهد علمی اجتنابناپذیر است، باید برای پاسخی از سر مهربانی آماده باشیم.»
اما وضعیت در حال تغییر است و تغییر الگوی مشخصی نیز دیده میشود که به افراد دگرباش کمک میکند تا در صلح زندگی کنند. تعداد مذاهب حامی همجنسگرایی همواره در سراسر جهان رو به افزایش است و دنیای توسعهیافته در حال تصویب قوانینی در حمایت از حقوق دگرباشان است. کلیسای کاتولیک نیز تحت رهبری پاپ فرانسیس تغییراتی در مورد دگرباشان را تجربه میکند. در تابستان سال 2014 میلادی، پاپ فرانسیس گفت:
«اگر کسی گی باشد و در جستوجوی پروردگار و مشتاق عمل نیک، من چه کسی هستم که بخواهم او را قضاوت کنم؟» این سخن موجی از حیرت را در سراسر کلیسای کاتولیک و جهان بهراه انداخت، چراکه موضع او با خلف خود، یعنی پاپ بندیکت شانزدهم، متفاوت بود که ازدواج گیها را تهدیدی برای صلح جهانی میدانست. اظهارنظر او آغاز دورهای مهم بود که در آن چندین کاتولیک بلندمرتبه با انگیزه گرفتن از موضع باز پاپ، نظرهایی مشابه ابراز کردند.
در ماه مه، اسقف عالیرتبۀ ایتالیایی گفت که کلیسا به بحثهای دربارۀ ازدواج همجنسان گوش میدهد. چند هفته بعد، کاردینال برزیلی، کلادیو هامس، گفت که نمیداند آیا مسیح با ازدواج همجنسان مخالفت میکرد یا نه. در اوایل ماه سپتامبر، کاردینالی از نیویورک به نام تیماتی دالن تصمیم کمیتۀ روز رژۀ سنت پاتریک مبنی بر اجازه به یک گروه گی برای رژه در سال 2015 میلادی با بنر خودشان را تأیید کرد. بیستویک سال پیش از این، کاردینال جان اُکانر ــ که یکی از اخلاف دالن بود ــ اعلام کرده بود که اجازه دادن به گروهی گی برای رژه توهینی به اعتقادنامۀ رسولان است.
نظرهای مذهبی دنیای مدرن با بیانیۀ کمیسیون حقوق بشر همسو هستند که میگوید لازمۀ استانداردهای بینالمللی وجود سیاستهای یکدست حاکمیتی برای ریشهکنی رویهها است، حتی اگر مدافعان بگویند که این رویهها در باورها و مناسک مذهبی ریشه دارند.
رویکردهای مدرن به همجنسگرایی بنیانهای مذهبی، حقوقی، و پزشکی دارند. بهنظر میرسد تا پیش از قرون وسطای میانه، اعمال همجنسگرایانه از سوی کلیساهای مسیحیت در کلّ اروپا یا نادیده گرفته میشد یا با آنها با مدارا برخورد میشد، اما در نیمۀ دوم قرن بیستم خصومت نسبت به همجنسگرایان آغاز شد و نهایتاً به نهادهای مذهبی و سکولار سراسر اروپا سرایت کرد. محکوم کردن همجنسگرایی و دیگر رفتارهای جنسیای که «غیرطبیعی» دانسته میشدند، شایع شد و تا امروز نیز ادامه دارد.
با توجه به تعصبات مذهبی، جای تعجب نیست که همجنسگرایی همچنان در جوامع مسلمان و در سطح اجتماعی امری منفی دانسته میشود. مخالفت دینی با این مسئله را میتوان در متن کتاب اسلام (قرآن)، قانون اسلام (شریعت) و نقلقولهای مستند به پیامبر و ائمه (حدیث) مشاهده کرد که همگی به همجنسگرایی نگاهی منفی دارند.
مذهب اغلب نقش مهمی در طرد دگرباشان جامعۀ اسلامی بازی میکند و راهبر تفکر و عمل میلیونها فرد مذهبی است. مذهب معمولاً در هماهنگی با «هستۀ» هویت مسلمانان است و بنابراین موضع اسلامی در برابر همجنسگرایی مهم است.
این موضع و عملِ در راستای آن چیزی بیش از هدایت دینی است و درواقع، مذهب جوهرۀ اصلی در بنیانی سیاسی بهشمار میرود، چراکه در کنار سنت و عرف اجتماعی ــ که آنان نیز متأثر از دیناند ــ این قدرت اخلاقی را دارد که بر نظرات اجتماعی و رفتارها، مخصوصاً در ازدواج و زندگی خانوادگی و آموزش، اثرگذار باشد. این موضع در هیچجا به اندازۀ دیدگاه جامعه به همجنسگرایی خود را بهخوبی نشان نداده است. به بیان سادهتر، از پشت عینک مذهب، همجنسگرایی عملی شنیع شمرده میشود.
باور مذهبی همچنان نیرویی قوی و عاملی تعیینکننده در ایجاد مانع و محدودیت بر سر راه پذیرش اجتماعی همجنسگرایی و ازدواج همجنسان است. در حال حاضر در ایران، همجنسگرایی گناه است و تراجنسیتی بودن نوعی بیماری بهشمار میرود که این واقعیتهای اجتماعی اغلب زندگی دگرباشان ایرانی را تحت تأثیر قرار میدهد. قرآن به طور مشخص به افراد تراجنسیتی اشاره نمیکند، در حالی که در کمال تعجب، در نظام اسلامی ایران، عمل تغییر جنس برای تراجنسیتیها تسهیل شده است.
از سال 1979 میلادی، ایران تحت مادّۀ 2 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کشوری اسلامی شده است. نظام حقوقی ایران بر اساس نظام قانون مدنی مشابه نظام فرانسه بنا شده است. نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران که متشکل از مجلس خبرگان رهبری، رهبر ایران (ولی فقیه)، و قوۀ مجریه (دولت)، قوۀ مقننه (مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان) و قوۀ قضاییه است.
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همجنسگرایی غیرقانونی است. قوانین جزایی در تفسیری از اسلام ریشه دارند که میل به رابطه با همجنس را نمیپذیرد. بنا بر این قوانین، که بر پایۀ شریعت اسلام استوارند، همجنسگرایی غیرقانونی و مستوجب مجازاتی از صد ضربه شلاق تا اعدام است. در غیاب شواهد دیگر، «اعتراف» خود فرد مجازات سیویک تا هفتاد ضربه شلاق را در پی خواهد داشت، اما اعتراف به «چهار بار تکرار» به عنوان مدرک جرمی تلقی میشود که مجازات آن یا صد ضربه شلاق یا اعدام خواهد بود.
البته بعضی از افراد ممکن است در پیِ شکنجه به عملِ خود اعتراف کنند که این اعتراف از نظر حقوقی محلّ بحث است، چراکه در مادّۀ 241 قانون مجازات اسلامی تصریح شده است که «در صورت نبود ادلۀ اثبات قانونی بر وقوع جرائم منافی عفت و انکار متهم هرگونه تحقیق و بازجویی جهت کشف امور پنهان و مستور از انظار ممنوع است».
بر اساس قانون مجازات اسلامی ایران که در سالهای 2012 تا 2013 میلادی بازبینی شد، قوانین مربوط به همجنسگرایی تغییر اندکی کرد. این تغییر اندک تنها شامل فرد فاعل میشود و فاعل فقط در صورتی که به مفعول تجاوز کرده باشد یا پیش از برقراری رابطۀ همجنسگرایانه، ازدواج کرده و با زن خود رابطه جنسی داشته باشد، اعدام خواهد شد.
همچنین موقعیت دیگری که خطر اعدام برای فرد فاعل دارد، غیرمسلمان بودن فاعل و مسلمان بودن مفعول است که در این صورت نیز بر مبنای تبصرۀ یک مادّۀ ۲۳۳ این لایحه، حکم اعدام برای فرد فاعل صادر خواهد شد.
این قوانین و تأکید دوبارۀ قانونگذار بر آن در لایحۀ جدید مجازات اسلامی در حالی است که برخی مقام های ایرانی منکر وجود همجنسگرایان در این کشور شدهاند و در بیشتر اعدامهایی که به دلیل روابط همجنسگرایانه انجام میشود، اتهام این افراد «لواط به عنف» ــ که به معنای تجاوز است ــ اعلام میشود و چنان که فراز صانعی، محقق سازمان دیدهبان حقوق بشر، میگوید: «طی سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ میلادی، هیچکس «صرفاً به اتهام همجنسگرایی» به اعدام محکوم نشده است.»
قانون قدیمی مجازات اسلامی میپنداشت هیچکسی وجود ندارد که در سراسر عمرش و در اعماق قلبش احساس کند که همیشه همجنسگرا است و علاقۀ عاطفی و جنسی به همجنس خود دارد، بلکه کسانی هستند که بنا به دلایل نامعلوم و موقتیای بهاتفاق همجنس خود دست به عمل جنسی گناهآلود و منحرف لواط یا مساحقه میزنند.
درواقع، برداشت قانون قدیم مجازات اسلامی از فرد همجنسگرا همانا فرد در کنش بود، و از این نظر تغییر مهمی که در قانون جدید مجازات اسلامی اعمال شده است، افزودن مادّهای است که بیان میدارد: «همجنسگرایی انسان مذکر در غیر از لواط و تفخیذ از قبیل تقبیل (بوسیدن) و ملامسه (لمسکردن) از روی شهوت موجب تعزیر به تناسب جرم و شخص مجرم تا ۷۴ ضربه شلاق است.»
درواقع،بر اساس نسخۀ قدیمیتر «مشارکتکنندۀ فعال (مرد) در همۀ موارد در صورتی که زیر سنّ قانونی نباشد مشمول مجازات مرگ میشود»، اما محدودیت «تنها» تا هفتادوچهار ضربه شلاق برای افراد زیر سنّ نسخۀ قدیمیتر در این نسخۀ جدید حذف شده است.
بر اساس قانون مجازات اسلامی ایران، مجازات اعدام تهدیدی همیشگی است و اگر مردی در رابطۀ همجنسگرایانه نقش «مفعول» را داشته باشد، ممکن است با مجازات مرگ روبهرو شود. «فاعل» تحت شرایطی به مرگ محکوم میشود و در غیر این صورت، به صد ضربه شلاق محکوم خواهد شد. بنابراین مردان ایرانی که با مردان دیگر رابطۀ جنسی دارند (MSM) یا زنانی که با زنان دیگر رابطۀ جنسی دارند (WSW)، به دلیل رفتار خود، مردان به مجازات اعدام و زنان به شلاق، محکوم میشوند.
در ایران، قوانین و مقررات مربوط به افراد دگرباش با افراد تراجنسیتی متفاوت است. گفتمان تاریخی در این حوزه نشاندهندۀ انواع گوناگون گفتمانهای مذهبی است و بسیاری از پیروان مذهبی ترجیح میدهند هویت تراجنسیتی خود را در قالب اسلام یک هنجار تلقی کنند.
در سال 1967 میلادی، امام خمینی از فقه اسلامی چنان صحبت کرد که گویا هدایتگری بر اساس تجربۀ تاریخی را توصیه میکند. کتاب تحریرالوسیلۀ او سند فلسفی مهمی بود که در ابتدا هدف آن تنها مقلدانش در آن زمان بود و بعدها وقتی ایشان ولی فقیه شد، وارد سیاستهای ملی نیز شد. این فقه حقوق افراد تراجنسیتی برای عمل تغییر جنس را بهرسمیت شناخت. فقه پیشرو ایشان ادعا داشت که «الظهریر یا نگاه اول مخالف منع عمل تغییر جنسیت است» و چنانکه پیش از این نیز گفته شد، فشار برای انجام این عمل میتواند بسیار شدید باشد.
