مصاحبه با اصفهان زیبا: تبوتاب ماجرای قتل آتنا بعد از گذشت هشت روز، هنوز فروکش نکرده است. تراژدی مرگ آتنا، دختر هفتسالهای که در «پارسآباد» مغان زندگی میکرد، نه فقط خانواده و اهالی شهرش را به سوگ نشاند و رخت سیاه به تنشان کرد که طوفانی از اندوه، حسرت، خشم و نفرت را در سراسر کشور بهراه انداخت. جسد آتنا که از بیستونهم خرداد، ناپدید شده بود، بعد از بیست روز در مغازه رنگرزی پیدا شد؛ در حالیکه اسماعیل 42 ساله، پس از تعرض به آتنا، او را به قتل رسانده و جسدش را داخل بشکهای مخفی کرده بود. آتنا اولین قربانی کودکآزاری نیست و آخرین آنها هم نخواهد بود. اواخر بهار سال گذشته بود که اتفاقی مشابه آنچه برای دختر هفتساله اردبیلی افتاد، برای ستایش، کودک افغانستانی نیز رخ داد؛ زمانی که او به همراه پدر از خانه خارج شد تا بستنی بخرد. مرد جوان بعد از خرید بستنی، دخترش را روانه خانه در منطقه ورامین کرد و با این تصور که دخترک به خانه رسیده است، راهی محل کارش شد؛ اما غافل از اینکه پسر 16 ساله همسایه که تنها سه پلاک با خانه آنها فاصله داشت، ستایش را ربود و به او تجاوز کرد و به قتلش رساند و جسدش را داخل وان انداخت و اقدام به سوزاندن آن با اسید کرد.
آتنا، ستایش، فاطمه، سارا، محسن و دهها اسم دیگر همه قربانی پدیدهای شوم و نفرتبرانگیزی به نام کودکآزاری هستند. قربانیهایی که تعدادشان کم نیست؛ اما شاید نامشان هیچوقت، رسانهای نشود و هیچکس از سرنوشت تلخ و اسفبار آنها خبردار نشود. حالا مرگ آتنا جای زخمهای باقی قربانیهای کودکآزاری را تازه کرده و موجی از اعتراض و دادخواهی را در دادگاههای مجازی بهراه انداخته است؛ اعتراض به سرپوش گذاشتن روی این موضوع و قوانینی که بهسادگی چشمهایش را روی این نوع جرائم میبندند. کاربران فضای مجازی این روزها پای آموزش و پرورش را هم به میان کشیدهاند و به عملکرد آن خرده میگیرند که چرا به آموزش و بهداشت جنسی دانشآموزان بیتوجه است و اطلاعات کافی در اینباره بهدانشآموزان نمیدهد؛ اما نقش آموزشوپرورش و خانوادهها در این زمینه چیست؟ آیا مجازات اعدام میتواند در کاهش کودکآزاری در جامعه موثر باشد؟ قانون و قانونگذار با چه رویکردی به مقابله با کودکآزاری باید بپردازد؟ کامیل احمدی، فعال مدنی و پژوهشگر حوزه کودک در گفتوگو با اصفهانزیبا به این سوالات پاسخ میدهد.
فیلتر آموزش
احمدی با بیان اینکه امروزه، لایههای غنی و ضعیفی از خشونت در جامعه روستایی و شهری هویداست، تصریح کرد: بهعبارت دیگر در حال حاضر ما با جامعه خشنی روبهرو هستیم که خشونتش را از فضایی که در آن متولد میشویم و رشد میکنیم و نوع آموزش و تربیتی که بر خانوادهها حاکم است و مسائل اقتصادی که در کشور وجود دارد، وام میگیرد. رشد طلاق و روند صعودی درگیریها و خشونتهای اجتماعی در سالهای اخیر مصداق خوبی برای این موضوع است. جدا از غریزه جنسی، تجاوز به حقوق کودکان،نمودهایی در ادبیات و شعرها نیز دارد و در آن نهفته است، مثل تشبیه دختر به ماه شبچهارده و.. . از سوی دیگر هر نوع بحث آموزش جنسی و آشنایی و کمک به تسهیل شناخت اندام جنسی در آموزشوپرورش کشورمان بهشدت فیلتر و هیچ تبعاتی برای نپرداختن به این مسئله در نظر نگرفته شده است.او میگوید: البته در سالهای گذشته در برخی از متون درسی به مسائل جنسی اشارههایی شده بود؛ اما بهمرور زمان، آنها نیز از سیستم آموزشی حذف شدند تا سیستمی را بهوجود آورند که نه تنها خودش راجعبه مسائل جنسی اطلاعرسانی نمیکند، بلکه هرگونه بحث و جدلی در اینباره را منع میکند و بهشدت جلوی آن میایستد.