نظام اداری ایران معمولاً در تنگنا قرار دادن تراجنسیتیها نقش دارد و این غالباً در سطوح مختلف حاکمیتی، اجتماعی، و خانوادگی رخ میدهد. این مسئله در بسیاری از مطالعات قومنگاری مانند مطالعۀ افسانه نجمآبادی «خودهای وانمودگر: ترنسکسوالیته و میل همجنسانه در ایران معاصر» (2013) ذکر شده است.
این مطالعه نشان میدهد که چگونه اقلیتهای جنسی و جنسیتی در ایران سعی کردهاند که از زاویۀ «نیاز» به سراغ نظام اداری ایران بروند تا از نگاه «حق و حقوق». این بدین معنی است که افراد تراجنسیتی از نظام اداری نامنسجم ایران به نفع خود استفاده میکنند تا انواع قوانین و مقرراتی را شکل دهند که نهتنها دسترسی به منابع پزشکی، بلکه فضایی جهت مانور نسبی برای زندگی قابلتحمل را برای آنها ممکن کند.
همانگونه که نجمآبادی میگوید به جای تلاش برای تغییر قوانین، به عنوان مثال از طریق مجلس شورای اسلامی، اقلیتهای جنسی و جنسیتی در ایران با بهزیستی و دیگر بخشهای اداری حکومتی برای ایجاد تغییراتی که به آنها نیاز دارند، در تعاملاند.
در سال 1389 شمسی، دفتر آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی به لابیگری و کنشگری راهبردی تراجنسیتیها پاسخ داد و دستهبندی علت معافیت آنها از خدمت سربازی را از «بند اختلال روانی» به «بند اختلال هورمونی» تغییر داد. حال که این «اختلال هورمونی» به عنوان علت معافیت روی کارت خدمت سربازی آنها درج میشود، دستکم به شکل نظری، میزان تبعیضی را که علیه تراجنسیتیهای مرد جویای کار صورت میگیرد، کمتر میکند.
نجمآبادی توضیح میدهد: «برای مقامات پزشکی و حقوقی، عمل تغییر جنس مشخصاً درمانی برای ناهنجاری بیمارگونه است و گاهی آن را گزینۀ موردتأیید مذهبی و حقوقی برای افراد دگرجنسگرایی معرفی میکنند که میل به رابطۀ جنسی با همجنس یا اینگونه رفتارها هم دارند.»
نظام حقوقی در مورد افراد دگرباش بیقاعده، آزاردهنده، و گاه کنایهآمیز است، چراکه همجنسگرایی را نمیپذیرد و بهرسمیت نمیشناسد. قوۀ قضاییه هیچ مفهومی از گرایش جنسی بهجز گرایش به جنس مخالف را بهرسمیت نمیشناسد و بنابراین از منظر قانونی، همجنسگرا یا دوجنسگرا معنا ندارد و اینها فقط افرادیاند که دست به رفتارهای همجنسگرایانه و غیرقانونی میزنند. از دید بسیاری از دگرباشان تأثیر گسترده و مخرب این قوانین و مجازاتها بر رفتار جنسی خصوصی دو فرد همجنس بزرگسال که به این رفتار رضایت دارند، چه در تفسیر و چه در کاربرد، میتواند مضحک باشد.
گزارشگر ویژۀ سازمان ملل، عصما جهانگیر، در گزارش دوم خود دربارۀ وضعیت حقوق بشر ایران ــ که بازۀ زمانی اول ژانویه تا سیویکم ژوئن را شامل میشد ــ اطلاعاتی را از تعدادی از کارشناسان و منابع جامعۀ مدنی، از جمله بنیاد عبدالرحمان برومند، جمعآوری کرد تا «چالشهای حقوق بشری جدی» ایران را تشریح کند. خانم جهانگیر در گزارش خود از قوۀ قضاییۀ ایران انتقاد کرد و تعداد روبهافزایش موارد مجازات اعدام به جرم همجنسگرایی را ــ که ایران غیرقانونی میداند ــ محکوم کرد.ایشان با ارائۀ این نظرات سعی بر آن داشت تا شرایط سخت دگرباشان در ایران را نشان دهد.
بعد از انقلاب 1357 شمسی، نظام قضایی ایران دگرگون شد که بخشی از این دگرگونی ورود شریعت به قانون اساسی بود. در ایران، قانون شریعت اسلام تحت تأثیر حاکمیت مذهبی است که اثر زیادی بر فرایندهای قانونی دارد. بر اساس این قانون، قوانین جزایی و مدنی تغییر کردند و قوانین خانواده شامل ازدواج، طلاق، حضانت، و بسیاری از حقوق مدنی و حقوق زنان نیز دچار تغییرات شگرفی شدند.
با اشاره به کار نجمآبادی، تیلور و همکاران بیان داشتهاند: «بعد از تایلند، جمهوری اسلامی ایران بیشترین تعداد عمل تغییر جنس را در سال در میان همۀ کشورهای جهان انجام میدهد.»
بعد از انقلاب اسلامی، قانون جزای ایران نیز دستخوش تغییر شد. مجلس شورای اسلامی قانون مجازات اسلامی جدید را در سال 1389 شمسی بازبینی کرد و در اردیبهشت ماه سال 1392 شمسی، شورای نگهبان ــ که نهادی بالاتر از مجلس است ــ این قانون جدید را تصویب کرد که به شکل رسمی به آن قانون مجازات اسلامی گفته میشود. قانون مجازات اسلامی جدید انواع مختلف مجازاتها را شامل میشود. بر اساس قانون اسلامی، مجازاتهای حد مجازاتهایی هستند که به «حقّ قانونی خداوند» مربوط میشوند.
در این نوع مجازات، حکم مشخص است و دادگاه اجازۀ تشخیص دیگری ندارد. در مجازاتهای تعزیر، تا حدودی فضا برای تشخیص قاضی وجود دارد. قانون مجازات اسلامی جدید شامل بندهای ضد و نقیضی همچون قانون قصاص یا انتقام قتل، سنگسار برای زنا، قطع عضو به دلیل دزدی و برخی مجازاتها برای جرائم ناشی از بهخطر انداختن امنیت ملی و مجازات شلاق برای دامنۀ وسیعی از جرائم میشود.
با وقوع انقلاب اسلامی، قانون مجازات اسلامی جدید به طور مستقیم و غیرمستقیم زندگی دگرباشان را دچار تغییر کرد. به طور خاص، در فصل دوم کتاب 2 (حدود)، باب دوم (حدّ لواط)، موادّ 108 تا 241 ترجیح روابط دگرجنسگرایانه در نظام حقوقی را کاملاً مشخص میکنند. بر اساس این قوانین، دگرباشان پذیرفته نیستند و از آنان حمایت نمیشود و انواع مجازاتها برای آنان درنظر گرفته شده است که برخی از آنها در موادّ قانون مجازات اسلامی تصریح شده است. برخی از موادّ مندرج در قانون مجازات اسلامی در مورد دگرباشان به شرح ذیل است:
مادّۀ 233- لواط عبارت از دخول اندام تناسلی مرد به اندازۀ ختنهگاه در دبر انسان مذکر است.
مادّۀ 234- حدّ لواط برای فاعل، درصورت عنف، اکراه یا دارا بودن شرایط احصان، اعدام و در غیر این صورت، صد ضربه شلاق است. حدّ لواط برای مفعول در هر صورت (وجود یا عدم احصان) اعدام است.
تبصره ١- در صورتی که فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد، حدّ فاعل اعدام است.
تبصره ٢- احصان عبارت است از آنکه مرد همسر دائمی و بالغ داشته باشد و در حالی که بالغ و عاقل بوده از طریق قبل با همان همسر در حال بلوغ وی جماع کرده باشد و هروقت بخواهد امکان جماع از همان طریق را با وی داشته باشد.
مادّۀ 235- تفخیذ عبارت از قرار دادن اندام تناسلی مرد بین رانها یا نشیمنگاه انسان مذکر است.
تبصره- دخول کمتر از ختنهگاه در حکم تفخیذ است.
مادّۀ 236- در تفخیذ، حدّ فاعل و مفعول صد ضربه شلاق است و از این جهت، فرقی میان محصن و غیرمحصن و عنف و غیرعنف نیست.
تبصره- در صورتی که فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد، حدّ فاعل اعدام است.
مادّۀ 237- همجنسگرایی انسان مذکر در غیر از لواط و تفخیذ از قبیل تقبیل و ملامسه از روی شهوت، موجب سیویک تا هفتادوچهار ضربه شلاق تعزیری درجه شش است.
تبصره ۱- حکم این مادّه در مورد انسان مؤنث نیز جاری است.
تبصره ۲- حکم این مادّه شامل مواردی که شرعاً مستوجب حد است، نمیگردد.
مادّۀ 238- مساحقه عبارت است از اینکه انسان مؤنث، اندام تناسلی خود را بر اندام تناسلی همجنس خود قرار دهد.
مادّۀ 239- حدّ مساحقه صد ضربه شلاق است.
مادّۀ 240- در حدّ مساحقه، فرقی بین فاعل و مفعول و مسلمان و غیرمسلمان و محصن و غیرمحصن و عنف و غیرعنف نیست.
مادّۀ 241- در صورت نبود ادلۀ اثبات قانونی بر وقوع جرائم منافی عفت و انکار متهم، هرگونه تحقیق و بازجویی جهت کشف امور پنهان و مستور از انظار ممنوع است. موارد احتمال ارتکاب با عنف، اکراه، آزار، ربایش یا اغفال یا مواردی که به موجب این قانون در حکم ارتکاب به عنف است، از شمول این حکم مستثنی است.
از موارد بالا میتوان دریافت که قانون مجازات اسلامی جدید رابطۀ همجنسگرایانه را جرم میداند و طیفی از مجازاتها را از صد ضربه شلاق برای رابطۀ جنسی از روی رضایت بین دو زن (مادّۀ 239) تا اعدام برای دخول جنسی از روی رضایت بین دو مرد (مادّۀ 234) دربرمیگیرد.
همچنین این قانون سایر رفتارهای مشابه بین دو همجنس همچون لمس و بوسیدن را جرم میداند و تا هفتادوچهار ضربه شلاق برای آنها درنظر میگیرد. موادّ 232 و 233 قانون مجازات اسلامی «مفعول» یک رابطۀ جنسی از روی رضایت میان دو مرد را به مرگ محکوم میکند، در حالی که قانون «فاعل» را در صورتی که مسلمان و مجرد باشد، تنها به صد ضربه شلاق محکوم میکند. بر اساس قانون مجازات اسلامی، مردان غیرمسلمان و متأهل که در یک رابطۀ جنسی رضایتمندانه شرکت دارند، به مرگ محکوم میشوند.
جالب اینجا است که دومین کتاب فصل چهارم قانون مجازات اسلامی که همۀ انواع جرائم جنسی را پوشش میدهد، در مورد تجاوز در میان زوجهای متأهل کاملاً سکوت کرده است (البته باید گفت که برابر با فقه اسلامی و قانون خانواده حقّ تمکین بر گردن زن است و زن بدون عذر شرعى نمىتواند از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند). تجاوز جرمی پیشپاافتاده است، مگر اینکه عمل جنسی در خارج از روابط مورد تأیید مذهب اتفاق بیفتد. این منطق به این معنی است که دو مرد بزرگسال آگاه که در یک رابطۀ جنسی هستند، جرمی مرتکب شدهاند و خطر مرگ را به جان میخرند.
بر اساس قانون مجازات اسلامی جدید، همجنسگرایی و مجازات اعدام بسیار بههم نزدیکاند. حالا میتوان درک کرد که چرا برخی از دگرباشان که به قوانین واقفاند، در وضعیتی از نگرانی و ترس زندگی میکنند.
همانند دیگر ادیان ابراهیمی، قوانین اسلامی حاکم بر تمایلات جنسی در قرآن و سخنان پیامبر (ص) (احادیث و روایات) و حکمهای رهبران مذهبی (فتوا) دیکته شده است که همگی تأییدی بر فعالیت جنسی در رابطۀ زناشویی میان یک مرد و یک زن است.
در اسلام، گفتمان همجنسگرایی اساساً به فعالیتهای جنسی میان مردان میپردازد و تعداد کمی حدیث وجود دارد که در آنها به رفتار همجنسگرایانۀ زنان اشاره شده است. حقوقدانان بسیاری کورکورانه اظهار میکنند «هیچ مجازات حدی برای لزبینها وجود ندارد، زیرا این عمل زنا نیست و زنان فاقد آلت تناسلی مردانهاند و نمیتوانند عمل دخول را انجام دهند. با این تفسیر، آنها از نظر فیزیکی از انجام عمل زنا عاجزند، اما مجازات تعزیری را میتوان برای آنها درنظر گرفت، چراکه این عمل گناه است.»
در تاریخ ایران، نقلِ مجازات لزبینها بهندرت آمده است، اما نویسندۀ تاریخ طبری، در این کتاب، مثالی از اعدام دو دختر لزبین بَرده در حرم الهادی ارائه میکند. این نمونه درمجموعهای از داستانهای بسیار مهمی آمده است که اعمال خلیفۀ حاکم را روایت میکند.
از طرفی سه دین بزرگ ابراهیمی همجنسگرایی را گناه میدانند و بهشدت با پیوند دو فرد همجنس مخالفاند. این محدودیتْ فشار و نگرانی زیادی را برای لزبینها بهوجود آورده است و همچنان بهوجود میآورد، زیرا احساسات و امیال و عواطف آنها غیرطبیعی و انحرافی دانسته میشود. مدل همجنسگراهراس اسلامی که دگرجنسگراهنجاری را پاس میدارد، عملاً افراد لزبینی را که مجبور به پنهان کردن هویت خود هستند، در این گفتمان نادیده میگیرد و تمایل جنسی آنها را نفی میکند.
زندگی آنها به عنوان لزبینهای مسلمان تقاطع ویژهای ایجاد میکند که در آن مذهب و تمایل جنسی با هم برخورد میکنند و با این حال، به وسیلۀ همجنسگراهراسی مذهبی این دو مؤلفه از هم جدا میشوند و اجازه نمیدهند تا این زنان تمایل جنسی خود را کاوش و ابراز کنند. بسیاری از آنها با زندگی پنهانی سعی میکنند با این شرایط سازگار شوند. حتی آنهایی که عضو گروه حمایتی دگرباشان مسلمان (گروه ایمان) هستند، همچنان با درگیریهایی دستوپنجه نرم میکنند. رویکردهای مذهبی سخت و متعصبانه در برابر همجنسگرایی اجازه نمیدهد تا اعتقاد مذهبی و تمایل جنسی آنها با هم آشتی کنند.
کتاب چاه تنهایی نویسندۀ انگلیسی، رادکلیف هال که برای اولین بار در سال 1928 میلادی توسط جاناتان کیپ منتشر شد، داستان زندگی پر از عذاب استفان گوردون، زن انگلیسی طبقۀ مرفۀ جامعه، را روایت میکند که تمایل او به همجنس از همان سنین کم مشخص است.
این رمان لزبین بودن را وضعیتی طبیعی و خدادادی بهتصویر میکشد و درخواست مشخصی را مطرح میکند: «به ما هم حقّ زندگی بدهید.» این درخواست در خصوص لزبینهای مسلمان در ایران که با مسائل مختلفی از خشونت جنسی، پیروی از فرهنگ پدرسالار، به حاشیه راندهشدگی نسبی زنان، فشار شدید برای ازدواج، و ماهیت مذهب دستوپنجه نرم میکنند نیز کاملاً صادق است. تأثیر مذهب اسلام که بهشدت در شکلگیری هویت افراد در زندگی روزانه و توسعۀ فردی نقش دارد، در کنار دیگر موارد و عوامل میتواند منشأ سختی و محدودیت برای زنان لزبین ایرانی باشد که به این ترتیب، از ابراز هویت خود عاجز میمانند.
روش تحقیق پویاشناسی دگرباشان در ایران
این پژوهش دیدی کلی از پویاشناسی افراد دگرباش در ایران را نشان میدهد و کار میدانی در مرکزیت این بررسیها قرار گرفته است. این پژوهش شامل 400 روایت شخصی از تعصب و اشکال مختلف تبعیض است که شرکتکنندگان دگرباش از سه شهر بزرگ ایران آنها را برشمردند. برخلاف دیگر مطالعات در این زمینه، تحقیق حاضر دلایل و علتهای ریشهای ترس و سرکوب اجتماع دگرباشان را نیز بررسی کرده است.
گروههای پنهان دگرباشان در ایران مرزهای ناشناختهای دارند که تشخیص آنها، نزدیک شدن به آنها و درنتیجه، بهدست آوردن اعتماد آنها را بسیار دشوار میکند. یکی از علتهای این بیاعتنایی، نبود دانش و آگاهی دربارۀ گرایش جنسی است.
درواقع، تحقیقات اندکی دربارۀ نگاه به همجنسگرایی در میان مسلمانان انجام شده است و علت اصلی نیز مشکلاتی است که مطالعه و تحقیق دربارۀ موضوعهای تابو در پی دارد. همچنین همانگونه که موری (1997) میگوید، در جوامع مسلمان، فرهنگ انکار جمعی همجنسگرایان وجود دارد. مهمتر از همۀ این موارد، این تحقیق قصد دارد به جمعآوری و تحلیل نظاممند دادههای مربوط به دگرباشان در ایران کمک کند که خلئی بزرگ و نیازی مبرم است.
روشهای بهکارگرفتهشده برای تحلیل روشهایی ترکیبیاند که معمولاً در پژوهشهایی با ماهیتِ جامع و حساس استفاده میشوند. روشها شامل روشهای کیفی، کمّی، نظریۀ دادهبنیاد، و نمونهگیری گلوله برفی است. باید توجه شود در حالی که این روشها در اینجا بهترتیبی خاص آورده شدهاند، فرایندها، درواقع، اگر هم تسلسلی داشتهاند، بهندرت بوده است.
استفادۀ ترکیبی از یک روش همواره تطبیقی از تحلیل داده، نمونهگیری و جمعآوری داده به شکل مستمر بوده است که هریک به دیگری وابسته است. البته این کار مستلزم تحلیل در هر مرحله از فرایند پژوهش بود. بعد از جمعآوری دادهها از شرکتکنندگان ــ که در سراسر فرایند مصاحبه انجام شد ــ بلافاصله تحلیل دادهها شروع شد.
استراوس و کوربن (1998) پنج هدف برای روندهای کدگذاری مشخص کردهاند: 1. ایجاد نظریه تا آزمودن آن، 2. ارائۀ ابزارهای تحلیلی به پژوهشگران برای مدیریت حجمی از دادههای خام، 3. کمک به تحلیلگران برای درنظر گرفتن معانی دیگر یک پدیده، 4. نظاممند بودن و همزمان خلاق بودن کدگذاریها، 5. شناسایی، تولید و وصل کردن مفاهیمی که بخشهای سازندۀ یک نظریه هستند. در حالی که اساساً جمعآوری و تحلیل دادهها تفسیری است، این فرایند شامل گامهای مشخصی میشود.
اولین گامْ کدگذاری باز است که در طی آن طبقهبندی اطلاعات از مصاحبههای اولیه انجام میشود و دارای زیرگروهها، ویژگیها و ابعادی نیز هست (دامنه و تفاوتها در هر طبقه). در کدگذاری باز، دادهها به بخشهای مشخصی تقسیم میشوند، به دقت بررسی و برای یافتن شباهتها و تفاوتها مقایسه میشوند. هرگاه ویژگیها کلی یا صفت مشخص یک دسته باشند، ابعاد نشاندهندۀ محلّ آن ویژگی در یک طیف یا دامنه قرار میگیرد.
در این مطالعه، این ویژگیها و ابعاد آنها را میتوان در خارج از جمعآوری دادهها تعریف کرد.
قدم دوم در تحلیلْ کدگذاری محوری است، یعنی فرایندی از اتصال مجدد زیرگروهها به یکدیگر به شکلی جدید و از نظر مفهومی، متفاوت برای کشف رابطههای بین ویژگیها و ابعاد. هنگامی که کدگذاری به شکل محوری انجام میشود، پژوهشگر به دنبال «پاسخ به سؤالهایی همچون چرا یا چطور، کجا، چگونه یا با چه نتیجهای است». در این مرحله، شرایط بررسی و بیان روابط (فرضیههای مختلف) آمادۀ ارائه میشوند.
کدگذاری انتخابی گام بعدی است که «فرایند ادغام و تصفیۀ نظریه» یا ایجاد یک دستۀ هستهای یا مرکزی که به همۀ دستههای دیگر مرتبط است را شامل میشود. این خط اصلی داستان است که نهایتاً به پرسشهای پژوهش پاسخ میدهد. برای اینکه یک دسته دستۀ اصلی دانسته شود، باید قدرت تحلیلی داشته باشد که از «توانایی آن برای جمع کردن دستهبندیهای دیگر در کنار هم برای ایجاد یک کلیت روشن برمیآید. در عین حال، یک دستۀ اصلی باید بتواند توضیحی برای تفاوتهای قابلملاحظۀ درون دستهها باشد».
در پژوهش حاضر، ایجاد این دستۀ اصلی سبب شد تا «خط روایتی» بهوجود آید که بهروشنی پدیدۀ در حال شکلگیری را توضیح میداد که در این مورد، همان تجربۀ افراد دگرباش و ایجاد حس کارایی و سازگاری در آنها در بافتار ایران بود.
در حالی که رویکردها در مورد اجتماع دگرباشان در سراسر جهان اخیراً همراه با مدارای بیشتر است، ایران همچنان یکی از کشورهایی است که در مقابل تغییر مقاومت میکند. در برخی نواحی ایران، حتی همجنسگرایی به عنوان موضوع گفتوگو رد میشود و درنتیجه، گروههای حمایتیابی دگرباشان تشکیل نمیشوند و تغییری را ایجاد نمیکنند. زیرساخت مذهبی در ایران «ابرساختار» حقوقی و سیاسیای را میسازد که بر اساس فقه سنتی شیعه تعریف میشود. این نظام ایدئولوژیک بهندرت به صداهای دیگر اجازه میدهد تا شنیده شوند و همچنان تفسیرهای سفت و سخت مذهبی را حفظ میکند.
به عنوان جامعهای سنتی، ایران بر مذهب (و معجزه) در هنجارها و ارزشهای رفتاری تأکید میکند و استمرار پیوندهای عمیق با گذشتهای واقعی یا فرضی را تشویق میکند.
مذهب در ایران نقشی محوری دارد. بیشتر ساختارهای خانوادگی بر اساس آموزههای مذهبی شکل گرفتهاند و بیشتر حول آموزههای پیامبر اسلام (ص) میچرخند. تأثیر عظیم مذهب بر هویت و سبک زندگی افراد در حال حاضر نیز شگرف است، اما در مورد دگرباشان از این هم بیشتر است، چراکه باورهای مذهبی اسلامی اساساً همجنسگراهراساند. مذهب فقط باور و نیایش شخصی نیست، بلکه حوزهای عمومی را تشکیل میدهد که کلّ ملت را دربرمیگیرد و هرچه خانوادهای مذهبیتر و متعصبتر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد میکند. بنابراین با توجه به جایگاه اجتماعی و بیولوژیک اقلیتهای جنسی، مذهب اهرم فشار قدرتمندتری برای کنترل جنسی فراهم میکند.