سکوت در برابر راز مگو
این در حالی است که کودکان بدون داشتن شناخت کافی از غریزه جنسی، نمیتوانند آن را کنترل کنند و بهآسانی به دام میافتند. ناامن بودن فضای شهری برای کودکان و زنان نیز از جمله موضوعاتی هستند که به رشد پدیده کودکآزاری در جامعه کمک میکند. فضای مردسالارانه و نبود امکانات رفاهی برای کودکان، باعث میشود تا آنها احساس امنیت نکنند. به اعتقاد احمدی سندهایی که مربوط به بهداشت و آموزش و قوانین جنسی قبل از ازدواج است اگر مطابق با فرهنگ بومی خودمان باشد و وارد متون درسی شوند، میتواند تأثیر مثبتی در اینباره برجای گذارند؛ اما عواقب بیتوجهی به مسائل اجتماعی، رخ دادن شوکهایی نظیر شوک آتناست؛ هر چند این دست پروندهها در سیستم قضایی کشور کم نیستند و مدام در جریان هستند، فقط با این تفاوت که خیلی از این پروندهها به دلیل حفظ حیثیت خانوادهها رسانهای نمیشوند و سرپوشی از سکوت برای همیشه رویشان را میگیرد؛ چون بسیاری از این آزار و اذیتها از سوی بستگان نزدیک کودک مانند پدر و برادر و دایی و… صورت میگیرد و به همین دلیل فاش کردن چنین اتفاقاتی به خصوص اگر با حاملگی همراه باشد، هزینه بسیار بالایی برای آن خانواده دارد. پس این مسائل به رازی مگو تبدیل میشوند و برای همیشه مسکوت میمانند. بنابراین ما به سیستم گسترده آموزشی نیاز داریم که مراقبتهای جنسی را به کودکان آموزش و به آنها یاد دهد، اگر در معرض خطر قرار گرفتند، خانوادههایشان را مطلع کنند. او، اعدام را راهحل مناسبی برای مجرمی که به این کار دست زده است، نمیداند، چرا که اگر راه مطلوبی بود، اینقدر آمار اعدامها افزایش پیدا نمیکرد: «خیلی از افرادی که مرتکب این جرم میشوند، میدانند که حکمشان اعدام است؛ اما بازهم این کار را تکرار میکنند. فرد مجرم باید تحت تحلیلهای روانشناسانه قرار بگیرد چون ممکن است، اصلاحپذیر باشد. اصلا شاید خود او نیز از قربانیان کودکآزاری باشد.» احمدی در لابهلای حرفهایش، ما را میبرد به کشورهای اروپایی و مجازاتی که آنها برای متجاوزان بهحقوق کودک، اعمال میکنند: «در کشور ما نام افراد متجاوز در لیست متجاوزان قرار نمیگیرد و نظارتی بر روی رفتوآمدهای آنها نمی شود و فرد پس از مدتی به جامعه باز میگردد. این در حالی است که در برخی کشورها کسانی که کودکی را آزار دادهاند، در لیست متجاوزان قرار میگیرند و دیگر ارتباطی با کودکان ندارند. محل سکونت آنها به دور از مدارس و پارکها و مراکزی که کودکان در آنجا رفتوآمد دارند، تعیین میشود. رفتوآمدهای آنها کنترل میشود و مددکاران، مدام به خانهشان سر میزنند و از طریق همسایهها کنترلشان میکنند. البته ما نیز میتوانیم چنین مجازاتی را برای متجاوزان بهحقوق کودک درنظر بگیریم؛ اما این مسئله در حالحاضر در اولویت دستگاه قضایی نیست. در کشور ما ازدواج با کودکان، شکل رسمی و قانونی بهخود گرفته است و هیچ قانونی آن را منع نمیکند. همه این موضوعات مانند دانههای زنجیر به هم دیگر متصل شدهاند و به همین دلیل خیلی راحت، میتوان منشأ این مشکلات را پیدا کرد.»
یک بار برای همیشه
به گفته احمدی، خانوادهها یکنسل، عقبتر از کودکانی هستند که بهشان تجاوز شده است و البته تحت تأثیر خانوادهای تربیت یافتهاند که آنها نیز یکنسل عقبتر از خودشان بودهاند. از همه مهمتر اینکه هیچکدام از این نسلها کوچکترین صحبتی درباره مسائل جنسی با فرزندان خود نداشته و ندارند. بههمین دلیل هم کودک قربانی تا آخر عمر باید با این انگ، زندگی یا محل سکونتش را ترک و البته برچسبهایی را که به او زده میشود،تحمل کند، پس یکبار برای همیشه تابوی آموزش مسائل جنسی به کودکان باید شکسته شود و این مشکلات خاتمه یابد.