بر اساس آنچه بررسی شد و مورد گفتوگو قرار گرفت، تنها میتوان نتیجه گرفت که مذهب، قوانین مصوب کشور، و بافتار سنتی اجتماع همگی عوامل مهمیاند که در زندگی محدود همجنسگرایان نقش دارند. این امر به روابط نامتوازن، ناهنجاریهای روانی، و نهایتاً سبک زندگی و هویتیابی متفاوت میانجامد. این هویت شامل برخی مؤلفههایی میشود که بر اساس دادههای جمعآوریشده در طی کار میدانی موضوع تمرکز بودهاند. مشخص است که این هویت تازهشکلیافته راهبردها و عملکردهای رفتاری خاصی را در پی میگیرد که بهتفصیل در بخش اقدامات راهبردی تحلیل شدهاند.
با درنظر گرفتن تأثیر مذهب بر شهر مذهبی مشهد و ماهیت تابوی موضوع دگرباشان، این دو نیرو تأثیر مذهب بر هویت و سبک زندگی فرد را روشن میکنند.
علاوه بر این تأثیرات بافتاری بر خانواده و هویتیابی، باورهای مذهبی در شهر مشهد نیز غالباند و همین موضوع اقلیتهای جنسی مشهد را از دیگر شهرها متمایز میسازد. باورهای مذهبی اقلیتهای جنسی نهتنها آنها را در مقابل پذیرش تمایلاتشان مقاوم میکند، بلکه سبب میشود در مورد مخفی کردن هویت خود مصمم شوند.
انگ همراه با همجنسگرایی در اجتماعات اسلامی میتواند تأثیر زیادی بر مسلمانانی داشته باشد که خود را گی میدانند. در ایران، بیشتر افراد مفاهیم پایۀ اسلام را در زندگی اجتماعی خود دنبال میکنند و بنابراین روابط جنسی نیز تا وقتی با هنجارهای اجتماعی پذیرفتهشده در تضاد نباشد، درست تلقی میشود. در چنین نظامی، همجنسگرایی تحمل نمیشود، چه رسد به اینکه هنجار اجتماعی پذیرفتهای تلقی شود.
مذهب فشار مضاعف دیگری بر اجتماع دگرباشان ایرانی است. همانگونه که در فصل اول عنوان شد، باورهای مذهبی همیشه از عوامل و نقشپردازان اصلیای بودهاند که در نقطۀ تلاقی اصلاحات اجتماعی پیشرو و دورههای گذار قرار دارند و در پذیرش همجنسگرایی اخلال ایجاد میکنند.
جامعۀ ایرانی ارزش زیادی برای رعایت عرف قائل است و در آن ابراز فردیت نکوهش میشود. همچنین بر حفظ «هنجارهای» اجتماعی با نقشهای تعریفشده برای مردان و زنان در یک فضای دوقطبی تأکید میشود. همجنسگرایی این نظم اجتماعی را بهچالش میکشد. برای میلیونها نفر دنبالهروی کورکورانه از یک مذهب عاری از مدارا که اکیداً میگوید همجنسگرایی گناهی نابخشودنی است، امری مهم است. وقتی هنجارهای اجتماعی مقدس در چهارچوب مؤلفههای قوانین موردتأیید اسلام تهدید میشوند، مذهب ابزار و واحدی تعدیلکننده برای سازماندهی و کنترل رفتارهای اجتماعی میشود. برای خانواده، همجنسگرایی مشابه ترک مذهب (ارتداد) است.
مذهب با ایجاد آشفتگی ذهنی برای فرد میتواند فشاری مضاعف بر تصمیمات فردی، اجتماعی، و جنسی فرد وارد کند. تفسیرهای زیادی در گفتمان حاضر وجود دارد که آیا گی بودن در اسلام پذیرفتهشده است یا نه و بسیاری در تلاشاند تا معنویت و تمایل جنسی خود را همسو سازند. آن دسته از گیهای مسلمان که تمایل جنسی خود را به عنوان عملی غیراخلاقی یا غلط مفهومسازی میکنند، همواره در تقلای عزتنفس هستند. برای مثال، این دیدگاه را درنظر بگیرید که به شکل وسیعی نیز پذیرفته شده است و معتقد است همجنسگرایی گناه است.
اسلام موکداً و بدون تردید همجنسگرایی را رفتاری منحرفانه میداند. برای افراد دگرباش، شروع شناخت گرایش جنسی با یک ناامیدی معنوی و مذهبی اگزیستانسیال سرکوب میشود.
بسیاری شکی ندارند که همجنسگراهراسی با قدرت در فرهنگ ایرانی باقی میماند. حس درونیسازیشدۀ مذهب که هستۀ وجود فرد است، مفاهیم اجتماعی و مذهبی زنانه و مردانه، و رابطه با غیرهمجنس به عنوان تنها رابطۀ اجتماعی پذیرفتهشده در چهارچوب اسلامی سبب میشوند تا فرد احساسات طبیعی خود را از منشور محکومیت صرف همجنسگرایی و ساختاری مذهبی مورد قضاوت قرار دهد. مشخص است که برچسبخوردگی همراه با همجنسگرایی در اجتماعات اسلامی اثرات عمیقی بر مسلمانانی که خود را گی میدانند، میگذارد.
من کاری برای اینکه خدا رو تحت تأثیر قرار بدم، نمیکنم. نه نماز میخونم، نه قرآن. روزه هم نمیگیرم. به خدا قسم میخورم و سکس مقعدی دارم.
میتوان بهراحتی دید که چگونه باور مذهبی در نفی همجنسگرایی میتواند سبب شود که برخی گیهای مسلمان همجنسگراستیزی درونیشدهای را در خود پرورش دهند. برای آن دگرباشانی که هدف نفرت همجنسگراستیزان قرار میگیرند، تقلای درونی ناگزیرشان که گاهی فقط بعد از سالها مواجهه با تمایلات جنسی تعیینشده تغییر میکند، به نوبۀ خود به انکار مذهب و بیاعتقادی به جزای مذهبی منجر میشود.
افراد دگرباش همواره موضوع تفسیرهای انسانیاند و این تفسیرها ممکن است بر اساس زمان و مکان و شرایط اجتماعی تغییر کند. در این راستا، بیشتر پاسخدهندگان حامی تفسیرهای اخلاقمحورتر متون مذهبی بودند که تکثر را گرامی میداشتند و برای تفاوت بین مخلوقات خداوند ارزش قائل بودند و در مقابل تفسیرهای غالب از قرآن ــ که متفکران برای محکوم کردن همجنسگرایی به آنها متوسل میشوند ــ مقاومت نشان میدادند.
مسلمانان به داستان لوط در قرآن متوسل میشوند (مانند داستان لات در انجیل) تا بگویند که اسلام مردانی که به مردان دیگر عشق میورزند را محکوم میکند. گیهای مسلمان زیادی تفسیر متفاوتی از این داستان دارند و معتقدند که این داستان خشونت را محکوم میکند و نه عمل جنسی خاص را برخی از دگرباشان مسلمان در تلاش برای آشتی دادن ایمان و تمایل جنسی خود، بین «اعمال همجنسگرایانه» و «هویت همجنسگرایانه» تمایز قائل میشوند تا بر این واقعیت صحه بگذارند که بر اساس طرح الهی غیردگرجنسگرا بهدنیا آمدهاند.
بنابراین همجنسگرایی آنها ابراز ارادۀ الهی است و نه یک انتخاب شخصی محض هوس یا امیال پلید. همچنین تعداد کمی از متفکران اسلامی، عمدتاً در غرب، بازبینی آموزههای اسلام دربارۀ رابطۀ جنسی دو همجنس را شروع کرده و نتیجه گرفتهاند که محکوم کردن صرف تفسیری بسیار اشتباه است.
با این حال، بسیاری از این افراد انتخابهای محدودی دارند که عبارتاند از: به باورهای خود وفادار بمانید، خودتان باشید، چون نمیتوانید به ماسک زدن یا انکار تمایل همجنسگرایانۀ خود ادامه دهید.
در شرایطی که کسی از حمایت خانواده و اطرافیان محروم است و مذهب نیز تسکینی برای فرد نیست و او را طرد میکند، جای تعجب ندارد که فرد باورهای مذهبی خود را ازدست میدهد و به حمایت منابع سکولار چشم میدوزد. در مقابل این، عامل مذهب گاهی افراد را به ایدئولوژی محافظهکارانهتر سوق میدهد. افراد دگرباشی که ترس از واکنش و قضاوت منفی خانواده را همواره با خود داشتهاند، سعی میکنند از خود سازگاری نشان دهند و تا جایی پیش میروند که رفتار و گفتار و سبک لباس پوشیدن دگرجنسگراها را تقلید میکنند. این محافظهکاری میتواند به روابط کوتاهمدت منجر شود.
روح اسلام چیزی نیست، مگر همدلی و مدارا و درک و با این حال، دگرباشان چندان چهارچوب مذهبی مثبتی در ارجاع به اسلام در دست ندارند. پذیرش یا تأیید همجنسگرایی همچون بهلرزه درآوردن پایههای اسلام دیده میشود. با وجود این، نیاز به مذهبی که گروههای دگرباشان را بهرسمیت بشناسد و بپذیرد که تمایل دارند سکولار باشند، در این مقطع از زمان دیده نمیشود.
این امر سبب شده است که بسیاری از افراد راهی جدید به سوی نیروهای متافیزیکی و ایدئولوژیهای معنوی جایگزین در زندگی خود درپیش گیرند تا اینکه بخواهند مذهب غالب و حاکم اسلام را دنبال کنند. این مفاهیم شامل انسانیت، باور به کرامت انسانی به عنوان مذهب واقعی یا تمایل به عرفانهای تازهای میشود که به سیالیت جنسی اعتقاد دارند. احتمالاً قرن حاضر میتواند روایت تاریخی آمیختگی و مدارا و همزیستی باشد که از حمایت سطحی و هشتگ همبستگی بهمراتب فراتر رفته است.
همانگونه که روایت منتخب ذیل از صدای غمزدۀ دگرباش شرکتکننده در این پژوهش نشان میدهد، سفر به سوی پذیرش سفری سخت است.
بهیاد دارم که تو کوچیکی با مادر و پدرم به مسجد میرفتم، اما بعد از این مسائل و مشکلات، در وهلۀ اول حالت تدافعی نسبت به خدا پیدا کردم، چون واقعاً تحت فشار بودم. خدا میتونست من رو هم مثِ افراد دیگۀ همجنسم خلق کنه، میتونستم زندگی عادی داشته باشم، ازدواج کنم، بچهدار بشم.
میتونستم راحت زندگی کنم. من هنوز هم همون احساس رو دارم. مسئلهای که ما با اون روبهرو هستیم، گاهی واقعاً باعث میشه باورهامون رو نادیده بگیریم، اما این مشکل سبب شد بسیاری از باورهام رو ازدست بدم. دوست دارم روزی بمیرم و فقط از خدا بپرسم چرا. کسایی هستن که من با اونا در ارتباط هستم و برخی دیگه مثِ من همین مشکل رو دارن. من واقعاً خسته شدم.
لزبین 31ساله از مشهد
از طرفی بدلیل اینکه دگرباشان در ایران مورد آزار و هجوم قرار میگیرند. قوانین علیه آنها است. آنها در مقابل آزار و سوءاستفاده و خشونت خانواده و جامعه آسیبپذیرند. رابطهای ابدی و جداییناپذیر بین مذهب و هنجارهای جنسی در ایران و نظام حقوقی و قوانین خشن آن وجود دارد که بر این اساس، افرادی که مذهب و هنجارهای جنسی را رعایت نمیکنند، مجازات میشوند.
مجازاتهای قانونی از طرف دولت، نظام قضایی، و بازیگران غیردولتی مانند مدارس و اجتماعات و خانوادهها اعمال میشود. قوانین ایران درقبال تبعیض یا آزار این گروه بهدلیل گرایش جنسی یا هویت جنسیتی خاصشان از آنها حمایت نمیکند. افراد دگرباش از این حقّ قانونی که به آنها این امکان دهد که خودشان باشند، محروماند.
قانون مجازات اسلامی ایران از واژۀ لواط در ارجاع به نام حضرت لوط (لوط در قرآن) و داستان لواط استفاده میکند. ربط این داستان به همجنسگرایی محلّ مناقشه است، اما همین کفایت میکند که مقامات مذهبی در ایران تصمیم گرفتهاند تا چنین تفسیری را درپیش بگیرند.
در راستای قانون مجازات اسلامی ایران ــ که بهتفصیل در فصل یک کتابهای پیشین مؤلف مورد بحث قرار گرفته است ــ خلأ غیرقابلانکاری بین مصوبات جزایی و واقعیتهای اجرایی وجود دارد.
مطالعۀ اخیر نشان میدهد که مجازاتها برای رابطۀ همجنسگرایانه (به فصل چهارم نگاه کنید)، بچهبازی، و لزبین بودن ترکیبی از مجازاتهای بدنی مانند شلاق است و در صورت تکرار عمل و وجود شواهد و مدارک، فرد همجنسگرا به مجازات مرگ یا سنگسار محکوم میشود، هرچند سالها است که چنین حکمی صادر نشده و بهنظر میرسد نظام قضایی و پلیسْ اجتماع دگرباشان را، تا جایی که در تعداد بالا جمع نشوند و نامرئی باقی بمانند، تحمل میکند.
وقتی از اقلیتهای جنسی دربارۀ اطلاعات حقوقی آنها پرسیده میشد، بسیاری دربارۀ جزئیات اجرای قوانین سردرگم بودند، هرچند برخی شرکتکنندگان از کلماتی مانند اعدام یا سنگسار و شلاق استفاده میکردند. آنگونه که مشاهده شد، در حالی که بسیاری از اقلیتهای جنسی مشارکتکننده شدیداً احساس میکردند که تحت کنترلاند، حسی از بیاعتنایی در مورد مجازاتها نیز در بین آنها دیده میشد، زیرا اخیراً هیچ موردی از اعدام و سنگسار گزارش نشده است و بسیاری احتمال چنین مجازاتهایی را بسیار پایین میدانستند.
در کار میدانی حاضر، تیم پژوهشی شاهد تهدید گاهبهگاه پلیس بود. پلیس و حضور نیروهای گشت ارشاد چندین بار در خلال کار میدانی، در پارکها، روند مصاحبه را متوقف کردند و باعث شدند شرکتکنندگان متفرق شوند تا شناسایی نشوند. لازم به ذکر است که روش کار میدانی در شهرهای تهران و مشهد و اصفهان متفاوت بود و حتی این تفاوت در ناحیههای مختلف یک شهر نیز وجود داشت. علاوه بر مشکل تأمین امنیت شرکتکنندگانی که مایل به مصاحبه بودند، این حملهها باعث میشد تا مصاحبهها مختل شوند.
در یکی از مصاحبه، مرد همجنسگرایی از مشهد احساسش را اینگونه بیان کرد:
اجتماعات اقلیتهای جنسی آسیبپذیری فعلی رو بر اساس بافتار و نوعشان برمیانگیزن. جمع شدن برای جشن تولد یا سالگرد در صورت حضور افراد تراجنسیتی یا کسایی با آرایش و پوشش خاص، باعث واکنشهای مختلف پلیس میشه. مخصوصاً تو مشهد و تهران شنیدم که اتفاقای خوبی برای همجنسگراها افتاده، مثِ مهمونی یا چیزای دیگه، اما مشهد محلّ حرم شخصیت مهم مذهبی هست و به همین دلیل، وحشتناکه، اصلاً نمیدانم چرا.
تفسیر مصاحبهها نشان داد که اضطرابها و دغدغههای اقلیتهای جنسی الزاماً به نیروهای امنیتی دولت محدود نمیشد و افشای بالقوۀ گرایش جنسی آنها نزد خانواده، دوستان، و اقوام نیز برایشان نگرانی دیگری بود.
به منظور درک رابطۀ همجنسان، باید ریشههای چنین گرایشی مورد بررسی قرار گیرد. بحث علمی در مورد ریشهشناسی همجنسگرایی و بررسی تمایلات جنسی موضوعی پیچیده و خارج از چهارچوب طرح پژوهشی حاضر است.
دو نظریۀ اصلی دربارۀ علل گرایش به همجنس وجود دارد؛ یکی اینکه گرایش به همجنس اساساً تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و بیولوژیک است و همجنسگرایی را گرایشی مادرزادی میداند. بهمعنی ساده بر این اساس، افراد «گی یا لزبین» بهدنیا میآیند. نظریۀ دیگر میگوید که تمایلات همجنسگرایانه اساساً در نتیجۀ تأثیرات روانی و محیطی و تجربیات اولیه بهوجود میآیند. درنهایت، احتمالاً چند عامل وجود دارد که در کنار هم میآیند و سبب همجنسگرایی میشوند.
مادرم تعریف میکنه که از بچگی میخواستم پسر باشم. حتی برای من هم عجیبه. به اونا میگفتم من رو فرشاد صدا کنید. پیرهن نمیپوشیدم. معمولاً دخترها تصویری از روز عروسی و اینجور چیزا دارن، اون موقع فکر میکردم با یه دختر عروسی میکنم. دوستای دخترم رو دوست داشتم. عاشق دختر همسایه شدم. بعدها عاشق دخترعموم شدم. چون هنجارهای اجتماعی به تو میگند که دگرجنسگرایی عادیه، فکر میکردم پس همینه. فکر میکردم کار درست ازدواج با یه مرده.
دوجنسگرای 28ساله از تهران
اولین رابطۀ جنسی معمولاً در مقطع متوسطه یعنی از 15 یا 16 سالگی به بالا اتفاق میافتد، هرچند در برخی موارد نادر، در مقطع ابتدایی نیز دیده شده است. چنین روابطی رفتهرفته به تعاملات جنسی جدیتر میانجامد. در این سن، افراد هنوز معصومیت کودکی خود را دارند.
نوجوانی با تغییرات عمیقی در حوزههای مختلف همراه است. بلوغ فکری، رشد قابلملاحظۀ روانی ــ اجتماعی و مجموعهای از تغییرات فیزیکی که انعکاسی از فرایندهای عصبی و هورمونیاند، همگی با فرایندی که بلوغ خوانده میشود، درهم تنیدهاند.
این فرایند بلوغ با افزایش سطح هورمونهای جنسی همراه است. در طی دورۀ بلوغ، بدن هورمونهایی ترشح میکند که سبب میشوند تخمدانها هورمون زنانۀ استروژن تولید کنند. مشخصترین تغییرات فیزیکی در طی بلوغ نشاندهندۀ تأثیر بالای هورمونها هستند. نشانههای ثانویۀ تغییرات جنسی (تشکیل پستان، رشد بیضهها و آلت تناسلی مردانه و موهای ناحیۀ تناسلی)، تغییرات در ترکیب فیزیکی، و باروری همگی، در این دوره، کاملاً مشهودند.
در دورۀ دانشگاه تجربۀ سختی پیش اومد که همۀ زندگی من رو عوض کرد. کسی در دانشگاه بود و ما خیلی به هم علاقهمند بودیم. من به اون ابراز علاقه کردم و اون هم ظاهراً مشکلی نداشت. اما اون دگرجنسگرا بود. به هر حال، ما دو سال در رابطه بودیم که یک سال و نیم اون برای من خیلی سخت بود. به اون وابسته شده بودم. زندگی من ازدست رفت. استودیویی داشتم که در اون آواز میخوندم. همهچی رو کنار گذاشتم. دست از شعر گفتن کشیدم و شروع کردم به خوردن مشروب، بیشتر به این دلیل که رابطۀ اشتباهی رو شروع کرده بودم.
گی 23ساله از تهران
نتایج کمی مطالعه پژوهشی پویاشناسی دگرباشان در ایران
با توجه به زندگی پنهانی دگرباشان و بیم قابلدرک افشای هویت جنسی، این مطالعۀ پژوهشی نمیتواند صددرصد ادعا کند که جمعیت نمونه نمایندۀ جمعیت عمومی دگرباشان است. با این حال، دادهها حاکی از واقعیتهایی هستند که بر اجتماع دگرباشان ایران سایه انداخته است. این پژوهش از تکنیکهای میدانی و مصاحبههای هدفمند برای بهدست آوردن تخمینی از تعداد همجنسگرایان در ایران با تمرکز بر سه شهر عمدۀ تهران و مشهد و اصفهان استفاده کرده است که نتایج آن از منظر باورهای مذهبی در ذیل ارائه میشود:
نمودار 1 نشاندهندۀ شیوع باورهای مذهبی در میان جمعیت نمونه در تهران و مشهد و اصفهان است. بر اساس این نمودار، 14.28% همجنسگرایان در تهران، 33.3% آنها در مشهد، و 20،7% در اصفهان به مفاهیم مذهبی مانند خدا و آیینهایی مانند نماز و روزه اعتقاد دارند.
این دادهها نشان میدهد که همجنسگرایان در مشهد باورهای مذهبی قویتری دارند، چراکه پرورش و اجتماعی شدن در سایۀ مذهب در این شهر شایعتر است. اصفهان و تهران مدرنترند و باورهای مذهبی در آنها کمرنگتر است. همچنانکه قبلاً نیز توضیح داده شد، اعتقاد و باور بسیاری از دگرباشان به مسائل دینی همانند سایر مردم عرفی و سنتی است و چهبسا در اعیاد و ایام مذهبی دگرباشان نیز شرکت داشته باشند و بسیاری از آنها در چنین برنامههای مذهبی از قبیل مراسم عاشورا شرکت می کنند.
نتایج کمّی مطالعۀ پژوهشی پویاشناسی دگرباشان در ایران
همانگونه که پیش از این تأکید شد، با توجه به زندگی پنهانی دگرباشان و بیم قابلدرک افشای هویت جنسی، این مطالعۀ پژوهشی نمیتواند صددرصد ادعا کند که جمعیت نمونه نمایندۀ جمعیت عمومی دگرباشان است. با این حال، دادهها حاکی از واقعیتهایی هستند که بر اجتماع دگرباشان ایران سایه انداخته است.
این پژوهش از تکنیکهای میدانی و مصاحبههای هدفمند برای بهدست آوردن تخمینی از تعداد همجنسگرایان در ایران با تمرکز بر سه شهر عمدۀ تهران و مشهد و اصفهان استفاده کرده است که نتایج آن از منظر دینی و مذهبی در ذیل ارائه میشود:
در ایران، سه نیرویی که رفتار فرد را به او دیکته میکنند، قانون، مذهب، و عرفاند که هر سه علیه همجنسگرایی موضع گرفتهاند.
این سه نیرو به شکل مجزا، جمعی و همزمان عمل میکنند. پس همجنسگرایان ایران نمیتوانند مانند دگرباشان در کشورهای دیگر هویت خود را آشکار کنند. با وجود این، نشانههایی وجود دارد که ردی از پذیرش همجنسگرایی را نشان میدهد؛ یعنی این سبک زندگی خاص، با رعایت احتیاط، بیشازپیش در حال رشد است.
. در نظام اخلاقی و حقوقی پیشامدرن، عمل جنسی اغلب فقط وسیلۀ تولیدمثل دانسته میشد که مهمترین کاربردش نیز تلقی میشد و هرگونه عمل جنسی که به تولیدمثل نینجامد، غیراخلاقی تلقی میشد. برای مثال، خودارضایی و رابطۀ مقعدی با زنان، استفاده از وسایل پیشگیری، و رابطۀ جنسی با افراد همجنس غیراخلاقی و از منظر مذهبی گناه محسوب میشدند
نمودار شمارۀ 2 درصد خشونت، تبعیض و تحقیر تحمیلشده به همجنسگرایان در تهران و مشهد و اصفهان را نشان میدهد. بر اساس این نمودار، بیشترین خشونت و تبعیض بهترتیب در اصفهان (80%)، مشهد (66.6%) و تهران (17،1%) رخ میدهد. در قیاس با تهران، مشهد و اصفهان سنتیتر و مذهبیتر هستند. بنابراین همجنسگرایی را انحراف و ناهنجاری میدانند و جای تعجب نیست که این دو شهر نرخ بالایی از خشونت علیه همجنسگرایان را نشان میدهند.
مخالفان همجنسگرایی آن را فساد اخلاقی یا امری غیرطبیعی میدانند. همجنسگراستیزی و انگزنی در این جوامع دلایل عمدۀ خشونت و تبعیض است. در جامعۀ ایران، همجنسگرایی بر اساس قانون مستوجب مجازاتهایی همچون اعدام و شلاق است. از بُعد مذهبی، این موضوع غیرقابلقبول و رفتاری نابههنجار است.
نمودار شمارۀ 2: درصد تجربۀ خشونت و تبعیض در جمعیت نمونه از منظر مذهبی
نتایج پژوهش پویاشناسی دگرباشان در ایران در جوامع اسلامی
با آنکه همجنسگرایی در بسیاری از جوامع غربی مورد پذیرش بیشتری است، همچنان با انگ همراه است و در بسیاری از موارد، در کشورهای اسلامی ممنوع است.
در خاورمیانه، رویکردها در مورد اجتماع دگرباشان ــ آنگونه که در سراسر جهان تغییر کرده است ــ تغییر نکردهاند. خاورمیانه همچنان بیشترین مقاومت را نسبت به تغییر بهخرج میدهد. در بسیاری از نقاط این منطقه، حتی صحبت دربارۀ همجنسگرایی نکوهش میشود و این موضوعْ کار را برای گروههای حمایتیابی دگرباشان در ایجاد تغییر بسیار دشوار میکند.
در مطالعهای دربارۀ رویکردهای جهانی به همجنسگرایی، از سوی مرکز پژوهشهای پیو مشخص شد که در مقابل 80% از کاناداییها و انگلیسیها، کمتر از 5% افراد مورد تحقیق در مصر، اندونزی، اردن، پاکستان، فلسطین، و تونس معتقد بودند که جامعه باید همجنسگرایی را بپذیرد. تنها کشورهای مسلمانی که رواداری بیشتری از خود نشان دادهاند، مالزی (9%)، ترکیه (9%)، و لبنان (18%) بودند که ظاهراً اسلام نقش کمتری در زندگی سیاسی و اجتماعی این کشورها بازی میکند.
بیشتر کشورهای اسلامی همجنسگرایی را ممنوع میدانند و در بسیاری از این کشورها مجازات همجنسگرایی مرگ است. در جوامع اسلامی، تمهیدات قضایی و فراقضایی اتخاذشده علیه همجنسگرایی یک پیام مشخص را به جامعه منتقل میکند و آن اینکه همجنسگرایی غلط و غیراخلاقی و غیرقانونی است و درنتیجه، مجازات دارد.
جمهوری اسلامی ایران ــ که تحت حاکمیت قانون شریعت اسلام است ــ نگاه قانونی سختی به همجنسگرایی دارد که مجازات آن شامل شلاق و اعدام میشود. بر اساس قوانین مجازات اسلامی ایران، «هرگاه دو مرد که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت در زیر پوشش به طور برهنه قرار گیرند هردو تا 99 ضربه شلاق تعزیر میشوند» و«هرگاه دو زن که باهم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند.
درصورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبۀ سوم به هریک صد تازیانه زده میشود» و «هرگاه کسی دیگری را ازروی شهوت ببوسد تا 60 ضربه شلاق تعزیر میشود» همچنین حکم روابط همجنسگرایانۀ بدون دخول مقعدی یکصد ضربه شلاق است و بر همین اساس، دخول مقعدی مجازات اعدام را در پی دارد.
بر اساس قانون شریعت اسلام، افراد تنها وقتی به همجنسگرایی محکوم میشوند که چهار بار اعتراف کنند یا چهار مرد مسلمان «باتقوا» شهادت دهند که رابطۀ جنسی آنها را دیدهاند.
نمیتوان گفت که هیچیک از کشورهای اسلامی محیطی اجتماعی یا قانونی جهت حمایت از دگرباشان را فراهم میکند، دستکم این امر در حال حاضر جاری نیست. خلأ سازوکارهای حمایتی اجتماعی یا سازمانهای حمایتگر اسلامی برای آسایش روانی و اجتماعی دگرباشان بهشدت احساس میشود. در سالهای اخیر نمایش عمومی بدرفتاریهای داعش در سوریهای که پیش از حضور داعش نیز وضعیت خطرناکی داشت، توجه جامعۀ بینالملل را به خود جلب کرده است.
وضعیت برای اجتماع دگرباشان عراق بعد از سقوط صدام حسین در سال 2003 میلادی بهشدت رو به افول گذاشته است. گروههای اسلامی از این آشفتگی سیاسی سر برآوردند و شروع کردند به هدف قرار دادن گیها و فقط در سال 2012 میلادی، دویست دگرباش را بهقتل رساندند. اکنون نیز همین گروهها با دولت عراق در مبارزه علیه داعش همکاری میکنند و به آنها آزادی استمرار قتل اقلیتهای جنسی داده شده است.
بهاستثنای تلاشهای محدود محلی، در آیندۀ نزدیک نشانهای از تغییر در جایگاه اجتماعی یا قانونی دگرباشان مصر دیده نمیشود. در لبنان، ظهور سازمانهای حامی دگرباشان قدمی مهم در مبارزه برای حقوق اجتماعی و قانونی بوده است و به تغییری در دیدگاهها منجر شده است. این تغییر محصول عواملی اجتماعی ــ سیاسی تعریف میشود که به ظهور جهتگیریهای جدید در لبنان کمک کرده است.
هرچند دگرباش بودن در بیشتر کشورهای مسلمان ممنوع است، برخی استثناها نیز دیده میشود. فقط تعداد کمی از کشورهایی با بیشینۀ مسلمان (مانند اردن) همجنسگرایی را قانونی اعلام کردهاند، اما حتی در این جوامع نیز حمایت قانونی کمی از افراد دگرباش صورت میگیرد و ممکن است مجازاتهایی برای آنها درنظر گرفته شود.
بزرگترین کشور مسلمان جهان، اندونزی، فرهنگ و سنت دوجنسگرایی پرجنبوجوشی دارد که به شکلی گسترده از طرف عموم مورد مدارا قرار میگیرد.
همجنسگرایی و رابطۀ جنسی گیها در اندونزی غیرقانونی نیست. تعجبآور است که مردان و زنان تراجنسیتی در بسیاری از فرهنگهای اسلامی در سراسر جهان پذیرفته شدهاند. درواقع، ایدۀ مرد یا زنی که خود را عضوی از جنس مخالف بداند، پذیرفتهتر است تا مرد یا زنی که میل جنسی به کسی از جنس خودش داشته باشد.
چنین نیست که بتوان به این تغییرات کاملاً امیدوار بود، اما برخی قدمها در تسهیل زندگی تراجنسیتیها در ایران و مصر برداشته شده است. در سال 1988 میلادی عمل تغییر جنس از سوی متفکران الازهر در مصر، قدیمیترین دانشگاه اسلامی جهان، بر اساس قانون شریعت اسلام قابلقبول اعلام شد.
در ایران، آیتالله خمینی در سال 1964 میلادی (برابر با 1343 شمسی) در کتاب تحریرالوسیله، به روا بودن اصل تغییر جنس فتوا داد و فقه شیعه در کنار پذیرفتن تغییر جنس، ملاکهایی را نیز دربارۀ هویت تازۀ فرد و وظایف شرعی او تعیین کرد.
اساس این رویکرد پذیرنده این باور است که فرد تراجنسیتی بهدنیا میآید، اما همجنسگرایی یک انتخاب است. بنابراین همجنسگرایی گناه دانسته میشود. با این حال، مسلمانان تراجنسیتی بسیاری همچنان پس از عمل تغییر جنس از خشونت فیزیکی و کلامی و طرد اجتماعی و فرهنگی در اجتماعات خود رنج میبرند، چراکه همچنان در موقعیت پیشین خود دیده میشوند.
بسیاری از آنها نمیتوانند بگریزند و به کشور دیگری نقلمکان کنند تا بتوانند ناشناس بمانند. بیشک، خیلی محتمل است که بسیاری تحت فشار به عمل تغییر جنس تن میدهند (برای جزئیات بیشتر دربارۀ خطر عمل تغییر جنس به فصل سوم رجوع کنید).
کنشگری برای دگرباشان در لبنان سبب ایجاد سازمانهایی مانند هلم (HELEM)، گروه دگرباشان پیشِرو دنیای عرب، شده است که خدمات بهداشتی و حقوقی برای دگرباشان فراهم میکند. این عنوان مخفف عربی سازمان حمایت از لزبینها، گیها، دوجنسگراها، و تراجنسیتیهای لبنانی است.
لبنان کشوری است که در منطقه بیشترین رواداری با سبک زندگی دگرباشان را از خود نشان داده است. هلم به اندازۀ کافی موردپذیرش است و آنقدر در لبنان نفوذ دارد که مرتباً رویدادهایی را دربارۀ مسائل دگرباشان میزبانی میکند و حتی در خیابانها اعتراضاتی را علیه خشونت در مورد اجتماع دگرباشان در لبنان ترتیب میدهد.
با وجود این، در حالی که بیروت نسبت به کشورها و شهرهای همسایۀ خود لیبرالتر است، همچنان نسبت به جوامع غربی مدارای کمی از خود نشان میدهد. خدمات هلم تنها در حمایت از تعداد محدودی از افراد مؤثر واقع شده است که معمولاً افراد متمولتر جامعه هستند و کسانی را که از گروههای بهحاشیهراندهشده و محروماند، نادیده گرفته و در برخی موارد، به آنها آسیب رسانده است.
برای مثال، متفکرانی همچون ماصاد بر این عقیدهاند که هلم خارجی است و سازمانهایی با حمایتهای مالی خارجی همچون الگا و هلم با ترویج دستههای هویت جنسی جامعۀ غربی سعی در ایجاد اجتماعات گی در لبنان دارند. بنا بر نظر مؤلف، این امر رفتار دگرباشانه را یک مشکل میبیند و درنتیجه، سبب مداخلات بیشتری برای حمایت از این اجتماعات میشود.
این موضوع توجه رسانههای عراقی و عربی را به خود جلب کرده است. برای مثال، در بغداد، روحانی شیعه، مقتدا صدر، در موضعی عمومی از رویکردی انسانی در مورد دگرباشان حمایت کرد و گفت که این افراد نباید مورد خشونت قرار گیرند.
از آنجا که روحانیون دارای حقی اخلاقی برای دخالت در همۀ امور حکومتی و در جزئیات زندگی اجتماعی مردم هستند، لازم به ذکر است که روحانیون در عراق مهمترین و تأثیرگذارترین نقشآفرینان در تعیین نظر عموم در این زمینه بودهاند. بیانیۀ آیتالله صدر مناقشهبرانگیز شد، چراکه با موضع دیگر روحانیون و نهادهای مذهبی، همچون دیگر متفکران شیعی در عراق و ایران، همخوانی نداشت. روحانیون در هردو کشور منع همجنسگرایی در اسلام را تبلیغ میکنند، اما تفاوت در نحوۀ پرداختن به موضوع است.
بیشتر جمعیت عراق همجنسگرایی را نکوهش میکنند، اما طرفدار خشونت علیه این افراد هم نیستند. در عراق و لبنان، مجازات همجنسگرایی در قانون تصریح نشده است. در ایران اینگونه نیست و وضعیت کاملاً متفاوت است. قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی ایران همجنسگرایی مردان را جرمی مستوجب مجازات اعدام میداند و بر اساس قانون ایران، لزبینها به یکصد ضربه شلاق محکوم میشوند.
ایران یکی از هفت کشوری در جهان است که همچنان برای همجنسگرایی مجازات مرگ را اجرا میکند. همچنین ایران بیشترین تعداد اعدامها را در میان کشورها در مقایسه با جمعیت خود دارد. بر اساس عدد مطلق، تنها چین تعداد بیشتری اعدام نسبت به ایران انجام داده است. در سال 2009 میلادی، دستگاه قضایی ایران 388 نفر را اعدام کرد و بین سالهای 2010 و 2014 میلادی، تعداد اعدامها بهشدت افزایش یافت و درمجموع، دستکم به 3242 نفر رسیده است.
بهرغم عضویت در معاهدههای حقوق بشری، در سال 2007 میلادی، ایران هشت نوجوان را اعدام کرد و در سالهای 2008 و 2009 میلادی، ایران تنها کشوری بود که همچنان برخلاف تعهدات مندرج پیماننامۀ حقوق کودک به اعدام کودکان ادامه داد. در سالهای 2013 و 2014 میلادی دستکم یازده مورد اعدام کودکان در ایران اتفاق افتاد و این آمار تنها شامل مواردی است که علنی شدهاند.
در سال 2014 میلادی، دو مرد به نامهای عبدالله قوامی چاهزن جیری و سلمان قنبری چاهزن جیری در تاریخ 6 اوت در جنوب ایران اعدام شدند که جرم آنها ظاهراً عمل لواط بوده است. مشخص نیست که آیا آنها به سبب گی بودن اعدام شدهاند یا نه، چراکه روایتهای ضد و نقیضی دربارۀ آنها وجود دارد؛ یک منبع اعلام کرد که آنها گی بودند و منبع دیگری دربارۀ آنها نوشت که «جرم» آنها روشن نبود، اما آنها را «مجرمانی غیراخلاقی» نامید.
در سال 2011 میلادی، سه مرد پس از محکوم شدن به جرم همجنسگرایی اعدام شدند. این افراد که فقط با حروف اول اسمشان معرفی شدند، در جنوب غربی ایران در شهر اهواز، مرکز استان خوزستان، اعدام شدند. یک مقام قضایی در جمع عموم اظهار کرد که این سه محکوم به دلیل اعمال منافی شریعت اسلام و «اعمال پلید» به مرگ محکوم شدند.
سازمان حقوق بشر ایران واقع در نروژ گفته است که جرم این مردان «لواط» (دخول جنسی بین دو مرد) بوده است. مشخص نیست که آیا این مردان همجنسگرا بودند یا همجنسگرا معرفی شدند. در سال 2007 میلادی، اعلام شد که بیست مجرم به جرمهای مختلف از جمله تجاوز و لواط در تهران اعدام شدند. جزئیات بیشتری از این واقعه در اختیار عموم قرار نگرفت.
در سال 2005 میلادی، اعدام دو پسر نوجوان به نامهای محمود عسکری و ایاز مرهونی در سطح وسیعی رسانهای شد. آنها در ملأ عام به جرم مشارکت در عمل لواط و تجاوز اعدام شدند و تصاویر ناراحتکنندۀ اعدام آنها به طور گسترده در اینترنت پخش شد. هردوی این افراد در زمان جرم، کودک بودند و گفته میشود که یکی از آنها حتی در زمان اجرای حکم هم کودک بوده است. هنوز مشخص نیست که آیا این دو اعدام به طور خاص به دلیل همجنسگرا بودن آنها انجام شد یا نه. حقایقی که بر اساس آنها اعلام جرم شده است تا امروز همچنان مبهم ماندهاند.
به همین شکل، پسر نوجوانی به نام مولودزاده به جرم لواط و تجاوز به سه پسر نوجوان در سیزدهسالگی اعدام شد. این در حالی بود که همۀ شاهدان اتهامات خود را پس گرفتند و مولودزاده نیز اعتراف خود را پس گرفته بود.
قانون جزای اسلامی جدید کسانی را هدف قرار میدهد که تصور میشود تمایل جنسی آنها هنجارهای اجتماعی را بههم میزند و این توجیهی است برای حاکمیت تا «متخلفان» را از چهرۀ زمین پاک کند. اگر نه در اذهان عمومی، دستکم در ساختار بسیاری از قوانین جزایی، قوانین لواط با جرائم پلیدی همچون تجاوز، حملۀ جنسی، زنا و سوءاستفادۀ جنسی از کودکان گره خورده است و این موجب سردرگمی و خشم عمومی مردمی میشود که به این ترتیب همجنسگرایی را در ردیف جرائمی مانند خشونت جنسی قرار میدهند. آزار جنسی کودکان و تجاوز تخلفاتی شرمآور و وحشتناکاند، اما همجنسگرایی اینگونه نیست.
با این حال ــ همانطور که در فصلهای قبل گفته شد ــ همجنسگرایی همواره در کنار بچهبازی و انحراف جنسی قرار میگیرد که از طرف جامعه مستوجب طرد، مجازات، و اعدام دانسته میشود.
دیدهبان حقوق بشر گزارشی را در سال 2010 میلادی از وضعیت همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی در ایران منتشر کرد. این گزارش اعلام کرد از آنجا که دادگاههای مربوط به «مسائل اخلاقی» عمومی نیستند، تشخیص اینکه چه تعداد افراد به دلیل رابطه با همجنس اعدام شدهاند، دشوار است.
عفو بینالملل تخمین زده است که از سال 1979 میلادی، حدود 5 هزار نفر به دلیل رابطه با همجنس اعدام شده باشند. البته به علت نبود شواهد و آمار رسمی این ادعای است که اثباتش تقریباً غیرممکن است
کمیتۀ حقوق فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی به همراه کمیتۀ حقوق بشر بهکرات از همۀ کشورهای عضو از جمله ایران خواستهاند تا قوانینی را که رابطه با همجنس را جرمانگاری میکنند، لغو کنند. ایران عضو ICESCR و ICCPR است. شرایط و تعهدات این اسناد بینالمللی روشناند.
با این حال، پاسخ قوۀ قضاییۀ ایران استفاده از قانون جزای فعلی برای جرمانگاری رابطه با همجنس است. مشکلاتی که گروههای دگرباش در ایران با آنها روبهرو هستند، اساساً ماهیت حقوقی دارند و در صورت آسیب یا نقض حقوق، اگر نگوییم که اصلاً هیچ کمکی وجود ندارد، کمکهای حقوقی محدودی در اختیار آنها است. همچنین قوانین عملاً در راستای تضییع حقوق این افراد اجرا میشوند. قوانین ذاتاً نسبت به بخشهای آسیبپذیر اجتماع تبعیضآمیز و متعصب و بهشدت در تناقض با تعهدات بینالمللی ایران است.
دگرباشان خود کاملاً از برچسب و انگ همجنسگرایی و تعصب به آن و در مواردی، مجازات سختی که در صورت فاش شدن هویت جنسی آنها در انتظارشان است، آگاهاند و برای این دگرباشان که با تبعیض و نبود مدارای موجود زندگی میکنند، چنین تصویری سیاه است.
بررسی شرایط همجنسگرایان و دوجنسگرایان در کشورهای همسایه میتواند به طور بالقوه دیدگاه وسیعتری به اصلاحات قانونی ممکن و راهحلهایی برای مواجهه با چالشهای اجتماعی در ایران فراهم کند. برای مثال، در ترکیه در سال 1858 میلادی از رابطه با همجنس جرمزدایی شد و تبعیضهای قانونی محدودتر شد.
یکی از بزرگترین دستاوردهای جامعۀ دگرباشان، فعالان اجتماعی، و سازمانهای مردمنهاد در ترکیه رژۀ افتخار دگرباشان در استانبول بوده است که ترکیه را در جایگاه اولین کشور مسلمانی قرار داد که این رویداد در آن برگزار شد. دگرباشان ایرانی در برخی از این رژهها در استانبول، آمستردام، و استکهلم در سالهای 2015 و 2016 میلادی شرکت کردند.
با وجود این موضع عمومی نویدبخش و روشن، جامعۀ ترکیه هنوز دیدی منفی به افراد دگرباش دارد. بر اساس پژوهشی که توسط مرکز پژوهشهای پیو در سال 2013 میلادی انجام شد، تنها 9 درصد افراد در ترکیه معتقد به پذیرش همجنسگرایی در جامعه بودند و مردم ترکیه بهشدت با پذیرش همجنسگرایی در سطح جامعه مخالف بودند.
این مخالفت در روسیه و لبنان نیز دیده شده است. رابطه با همجنس جرم نیست، اما بهترتیب 80 درصد و 74 درصد از افراد این دو کشور معتقد بودند که جامعه نباید همجنسگرایی را بپذیرد. با وجود اصلاحات حقوقی ــ که بیشک قدمی بزرگ است ــ چالشهای اجتماعی همچنان مانعی در مسیر غلبه بر چالشهاییاند که دگرباشان مرتب با آنها روبهرو میشوند.
نتیجهگیری پویاشناسی دگرباشان در ایران و کارهای آینده
سرکوب اجتماعیای که دگرباشان با آن روبهرو هستند، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و شامل سطوح مختلفی از خشونت، تبعیض، و برچسبزنی میشود که بافتار بومی غالب را منعکس میکند. اینترنت و شبکههای اجتماعی نیز فضایی را برای تبادل اطلاعات مثبت دربارۀ هویتهای دگرباش فراهم کردهاند. در عین حال، اینترنت محیط مساعدی برای ترویج حمایتهای قانونی از حقوق اقلیتهای جنسی است.
در کشورهایی که برچسب و انگ غیردگرجنسگرا بودن بالا است، افراد از طریق اینترنت دگرباشان دیگر را پیدا میکنند. معمولاً اینترنت ابزاری در دست افراد برخوردارتر است، با این حال، همچنان کانالی برای تبادل و همبستگی است. ماهیت تعاملی اینترنت فضایی را ایجاد میکند که در آن اجتماعات شکل میگیرند و گفتوگوها شروع میشود.
فضای مجازی فرصتهایی را برای معاشرت افراد، حمایت، جنبشها، و تکنیکهای تبادل اطلاعات برای بقا فراهم میکند. در ایران، دولت وبگاههایی را که از نظر سیاسی، مذهبی، یا اخلاقی خطرناک میداند، مسدود میکند، اما افراد زیادی در ایران به نرمافزارهای فیلترشکن دسترسی دارند که به آنها اجازه میدهد تا این سانسورها را دور بزنند.
در ایران، افراد دگرباش همواره در معرض آزار هستند. قوانین علیه آنها سفت و سخت است و آنها در مقابل آزار، سوءاستفاده، و خشونت در خانواده و جامعه آسیبپذیرند. بارقۀ امیدی از فیلمها، مستندها، موسیقی، و دیگر اشکال هنر در سالهای اخیر برای دگرباشان ایرانی بهوجود آمده است که دیدگاه جدیدی را مطرح میکند که میتواند سبب تغییر رویکرد شود. مثلاً در سال 2011 میلادی، فیلم ایرانی «آیینههای روبهرو» امکان تحول رویکرد تدریجی در میان افراد مذهبی دربارۀ اقلیتهای جنسی را بهتصویر کشید.
فیلم داستان ادی، مرد جوان تراجنسیتیای است که سعی دارد از خانوادهای بگریزد که قصد دارد او را به ازدواجی مجبور کند تا آبروی خانواده حفظ شود. در این فیلم، زن مذهبی سنتی در ابتدا انزجار و نفرت زیادی نسبت به زن تراجنسیتی نشان میدهد.
کمی بعد، با مشاهدۀ رنج زن تراجنسیتی در اثرِ خشونت پدرش، زن مذهبی نهایتاً به این نتیجه میرسد که تحمیل چنین درد و رنجی بر دیگران تجسم «شر» در معنای مذهبی است. «آیینههای روبهرو» ادعا نمیکند که راهحلی برای مشکل یافته است، اما سعی میکند با نگاهی انسانی به این گوشۀ تاریک جامعه از این ایده حمایت کند که «انکار کردن یا نادیده گرفتن این افراد راهحل مشکل نیست».
داعش از زمان پیدایش به تعقیب قضایی اقلیتهای مذهبی، زنان، و افرادی پرداخت که هویت یا سبک زندگیشان با باورهای خشک و متعصبانۀ این گروه همسو نبود.
درجات مختلف خشونت، انزوای شدید، و برچسبخوردگی اجتماعی عمدی همیشه ویرانکننده است، اما در اصطلاح دولت اسلامی، اوضاعْ چرخشی مخرب پیدا کرده است. در نواحی تحت کنترل دولت اسلامی، مبارزانْ احکامی علیه رفتار همجنسگرایانه و مدل موهای پرزرقوبرق صادر کردند و به هرکسی که در حین عمل لواط دستگیر میشد، وعدۀ مرگ دادند.
تنها در یک روز، در دولت اسلامی داعش، نُه مرد و یک پسر پانزدهساله را به دلیل همجنسگرا بودن در شهری در سوریه کشتند. دادگاههای فرمایشی داعش رابطۀ جنسی گیها را جرم مستوجب مجازات مرگ اعلام کرده است و مجازاتهای وحشیانهای همسو با خوانشی افراطی از شریعت اسلام برای این عمل تعیین کردهاند.
این نمونه فقط یکی از نمونههایی سوءاستفادۀ داعش از تعصبات اجتماعی و مذهبی است که از قبل نسبت به افراد گی وجود داشته است و اکنون از آنها برای توجیه اعمال خود استفاده میکند. این رویه ظاهراً تا سال 2017 میلادی، با وجود عقبنشینیهایی، ادامه داشته است.
این مقاله پژوهشی تلاشی است برای کمک به پژوهشگران و کنشگران در جهت تأمل بیشتر دربارۀ روشهای بقایی که ممکن است به بهبود زندگی دگرباشان در ایران کمک کند. چالش اصلی دگرباشان در ایران از بین بردن نگاه منفی جامعه و اجتماعی است که بهشدت در پی نارواداری، تبعیض، و تعقیب قانونی است.
این نگاه منفی وقتی جدیتر میشود که قوانین و مقررات ایران انکار قطعی حقوق دگرباشان را تأیید و تقویت میکنند. آگاهیرسانی و مبارزه با نفرت هدف اصلی کنشگران اجتماعی سازمانهای مردمنهاد است. اطلاع رسانی در خصوص دگرباشی در جامعۀ ایران و حضوری فعالتر داشتن در شبکههای اجتماعی درک عمومی بهتری از دگرباشان بهدست میدهد و بهشدت در حلّ بسیاری از مسائل آنها نقش دارد.
برای بهبود وضعیت دگرباشان، انبوهی از مسائل که پیشتر به آنها اشاره شد، باید درنظر گرفته شود. به همین ترتیب، چالشهای همراه با زندگی، مسائل مشکلساز تعریفها و طبقهبندیها، و زبان بهکاررفته برای توصیف دگرباشان باید مورد توجه قرار گیرد، چراکه مشروعیت دادن به اقلیتها و توجه به پیچیدگیهای خاص آنان، در هر عملی، اولین گام برای بهبود وضعیت آنها است.
گرچه در حال حاضر، با وجود همۀ مشکلات، حتی در سختگیرترین کشورهای خاورمیانه، دگرباشان همچنان به شکل زیرزمینی گرد هم میآیند و در مقابل عقیدۀ عمومی، هنجارهای فرهنگی، و نهادهای مذهبی ــ که همچنان آنها را تحقیر میکنند و اجازۀ دسترسی به حقوقشان را به آنها نمیدهند ــ به رشد و بالندگی خود ادامه میدهند.
بیش از 31 درصد جمعیت هشتاد میلیونی ایران بین 15 تا 29 سال سن دارند و این نیمرخ جمعیتی بسیار جوان فرصتی برای تغییر، پویایی جدید سیاسی، و به طور بالقوه، دیدی جدید به جنسیت است. پیش بردن این نگاه نسلی نیازمند جمعآوری، بهاشتراکگذاری، و فرمولبندی یک برنامۀ آموزشی دربارۀ ادغام دگرباشان در همۀ سطوح زندگی است. هرگونه پیشرفت در پرداختن به نیازهای اساسی اجتماع دگرباشان در ایران با کمک مؤلفههای ذیل سرعت میگیرد:
پر کردن خلأ اطلاعاتی، کندوکاو در دادههای موجود و جمعآوری دادههای پایۀ متقن، حمایت از تحقیقات، آزمودن ایدههای جدید و مبتکرانه، و برنامهریزی بر اساس ارزیابیهای دقیق. هرگاه نتایج چنین تلاشهایی به شکلی واضح و شفاف بهاشتراک گذاشته شود، اجتماع روبهرشدی که در این حوزه کار میکند، میتواند موارد موفق را بسط دهد و از تکرار اشتباهات گذشته پرهیز کند و بیتردید، ورود سازمانهای مردمنهاد به این حوزه و حمایتهای اجتماعی آنها از اجتماع دگرباشان میتواند این راه را هموارتر سازد.
با این حال، جامعه در مقابل جمعیت دگرباش ملاحظات سختی دارد و درکل، با افراد غیردگرجنسگرا در تقابل است. بنابراین اینگونه بهنظر می آید که نیازی نیست دولت، در خاورمیانه به طور عام و در ایران به طور خاص، کاری انجام دهد. فشار انکار و تقابل از سوی جامعه، سازمانهای مدنی و نهاد خانواده اعمال میشود که سبب شده است تا دولت زحمتی متقبل نشود و به آن بیاعتنا باشد و البته مطالبۀ جدیای نیز توسط گروههای دگرباشان در غیاب داشتن تشکل و گروهای منسجم و رسمی دگرباشی در ایران شکل نگرفته است، اگر چه تعدادی مرکز حمایت از تراجنسیتیها در کلانشهرها وجود دارد.
این امر که افراد در برابر دگرباشان مدارایی از خود نشان نمیدهند، کاملاً در جنبشهای سراسر خاورمیانه مشهود است و در این سناریو، نهادهای دولتی از جایگاهی مطمئن و باثبات لذت میبرند. در هر حال، لازم است شرایط کنونی تغییر کند و حقوق دگرباشان در همۀ عرصههای اجتماعی به همراه حقوق شهروندی آنان بهرسمیت شناخته شود.
منابع پویاشناسی دگرباشان در ایران
Beemyn, Genny; Rankin, Susan. (2011). The Lives of Transgender People. New York: Columbia University Press.
Steven Waldman. (2003). A Common Missed Conception. From
http://www.slate.com/articles/life/faithbased/2003/11/a_common_missed_conception.html.
جکل، اس؛ ونزلبرگر، جی. (2015). مجلۀ همجنسگرایی، ص. 207-241.
Horrie, C.; Chippendale, P. (2007). What is Islam? A Comprehensive Introduction. Virgin Books Limited.
Maoz, Z.; Henderson, E.A. (2013). The world religion dataset, 1945–2010: Logic, estimates, and trends. International Interactions, 39 (3), pp.265-291.
Kessler, RC.; Mickelson, KD.; Williams, DR. (1999). The prevalence, distribution, and mental health correlates of perceived discrimination in the United States. Journal of Health and Social Behavior, 40 (3), pp. 208–230.
عفو بینالملل. 2001. ص. 45.
http://www.bbc.com/persian/arts/2012/05/120517_l41_mh_homophobia_day.
احمدی، کامیل. (1397). داستان شهر ممنوعه :پژوهشی جامع در باب دگرباشان در ایران. لندن: نشر مهری؛
Murray, S.O (1997).The will not to know: Islamic accommodations of male homosexuality. In S.O. Murray & W. Roscoe (eds.), Islamic homosexualities: Culture, history and literature. New York: New York University Press, pp.14-54.
Jones, Susan R, Vasti Torres, and Jan Arminio.(2013). Negotiating the Complexities of Qualitative Research in Higher Education: Fundamental Elements and Issues. Routledge; Whitaker, Brian. (2011). Unspeakable Love: Gay and Lesbian Life in the Middle East. Saqi.
Strauss & Corbin (20011) The world we see: A study on LGBTQ in Asia, Tauris publishing, USA, LA , p. 102.
Corbin, J.; Strauss, A. (2008). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Thousand Oaks: Sage Publications , p. 116.
Corbin, J.; Strauss, A. (2008). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Thousand Oaks: Sage Publications, p. 116.
Corbin, J.; Strauss, A. (2008). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Thousand Oaks: Sage Publications, p. 143.
Corbin, J.; Strauss, A. (2008). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Thousand Oaks: Sage Publications, p. 146.
Denied Identity: Human Rights Abuses Against Iran’s LGBT, from www.iranhrdc.org/english/publications/reports/1000000398.
Difference between Traditional and Modern Society, from www.yourarticlelibrary.com›Society.
Between Religion and Desire: Being Muslim and Gay in Indonesia, from www.sjsu.edu/…/courses/soci172/s0/10GayMuslim.pdf.
Muslim attitudes about LGBT are complex, far from universally, from wwww.usatoday.com/…/muslim-lgbt-gay-views/86046404.
Islam and Homosexuality: What does the Koran say, from www.haaretz.com/middle-east-news/1.724908.
الف) احمدی، کامیل. (1396). طنین سکوت: پژوهشی جامع در باب ازدواج زودهنگام کودکان در ایران. تهران: شیرازه؛
ب) همان. (1395). سنت: پژوهشی جامع درباره ختنه زنان در ایران. تهران: شیرازه؛
ج) همان. (1398). خانه ای بر روی آب: پژوهشی جامع بر باب ازدواج موقت و صیغه محرمیت در ایران. تهران: شیرازه.
Puberty stages for boys and girls, from www. emedicine.com.
Homosexuality and Islam | Rusi Jaspal – Academia.edu, from www.academia.edu/6868516/Homosexuality_and_Islam.
Whitaker, Brian. (2006).Unspeakable Love: Gay and Lesbian Life in the Middle East. Berkeley: University of California, p.184
Homosexuality and Islam | Rusi Jaspal – Academia.edu, from www.academia.edu/6868516/Homosexuality_and_Islam.
قانون مجازات اسلامی، باب دوم، فصل دوم، مادّۀ 123.
قانون مجازات اسلامی، باب دوم، فصل دوم، مادّۀ 134.
قانون مجازات اسلامی، باب دوم، فصل دوم، مادّۀ 124.
Parnian, H. (2006). The sexual rights of women and homosexuals in Iran ( In S. Seidman, N. Fischer & C. Meeks eds.). Handbook of the new sexuality studies, London: Routledge, pp.348-352.
Jaspal, R.; Breakwell, G.M.(Eds). (2014). Identity Process Theory: Identity, Social Action and Social Change.
Cambridge: Cambridge University Press, pp. 211-267
The sudden intensity of Indonesia’s anti-gay onslaught, from http://www.bbc.com/news/world-asia-35657114. [Accessed December 27th, 2017].
Leave or be killed. (6 July 2010). The Sydney Morning Herald.
Massad, J. (2015). Islam in Liberalism. Chicago: University of Chicago Press, p. 89.95.
https://www.al-monitor.com/pulse/originals/2016/09/homosexuality-lgbt-iraq-iran-muqtada-sadr.html. Accessed: October 16, 2017.
https://www.al-monitor.com/pulse/originals/2016/09/homosexuality-lgbt-iraq-iran-muqtada-sadr.html. Accessed: October 16, 2017.
LGBT Rights in Iran by Shima Houshyar, published October 21, 2015.
Sources: ARA News, Iraqi News, Daily Mail.
پویاشناسی دگرباشان در ایران